دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۱۶۱ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

خدایا!

تو، همیشه اهل آسون گرفتنی.

کاشکی منم، گاهی وقتا مثل تو بودم.

تو، همیشه اهل مهلت دادنی.

کاش منم بعضی وقتا می تونستم  طعم  شیرین صبر و  تحمل رو  بچشم.

تو، چشم پوشی و عیب پوشی کار هر روز و هر شبته. کاش منم  از تو و بنده های خوبت، بزرگواری و گذشت رو یاد می گرفتم.

خدایا!

موقعیتی رو برام پیش نیار که مجبور بشم برای رسیدن به خواسته هام،  از آبرو و حیثیت خودم مایه بذارم.

خدایا!

منُ غیر از خودت، به کسی محتاج نکن و اجازه نده دستم پیش کسی غیر از خودت دراز بشه.

خدایا!

 تا وقتی بنده های خوبی داری که روی زمینُ تو زندگی می کنن، اون هایی رو که دوستشون نداری سر راه من سبز نکن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۵:۳۹

مدارا کردن و تحمل داشتن و راه اومدن و مهلت دادن، یه رابطه مستقیم داره با  ایمان داشتن و خدایی بودن.

پیامبر ها چون  بیشتر از بقیه آدما خدایی بودن و اهل ایمان،  بیشتر از بقیه هم اهل مدارا بودن.

راجع به تحمل و سعه صدر پیامبرمون اونقدر داستان کوتاه و بلند وجود داره که قشنگ می شه با جمع آوریش  چند جلد کتاب نوشت.

از بین خود ما ها هم، هر کسی بیشتر اهل مدارا باشه، می شه اطمینان داشت که بیشتر صاحب خلق خوش محمدیه.

ولی مدارا، بیش از اونکه یه خُلق انسانی باشه، یه خلق خدائیه.

خدا، خودش اهل راه اومدنه و دوست داره بنده هاش هم، با هم دیگه راه بیان.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۵:۳۷

یه برداشت و تلقی و قرائت غلطی که در طول تاریخ و چه بسا امروز از مدارا کردن وجود داره، اینه که مدارا یعنی تو سری خوردن.

یعنی اینکه اجازه بدی، هر کسی، هر جوری دلش می خواد ، هر بلایی سرت بیاره و تو هیچی نگی.

بعدم خیال کنی کارت خیلی درسته و خدا رو خوش میاد و اهل مدارایی.

مدارا، یعنی درک کردن شرایط کسی که فعلاً ضعیف تر از ماست و  روزگار بهش سخت گرفته، نه کسی که میخواد دست بالا رو بگیره و حق ما و بقیه رو بخوره، یه لیوان آب خنک هم روش.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۵:۳۶

مدارا،  اگه از نوع خوب و پسندیده و عاقلانه ش باشه، معنیش می شه «راه اومدن» و «تحمل کردن» و «مهلت دادن»

طلبکاری که به بدهکار خودش مهلت می ده و پیش چشم مردم آبرو ریزی راه نمیندازه، اسم کارش مداراست.

معلم و استادی که ملاحظه هوش و استعداد و شرایط شاگردها و دانشجو های ضعیفش رو می کنه و باهاشون راه میاد،  اهل مداراست.

پدر و مادر و برادر و خواهری هم  که جیغ و داد و خرابکاری های  کوچیک ترین عضو خونه رو تحمل می کنن، کارشون یه جور مدارا کردنه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۵:۳۳

ماشینت وسط جاده یه عیبی پیدا می کنه،  نه خودت بلدی درستش کنی، نه تا ده کیلومتر جلوتر تعمیرگاه و تعمیرکاری پیدا می شه.

تصمیم می گیری اون ده کیلومتر رو خیلی نرم و یواش با ماشین کنار بیای و  زیاد با فشار دادن پدال گاز بهش فشار نیاری.

توی جاده ای که همه حدا اقل سرعتشون صد به بالاست، شما خط کناری رو می گیری و اون ده کیلومتر رو با سرعت سی کیلومتر بر ساعت، نرم و یواش و لاک پشتی طی می کنی.

«مدارا»  یه معنیش همینه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۵:۳۰

خدایا!

امروز ازت می خوام سرمُ بالا بگیری.

اینجوری می تونم یه بار دیگه آسمون بی کرانه تو رو تماشا کنم و یادم بیاد که دنیا، فقط همین زمین خاکی نیست.

اینجوری عوض اینکه همیشه به زمین و محدودیت هاش فکر کنم، یه وقتایی هم ذهنم می ره سمت آسمون و وسعتش..

خدایا!

امروز ازت چشم باز و وسعت دید می خوام.

چشمی که به درهای بسته خیره نمونه و افق های دور رو تماشا کنه.

چشمی که به جمال تو روشن باشه.. 


خدایا!

وقتی روزی رسون تویی، کمک کن چشمم به دست این و اون نباشه.

وقتی  هیچ وقت منُ تنها نمی ذاری، کمک کن تا حضور همیشگیت رو حس کنم.

اینجوری در خونه قلبمُ روی  احساس تنهایی و نا امیدی باز نمی کنم.

خدایا!

