دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دعا» ثبت شده است

اون چیزی که ما در فارسی بهش می گیم «مغز»، عرب ها بهش می گن «لُب».

«لب کلام»، یعنی مغز و اصل سخن، بدون حواشی بی مورد و زائدش.

ولی   قرآن ،  هیچ وقت و هیچ جا، از این واژه ی «لُب»، استفاده نمی کنه. قرآن، به جای «لُب» از جمع این واژه  استفاده می کنه و می گه «اَلباب».

«اَلباب»، یعنی مغزها!

اولو الالباب هم که خدا این همه ازشون تعریف و تمجید کرده، صاحبان مغز نیستن، صاحبان مغزها هستن. فیزیولوژی امروزی میگه:

«مغز آدمیزاد، یه عضو بسیط و یه دست نیست. مغز، ترکیبی از بخش های مختلفه.  بخش هایی که هر کدومشون به کار و وظیفه ای مشغولن. این یعنی اون چیزی که ما بهش میگیم مغز،  «مجموعه‌ای از مغزها» ست. »

قرآن، به کسایی می گه اولو الالباب که از این مجموعه، درست و به جا استفاده می کنن.

مسلما در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه های  روشنی  برای  صاحبان مغز ها است. همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد میکنند، و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند،  و میگویند: بار الها! اینها را بیهوده نیافریده ای! منزهی تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!

  پروردگارا! هر که را تو  بخاطر اعمالش،  به آتش افکنی، او را خوار و رسوا ساخته ای! و برای افراد ستمگر، هیچ یاوری نیست!

{آل عمران، 190 تا 192}

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۳

یه بنده خدایی می گفت:

چند سال قبل، هر چی آرزو داشتم، از سر بیکاری، نوشتم توی یه دفتر. 

ماه پیش که خیلی اتفاقی رفتم سراغ همون دفتر،  دیدم  خیلی از چیزایی که الآن دارم و برام عادی شدن،‌ یه زمانی جزء آرزوهام بودن.

همون بنده خدا می گفت:

آدم باید آرزوهاشُ یه جایی یادداشت کنه و هر چند وقت یه بار بهش سر بزنه.  چون اینجوری دیگه یادش نمی ره  بعضی از چیزایی که الان داره، یه زمانی جزء رویاهاش بودن. 

اینجوری، آدم قدر داشته هاشُ بیشتر می دونه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۶

خدایا!‌

دوست دارم دعای امروزم،  همون دعایی باشه که تو ازم خواستی و انتظارش رو داری...

خدایا!

من و همه برادر ها و خواهر هامُ ببخش و بیامرز....

چه اون خواهر و برادر هایی که سال ها و قرن ها قبل از من به دنیا اومدن و از دنیا رفتن، چه اون هایی که  همین الآن مث من دارن روی زمین تو نفس می کشن.

خدایا!

توی دل من، نسبت به هیچ خواهر و برادری، ذره ای کینه و حسادت باقی نذار...

دلمُ نرم کن... نرم  و  بی غبار و بی کینه... 


خدایا!

چشم و گوشمُ باز کن.

چشم و گوشمُ باز کن تا حکمت داده و نداده ی تو رو ببینم و بفهمم و درک کنم.

می دونم که داده های تو نعمته و نداده هات، حکمت.

ولی فاصله دونستن تا دیدن و درک کردن، خیلی زیاده.

من این چیزا رو می دونم، ولی دوست دارم ببینم و درک کنم.

اینجوری ایمانی که به تو دارم، قوی تر و محکم تر می شه.

تو هم از من همینُ می خوای دیگه؟ یه ایمان قوی. مگه جز اینه؟!

پس چشم و گوشمُ باز کن!‌


خدایا!

به قول و  قرار های من اعتمادی نیست.

اینُ هم خودت می دونی، هم خودم.

تا حالا هزار بار بهت قول دادم و بعدش یادم رفته که چی قول داده بودم.

تا حالا هزار بار باهات قرار گذاشتم و به جای موندن سر قول و قرارم،‌ بی قراری کردم.

ولی تو اینجوری نیستی...

تو خوبی، خیلی خوب...

یه کاری کن منم یه کم مث تو و بنده های خوب تو بشم



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۰۴:۴۶

ما ها بعضی وقتا، فعل امر رو به صورت فعل مضارع به کار می بریم.

مثلاً وقتی می خوایم به یکی بگیم: «برو فلان جا، فلان کارُ انجام بده»، می گیم: «میری فلان جا، فلان کارُ انجام میدی»

اتفاقاً خدا هم بعضی وقتا با ما همینجوری صحبت کرده.

مثلاً توی قرآن فرموده:

«اون هایی که ایمان دارن،  دعا می کنن و می گن: خدایا! توی دل های ما نسبت به آدمای با ایمان، هیچ نوع کینه و حسدی قرار نده »

این عبارت «دعا می کنن و می گن» ، معنیش اینه که : «باید  اینطور دعا کنن و اینطور بگن!»

باید از خدا بخوان توی دلشون هیچ کینه و حسدی نسبت به بقیه بنده های خدا قرار نده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۰

یه بار اگه مفاتیح رو باز کنیم و به فهرستش نگاه کنیم، می بینیم برای هر موقعیتی، یه دعایی توش هست.

برای درد گوش، یه دعا داره، برای درد چشم یه دعای دیگه.

برای شنبه یه دعا داره، برای چهار شنبه یه دعای دیگه.

برای  سحر یه دعا داره، برای ظهر یه دعای دیگه.

برای نشستن یه دعا داره، برای خوابیدن یه دعای دیگه....

انگار که همه موقعیت های زندگی بهونه هستن.

بهونه ای برای اینکه ما یاد خدا بیفتیم  و یه کم باهاش حرف بزنیم.



