دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دعا» ثبت شده است

 

 ما مأمور به انجام دادن وظیفه ایم نه حصول نتیجه؛ نمی دونم این جمله رو کی گفته و کجا گفته و به چه منظوری گفته، ولی یکی از مصداق های خیلی خوب اون، همین دعا کردنه.

من و شما مأموریم به دعا و نیایش...

حالا این که خدا صلاح بدونه و روی دعامون مهر استجابت بزنه یا نه، زیاد به ما ربطی نداره. البته دعا هیچ وقت بی نتیجه نمی مونه. نهـــایتش اینه که نتیجه اشُ به جای این دنیا، توی اون دنیا باهامون حساب می کنن.

خلاصه که اثر و نتیجه ی دعا، دیر و زود داره، ولی سوخت و سوز، هرگز!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۰

آدمی که بدون اسلحه وارد میدون جنگ می شه، یا از جونش سیر شده، یا واقعاً دستش به هیچ جا نرسیده تا بتونه واسه خودش اسلحه ای چیزی جور کنه.

این که گفتن دعا اسلحه مؤمنه، یعنی کسی که این اسلحه رو کنار می ذاره و بهش بی توجهی می کنه، احتمالاً از جونش سیر شده. و الّا آدم عاقل هیچ وقت دست خالی به جنگ مشکلات و مصائبش نمی ره. همیشه یه حِرزی، سلاحی، جوشنی، چیزی با خودش بر می داره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۴۰

پرسیدم: چرا باید دعا کنیم؟

گفت: دعا نکنیم، چه کنیم؟! کار دیگه ای هم مگه دستمون هست. چاره ی دیگه ای هم مگه داریم؟!

بعد برام آیه ی آخر سوره ی فرقانُ خوند. خدا، فرموده بود:

«بگو که اگر دعای شما نبود، خدا به شما چه توجه و اعتنایی داشت؟»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۰

خدا هزار و یه اسم داره و  دو تا از اسم های زیبای خدا، فاتح و فارجه. فاتح و فارج، یعنی گشاینده و گشایش دهنده. در این عالم، هیچ قفل و راه و گره و سد و تنگنایی گشوده نمی شه، مگر از راه تجلی همین دو اسم زیبا.

چیزهایی در این عالم وجود دارن که مظهر همین دو اسم می شن تا مقدمه ی برای اتفاق زیبای گشایش باشن. مثل کلید که اسباب گشایش قفل های بسته است.

مثل دست، که گــاهی درهــای بسته رو باز می کنه، گاهی گره های بسته رو، گاهی راه های بسته رو! مثل زبان که خودش و واژه هاش، باعث و بانی گره گشــایی می شن. مثل عقل، که بزرگ ترین نعمت راه گشای بشر بوده و هست. و مثل قائم آل محمد که فرج او، گشایش قفل بسته و گره  کور تاریخه.

ایمان داشته باشیم که کوچه های آسمان هم بسته و بن بست نیستن. به شرط اون که از کلید طلایی دعا و نیایش استفاده کنیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۵

کنار ضریح شش گوشه، توفیق تشرف یافته بود. لحظه ای بعد، داشت به تصرف ولایی امام، نجوای همه ی زائران را می شنید. امام حق داشت گلایه کند. کنار ضریح جد امام، هیچ کس به یاد امام نبود. زیر قبه ای که دعا مستجاب است، کسی برای ظهور، دعا نمی کرد. همه خواهش های شخصی داشتند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۵

زیر قبه حسینی، پرده های ظاهر، از مقابل چشم باطنش کنار رفته بود. دیده بود  امام  عصر، رو به روی ضریح شش گوشه، با جد شهیدش نجوا می کند که:

«شمایی و تنهایی دشت کرب و بلا ؛ منم و تنهایی این زمانه ی پر بلا »

***

فرموده بود:

چرا به شیعه های من، از مظلومیت من نمی گویید؟

من هم شبیه جدم شهیدم،‌ هر روز ندای «هل من ناصر» سر می دهم. من، هر روز ندا سر می دهم و جوابی نمی شنوم.

چرا میان روضه ها و گفته ها و نوشته ها، از مظلومیت حسین، به مظلومیت من، گریز نمی زنید؟!

***

لبنان، مسجد سیده نرجس، بعد از مجلس عزای حضرت سقا؛

نامه ای سر به مُهر، با نوشته ای از سر مِهر، در صندوقچه ی مسجد، باقی مانده بود:

«من، همان مهدی منتظرم. در مسجد شما نماز خواندم و از غذای عزایتان خوردم و برایتان دعا کردم. شما نیز برای فرجم دعا کنید.»