وقتی بهترین فریاد رس خودتی،  به فریاد هم جهت بده و کاری کن تا مقصد همه حرفا و واگویه هام خودت باشی....



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۵:۴۹

سوء ظن و بد بینی، همینجوری و به خودی خود، کار خیلی درستی نیست. یعنی بنیان خیلی از خانواده ها و رفاقت ها و شراکت ها به خاطر همین حس سوء ظن اونم از نوع الکی و بی خودش از هم پاشیده شده.

ولی بدترین نوع سوء ظن و خطرناک ترین مدل عینک بد بینی، سوء ظن داشتن و بد گمونی به خداست.

بعضیا، همیشه یه باور غلط قلبی دارن که خدا،  مترصد فرصته تا اون ها رو به خاک سیاه بنشونه و بالاخره هم یه روز این کار رو می کنه.

اینا هر اتفاق و تغییری رو به فال نحس می گیرن.  چون فکر می کنن  اون اتفاق و تغییر مقدمه ایه برای اینکه خدا، نقشه خودش رو در مورد اون ها عملی کنه.

خدا اسم همچین بدگمانی هایی رو می ذاره: بد گمان های جاهلانه.

جالبه که حتی توی قرن بیست و یکم و عصر روشنفکری  هم بعضی ها با  بدگمانی های عصر جاهلیت به خدا و آسمونش نگاه می کنن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۵:۴۱

بعضی از جمله ها،  علاوه بر مفهوم خودشون، یه مفهوم مخالف هم  دارن.

مثلاً وقتی یکی به ما می گه: اگه نونوایی باز بود، برام نون بگیر، مفهوم مخالفش اینه که اگه نونوایی بسته بود، لازم نیست  بریم جایی دیگه و  براش نون بگیریم.

 اینُ گفتم که بگم خدا توی سوره حجرات فرموده:

اگه یه آدم ناحسابی و فاسقی، براتون یه خبری آورد، راجع به درستی خبری که آورده تحقیق کنید.

مفهوم  مخالف این جمله اونه که  وقتی یه آدم حسابی و عادل، برامون یه خبری میاره، باید به بهش حسن ظن داشته باشیم و  دیگه لازم نیست تحقیق کنیم.

 اصلاً همین حسن ظن ها و اعتماد کردن هاست که چرخ زندگی اجتماعی رو می چرخونه.  اگه قرار بود همه نسبت به هم سوء ظن داشته باشن،  سنگ روی سنگ بند نمی شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۵:۳۹

این شیشه های رنگی و مشبک رو تا حالا امتحان کردید؟

وقتی از پشت شیشه آبی، به بیرون نگاه می کنیم، همه چی رو آبی می بینیم.

اگه شیشه یه مقادر اعوجاج داشته باشه، منظره بیرون هم کج و معوج می شه. یعنی ممکنه تیر  راست قامت و سیمانی چراغ برق رو مث الف نستعلیق ببینیم!

می خوام بگم قضاوت ما راجع به حقیقت و واقعیت، با نوع لنزی که برای تماشای دنیا به کار می بریم، رابطه داره.

متاسفانه، لنز و عینک بد بینی و سوء ظن  از اون لنزها و عینک هائیه که کم طرفدار نداره.



البته ما نمی گیم لنز و عینک بد بینی و سوء ظن به هیچ دردی نمی خوره و همه لنزای ساخت کارخونه بد بینی رو باید با سنگ شکست.

ما می گیم: هر چیزی به جای خودش.

یه کارآگاه پلیس وقتی می خواد  یه  معمای پیچیده جنایی رو حل کنه، اگه بخواد با خوش باوری و عینک حس ظن، به حرف همه گوش بده، از الآن تا قیام قیامت باید دنبال همون یه قاتل بگرده.

ولی همون کارآگاه پلیس، وقتی میاد خونه،  یا توی تعاملش با فامیل و همکارها و در و همسایه،  لنز بد بینی رو کنار می گذاره.

مثلاً وقتی ماشینش رو می بره مکانیکی و مکانیک بهش می گه فلان قطعه ماشینش احتیاج به تعویض داره، هیچ وقت با خودش نمی گه: «پای یه توطئه در میونه»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۵:۳۷

توی بعضی از این بازی های کامپیوتری، می رسی به یه جاهایی که  دیگه راهی برای جلوتر رفتن وجود نداره.  یعنی هر چقدر که کلید حرکت به جلو رو فشار می دی، شخصیت بازی نمی تونه جلوتر بره.

اینجور وقتا هیچ وقت به خودت نمی گی بازی  همینجا تموم میشه. بلکه مطمئن می شی راه رو اشتباه اومدی و باید برگردی عقب تا  بقیه راه ها رو امتحان کنی.

من و شما به سازنده های یه بازی رایانه ای، اطمینان خاطر داریم و می دونیم راهی برامون باقی گذاشتن. برای همینم اونقدر می گردیم تا  راه رفتن به مرحله بعد رو پیدا کنیم.

سازنده های بازی های رایانه ای ، مث خودمون انسان هستن.

کاش یه مقدار از امید و اطمینان خاطری که به کار آدم های مث خودمون داریم، به خدا و کارها و حکمتش داشتیم!‌

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۹:۴۵