محبت می خواد که قهر می کنه.
باغدارا وقتی یه درخت میوه، بار کم میده، اونقدر که ارزش بالا رفتن و چیدنشو نداره یه حرف قشنگی میزنن...
میگن اگه همین یه ذره باری رو هم که درخت داده ازش قبول نکنی و نچینی، درخت قهر میکنه و دیگه هیچ وقت میوه نمیده.
البته این داستان در مورد آدمها بیشتر از درختا صدق پیدا میکنه...
خیلی ها، با من و شما قهر می کننن، فقط و فقط به خاطر اینکه ماها، اونطور که باید و شاید، تحویلشون نمی گیریم.
خیلی ها، قهر می کنن که بگن: من نگاه! من محبت! من توجه!
ولی حیف...
حیف که ما ها، گاهی اوقات اونقدر سرمون شلوغه که متوجه قهر کردن بقیه هم نمی شیم!
خوبه حواسمون باشه که:
محبت و عاطفه یه چیزیه مث نفت و گاز. مث موجودی بنزین کارت سوخت.
مث پول یارانه و بقیه پول ها. غرض اینکه محبت و عاطفه ای هم که یه نفر می تونه از خودش بروز بده و واسه این و اون خرج کنه، محدوده.
بعضی ها از صبح علی الطلوع همینجور سهمیه روزانه عاطفه و محبتشون رو راه به راه خرج می کنن.
واسه همین هم شب که می رسن خونه، لامپ هشدار مخزن عاطفه شون یا قرمز چشمک زنه و داره تموم می شه، یا مخزن عاطفه شون کاملاً تموم شده و ته کشیده.
این عده از یه مطلب مهم غافل هستن. اونم اینه که :
چراغی که به خونه رواست، به مسجد حرومه.