***

فرمود:

هر مومنی که بعد از ذکر مصبت جد شهیدم، برای فرج و تأیید من دعا کند،

دعا گوی او،‌ منم!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۱

درسته که  هر سال همین وقت جاده ی چالوس و هراز،  کیپ تا کیپ پر از ماشینه، ولی  عید فطر، روز گشایشه.

اونایی که چند وقته خوردین به در بسته!

 اونایی که با دست که سهله، با دندون هم نمی تونین  گره های بسته و کور کارِتونُ باز کنین!

 روز عید فطر ، تا خود غروب آفتاب وقت دارید برای دعا کردن. دعا کنید خدا توی این روز گشایش و گره گشایی، درای بسته و گره های کورُ براتون باز کنه.  جواب می گیرید، مطمئن باشید!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۱۷:۱۳

همینجوری که نمی شه رفت و در خونه رو زد و گفت اومدم برای عبادت؟

اون البته اونقدر کرم داره که همیشه و همه جا و در همه حالی در  خونه شو رو به ما بازکنه، اصلاً درش کی بسته بوده که بخواد باز بشه؟

اما خودمون چی؟

خودمون اگه آداب عبادت رو رعایت نکرده باشیم، رومون نمی شه حتی وارد بشیم. چه برسه به اینکه بریم و اون بالای مجلس بنده نوازیش بشینیم...

خلاصه که عبادت آدابی داره و اولین ادبش اینه که قبلش آلودگی ها رو  از خودمون دور کنیم.

حالا این آلودگی ها هم خودشون اقسامی دارن.

بعضی هاشون ظاهری ان و با به دست لباس تمیز و یه وضوی تمیز تر بر طرف می شن...

ولی آلودگی گناه رو جز با لباس و آب چشمه توبه و پشیمونی نمی شه بر طرف کرد.

بعد از اون هم نوبت اخلاق زشتی می رسه که هر کدومشون مثل یه لک و چربی درشت، لباس روح رو از ریخت میندازن ...

اسم این بعضی از این لک ها، حسده. اسم بعضی های دیگه شون بخله. لکه های خود پسندی هم روی بعضی از لباس های روح دیده می شه ...

پاک شدن این لک ها رو هم باید از همون خدایی بخوایم که قراره  مهمونش بشیم برای راز و نیاز ...

بعد از پاک کردن لکه های لباس جسم و تن پوش روح، نوبت پاک کردن نیت می رسه ...

باید بشینیم و از خودمون  بپرسیم برای چی قراره در خونه خدا رو بزنیم؟

برای خودمون؟ برای خودش؟

یا زبونم لال برای بقیه و ریا؟!

شاید هم عبادت هامون از روی عادت باشه و خودمون بی خبر باشیم .

جایی نوشته بود :

یک بار وقت عبادت

به زبانت نگاه کن

و فکر کن

نکند عبادت نمی کنم

نکند تملق می کنم …

تعجب نکنی اگر خودت را متملق یافتی

عادت چه کارها که نمی کند …

 

اولین شرط عبادت اینه که پاک و تمیز و مرتب بشیم.

البته زیاد هم نباید وسواس به خرج داد و  مو رو از ماست کشید. ولی تا اونجا که وسعمون می رسه باید سعیمون رو بکنیم.  بقیه اش رو هم میشه به خود خدا واگذار کرد.

اما از شرط اول عبادت که بگذریم، می رسیم به باقی آدابش ...

مثلاً اینکه بدونیم کسی که قراره در خونه اش بریم و مشغول راز و نیاز بشیم کیه و چه جور ویژگی هایی داره؟

بزرگه یا کوچیک؟

دست هاش باز هستن یا بسته ؟

اهل بخشیدن هست یا نیست؟

از حالمون بی خبره یا با خبر ؟

باید بدونیم خدایی که قراره باهاش راز و نیاز کنیم از چی خوشش میاد و چی رو خوش نداره.

عبادت بدون پبش شرط خدا شناسی، دقیقاً مثل این می مونه که با یکی قرار  ملاقات داشته باشیم اما ندونیم  اسمش چیه و خودش کیه و چه کاره ست و کجاست!

اصلاً همچین قرار ملاقاتی امکان پذیره؟!

 

امام علی (علیه السلام) فرموده:

شناخت خدایی را که می‌پرستید در جان‌های خود جای دهید تا خم و راست شدن هایتان برای عبادت کسی که می‌شناسیدش، شما را سود دهد.

باز هم از ایشون روایت شده که فرمودن :

در عبادتی که با شناخت توأم نباشد، خیری نهفته نیست.