همه موقعیت های زندگی بهونه هستن.

بهونه ای برای اینکه ما یاد خدا بیفتیم  و یه کم باهاش حرف بزنیم.

ولی خود دعاهایی که ائمه به ما یاد دادن هم بهونه هستن.

بهونه اینکه ماها یه کم به معرفت برسیم.

امام سجاد توی دعاهای صحیفه، با اینکه داره با خدا راز و نیاز میکنه، ولی غیر مستقیم داره به ماها چیز یاد میده....

هر دعایی از دعاهای صحیفه، یه جزوه آموزشیه و یه کلاس درس.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۴۵


از یکی پرسیدن :‌ خواستگاری چه طور بود؟

گفت : 50 درصد ماجرا حل شده. من اون رو می خوام، مونده اون منُ بخواد.

حکایت رابطه ما با خدا هم همینه.

اون بخشی که مربوط به خدا میشه، حلّ حله.

خودش دعوت نامه عمومی فرستاده که : منُ بخونید تا اجابتتون بکنم.

مونده اون بخشی که مربوط به ما می شه. اینکه حال دعا کردن داشته باشیم یا نه؟

بلد باشیم چی بخوایم و چطوری بخوایم یا نه؟

با امید بریم در خونه اش یا نا امید؟

همه چی به خودمون مربوطه.


خدا زیاد اهل «من گفتن» نیست. حتی توی قرآن وقتی می خواد از خودش حرف بزنه، کم پیش میاد که بگه «من».

خدا معمولاً به خودش، به جای «من» می گه «او»! ولی توی آیه ی صد و هشتاد و ششم سوره ی بقره، به جای «او» گفته «من». اون هم نه یک بار و دو بار! هفت بار توی یه آیه ی دو سطری!

این هفت تا من البته از روی «منیّت» نیست. لحن آیه، لحن لطف و مهربانیه. آخه آیه، راجع به دعاست.

فرموده:

«و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، بگو: من نزدیکم! من، دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می خواند، پاسخ می گویم! پس باید دعوت من را بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند».

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۴۰

از یه زاویه، دعا کردن ما باعث می شه تا خدا بهمون نگاه رحمت آمیز داشته  باشه.

یعنی دعای ما، مث توریه که رحمت خدا رو توی اقیانوس بی کران مهربونیش صید می کنه....

ولی از یه زاویه دیگه اگه به قضیه نگاه کنیم باید بگیم، تا خدا به ما نگاه نکرده باشه، هیچ وقت نمی تونیم دستی به سمتش دراز کنیم و یا اللّهی  بگیم.

یعنی اول این خداست که به ما نگاه رحمت آمیز می کنه، بعدش ماییم که در اثر اون نگاه، اهل دعا کردن می شیم.

برای همینم مولانا  به خدا می گفت:

ای دعا از تو، اجابت هم ز تو!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۶

احادیث می گن که خدا، روزی هر روز ما آدما و بقیه آفریده هاشُ دقیقاً توی همچین لحظه هائیه که  تقسیم می کنه.

توی همین لحظه های قشنگ و با برکت سحر.

توی همچین لحظه هایی، دعا هم بهتر و بیشتر مستجاب می شه.

چون استجابت دعا هم خودش یه جور روزیه که قسمت هر کسی نمی شه.

ولی کسی که توی این لحظه های مهم بیداره و از خدا چیزی می خواد،‌خدا هم اجابت خواسته اش رو به لیست روزی های اون روزش اضافه می کنه...

قدر این لحظه های تقسیم روزی و این بیداری ها رو بدونیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۵۳

 

سعدی می گه:

یکی پرسید از آن گم کرده فرزند              که ای روشن گهر پیر خردمند

 ز مصرش بوی پیراهن شنیدی                چرا در چاه کنعانش ندیدی؟

 بگفت احوال ما برق جهان است            دمی پیدا و دیگر دم نهان است

 گهی بر طارم اعلی نشینیم                گهی بر پشت پای خود نبینیم

حقیقت اینه که حال اون گم کرده فرزند، حال همه ی ماست. همه ما، گاهی شادیم و امیدوار، گاهی ناراحت و غصه دار. گاهی سرزنده ایم و پر انرژی، گاهی هم خسته و بی رمق. گاهی سردی مون می کنه و باید عرق نعنا بخوریم؛ گاهی هم گرمی مون می کنه و علاجمون عرق کاسنیه.

احوال روح و روان ما هم همین جوریه. یعنی عین احوالات جسممون رنگ به رنگ می شه. مناجات خمس عشر، داروخانه ی همین «روحی»ـه که مدام رنگ به رنگ می شه.

مناجات الخائفین، مال وقتائیه که روحمون ترسیده. مناجات الشاکین، مال روزا و لحظه های گلایه مندیه.

مناجات التائبین وقت و حال مخصوص خودشُ می طلبه. مناجات العارفین و مناجات المحبین هم همین طور...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۰

از یه منظر، اثر دعا، ممکنه دیر و زود داشته باشه،

اما  از یه منظر دیگه: اثر دعا دیر و زود هم نداره.

یعنی همون لحظه ای که دست به سمت آسمون دراز می کنی و می گی: یا الله، همون لحظه خدا بهت نگاه می کنه و اثر این نگاه خدا به ما، نورانی تر شدن ماست.

دعاهایی که از امام سجاد و باقی اهل بیت به دست ما رسیدن، مثل نردبونه؛ نردبونی برای صعود به آسمون. هر فراز دعا، یه پله از همون نردبونه که زمزمه کردنش، ما رو نقداً بالاتر می بره و  به کوچه های فراخ آسمون،‌ نزدیک تر می کنه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۰