امام سجاد که خودش زینت همه عبادت کننده هاست هم فرموده :

هیچ عبادتی جز با شناخت ارزش ندارد.

 

یکی از آداب عبادت اینه که بدونیم خودمون از خدا چی می خوایم .

بالاخره موقع عبادت این ماییم که باید حرف بزنیم و در خواست کنیم.

انصافاً یکی از مشکلات ما ها همین ندونستن هاست دیگه...

ماه رجب میاد و می ره و ما هنوز نمی دونیم چی می خوایم.

این وسط صاحب خونه هیچ تقصیری نداره. هر تقصیری هست سر همین کاهلی خودمونه.

بعضی وقت ها ، چیزهایی می خوایم به صلاحمون نیست .

بعضی وقت ها  هم خودمون و خدامون رو دست کم می گیریم و چیزهای کوچیک می خوایم. فکر هم  می کنیم که لیاقتمون همین چیزهای کوچیکه. یا فکر می کنیم اگه چیزهای خیلی خیلی بزرگ بخوایم خدا توی زحمت می افته و از ادب دوره که آدم کسی رو توی زحمت بندازیم!

خلاصه موقع عبادت بی ادبی می کنیم و به خیال خودمون هم داریم مراعات می کنیم!

 

یه دوست اهل راز داشتم که می گفت :

ما مردم دو دوتا چارتا، ما که طول رکعت نمازمان هم ربط مستقیم دارد به آمار خواسته های آن روزمان، ما که موقعیت ش جور باشد اهل منت گذاشتن سر خدا هم هستیم به خاطر دو رکعت نماز، برای ما خب باید هم سخت باشد درک این که خدا به خاطر عبادت کسی به آسمان و فرشتگان فخر بفروشد.

اما، دور از جان ما، بوده اند بنده هایی که خدا به خاطر عبادت آن ها ، به فرشته هایش فخر فروخته ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۱۲:۱۷

امام سجاد، در اوضاعی عهده دار منصب امامت شد که شیعه، در بدترین و سخت ترین تاریخ خودش به سر می برد. امام صادق این طور برای ما تعریف کرده که بعد از شهادت امام حسین، مردم اطراف اهل بیتُ خالی کردن و جز سه نفر، کسی اطراف امام سجادُ نگرفت.

اما امام صادق در ادامه ی حدیث خودش، فرموده که رفته رفته، آدم های دیگه ای هم به این سه نفر اضافه شدن و شمار شیعیان زیاد شد.

زیاد شدن شیعیان و پر شمار شدن اطراف امام سجاد، حاصل سی و چند سال جهاد فرهنگی امام با سلاح دعا و نیایش بود.

امام با همین رویکرد، احترام از دست رفته اهل بیتُ به اون ها بازگردوند و یک بار دیگه دوستی خاندان پیامبرُ در دل ها زنده کرد. در سال های پایانی امامت امام سجاد، مردم حاضر نبودن برای ولیعهد خلیفه، راه باز کنن تا کعبه رو زیارت کنه. اما همون وقت، همه به احترام امام سجاد کنار می رفتن تا حضرتش، بتونه حجر الاسودُ به راحتی لمس کنه و ببوسه...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۸:۱۲

دوران امامت امام سجاد در مقایسه با برخی از ائمه، دورانی طولانیه. رمز طولانی شدن این دوران، رویکرد تازه ایه که امام برای مبارزه انتخاب کرد؛ اون هم در زمانی که مخالفان حکومت با کوچک ترین اتهامی به شهادت می رسیدن.

برای درک اوضاع اختناق آلود عصر امام سجاد، کافیه گوشه ای از اون تاریخُ ورق بزنیم. ازدواج امام با کنیزی که سال ها در خانه داشت،  نمی تونست اتفاق پر سر و صدای باشه. می شد حتی همسایگان امام هم از اون با خبر نشن. اما خبر، به سرعت برق و باد از مدینه به شام رسید.

خلیفه، عبدالملک مروان برای تحقیر امام، نامه ای به حضرت سجاد نوشت و امامُ به خاطر ازدواج با کنیزی بی اصل و نسب، شماتت کرد.

بیاین از جواب کوبنده ای که امام به نامه ی خلیفه داد،‌ بگذریم. بیاین به این فکر کنیم که خلیفه غیر از تحقیر امام، قصد دیگه ای هم از نوشتن اون نامه داشت. خلیفه قصد داشت به امام یادآوری کنه که جاسوسان همه ی حرکات امامُ حتی در خانه ی خودش زیر نظر دارن.

در چنین اوضاعی، امام تنها می تونست با سلاح دعا و نیایش به مصاف جور بنی امیه بره.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۸:۱۰