دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شک» ثبت شده است

 

کتاب را باز می کنی و  نگاهی به شناسنامه ی آن می اندازی. در ستون تیراژ یا شمارگان عدد هزار نوشته شده است. تعجب می کنی. با خودت می گویی حتماً اشتباه چاپی است. اما اشتباهی در کار نیست. کتاب هایی هستند که با شمارگانی بسیار کمتر از این روانه ی بازار شده اند. اگر سقوط آزاد شمارگان کتاب در کشور برای شما مهم است، مخاطب خاص این نوشته شمایید.

 

بالاترین شمارگان متوسط کتاب در کشور مربوط به سال 1358 است. در آن سال از هر کتاب به طور متوسط   ۱۱‌هزار و ۳۶۳ نسخه به چاپ رسید. اما پس از آن این رقم در مسیری نزولی قرار گرفت. مطابق آمار رسمی، شمارگان متوسط کتاب از بیش از ۵۲۰۰ نسخه در آغاز دهه ی هشتاد به کمتر از ۳ هزار نسخه در آغاز دهه ی نود سقوط کرده است. این یعنی کاهش چهل و سه درصدی شمارگان در یک دهه. متاسفانه در سه سال گذشته، وضعیت شمارگان متوسط باز هم بدتر شده و به حدود دو هزار نسخه رسیده است. وضعیت  شمارگان آثار برخی شاعران و نویسندگان معروف، از وضعیت شمارگان متوسط هم بدتر است. در حالی که در شناسنامه ی  برخی آثار  شمارگان اثر هزار نسخه عنوان شده، شمارگان واقعی آن هفتصد یا حتی کمتر است. 

 

در حال حاضر  شمارگان پنج هزار نسخه که روزگاری یک استاندارد برای هر چاپ بود، تغییر کرده. حتی  شمارگان سه هزار نسخه که استاندارد بعدی بود نیز رعایت نمی شود. با کاهش شمارگان، قیمت تمام شده ی کتاب بالا می رود. قیمت تمام شده، قیمت پشت جلد را افزایش می دهد و  رغبت خریداران را کم می کند. تضاد عجیبی است. اما حقیقت دارد: برخی کتب هر قدر کمتر چاپ شوند، بیشتر روی دست ناشران  خود می مانند!

 

یکی از دلایل کاهش عامدانه ی شمارگان توسط برخی ناشران، بالا بردن نوبت های چاپ است.  با شمارگان پانصد عدد، می توان یک کتاب شعر را در مدت کوتاهی به چاپ دهم رساند. وقتی هم که روی جلد یک اثر  عبارت «چاپ دهم» نقش می بندد، مخاطب رغبت بیشتری برای خریدن آن پیدا می کند.  

 

 

این روزها شاهد کتاب‌هایی هستیم که حتی با 300 نسخه هم چاپ می‌شوند.  زیرا  ماشین‌های  جدید  و دیجیتالی چاپ می‌توانند با این شمارگان کم هم کتاب را روانه بازار کنند. در  گذشته  هیچ دستگاه چاپی را با سیستم لیتوگرافی و فیلم و زینک،  برای زیر‌ هزار نسخه نمی‌بستند.  اما هم اکنون  با سیستم ریسوگراف یا چاپ دیجیتال می‌توان کتاب را فقط در یک یا ده نسخه چاپ کرد. دریغا که برای کشور ما،  پیشرفت فناوری  به جای افزایش شمارگان، موجب کاهش آن شده است.

 

کاهش شمارگان در کنار معایب زیاد، محاسنی هم دارد.  امتیاز این روش در این است که ناشر می‌تواند عناوین زیادی را در معرض دید مخاطب قرار دهد و اگر کتابی با استقبال مواجه شد، در چاپ‌های بعدی شمارگان بیشتری برای آن در نظر بگیرد. این روش را می‌شود یک نوع «پیش‌تولید» به‌حساب آورد و از این منظر قابل دفاع است. اما نباید فراموش کنیم که به‌هرحال وقتی کتابی اینقدر کم‌شمارگان است به لحاظ اقتصادی اصلا به صرفه نیست.

 

 

شمارگان رمان در دنیای امروز در قیاس با ایران، اختلافی نجومی دارد.  در امریکا، چاپ اول رمان هایی از جنس هری پاتر  به پانزده میلیون نسخه می رسد. اما در ایران خیلی‌ از نویسندگان  امیدی به فروش کتابشان ندارند. آنها  با هزینه ی شخصی خود با ناشر کنار می‌آیند تا فقط صد نسخه یا کمتر از کتابشان را چاپ کنند. تنها  به این امید که اثرشان  لااقل ثبت شود و باقی بماند.

 

افت شدید شمارگان کتاب از ابتدای دهه نود، شمارگان چاپ قرآن و کتب ادعیه را هم تحت تاثیر قرار داد. مثلا شمارگان چاپ قرآن در شش ماهه ی نخست سال نود، چهارمیلیون بود. ولی این شمارگان در شش ماهه ی اول سال 91 به دو میلیون و در سال های بعد به زیر یک میلیون رسید. گرانی کاغذ، حذف یارانه ها و مشکلات ارزی، مهم ترین دلایل کاهش شمارگان چاپ قرآن و کتاب های مذهبی هستند. با وجود این وضعیت شمارگان کتب مذهبی از سایر کتب، بهتر است. مهمترین دلایل این وضعیت بهتر عبارتند از:

نیاز مساجد و سایر اماکن مذهبی به این کتب در تعداد بالا

اختصاص بخشی از وجوهات شرعی به چاپ و نشر این کتب

خرید، اهدا و وقف این کتب به دلایلی مانند نذر،  یا خیرات برای اموات.

و حمایت  مالی نهادهای فرهنگی و مذهبی.

 

نیاز بالای  کشور به شمارگان بالای کتب قرآن و ادعیه به رونق اقتصاد بومی در بخش چاپ و نشر منتهی می شود. اما متاسفانه چند سالی است که مرکز طبع و نشر قرآن، ناشران و چاپخانه های لبنانی را به ناشران و چاپخانه های داخلی ترجیح می دهد. اقدامی که بر خلاف سیاست ها و اصول اقتصاد مقاومتی است.

در وضعیت کنونی، تقریبا به جز کتاب‌های درسی و کمک درسی، بقیه کتاب‌ها بخت بلندی در بازار ندارند.  دنیا به سوی   فروش نسخه های الکترونیک آثار پیش می رود، اما  در ایران عده ای از سر نا امیدی کتاب خود را به رایگان در اینترنت منتشر می کنند. چون در وضعیت کنونی هیچ امیدی به چاپ اثر خود ندارند. وضعیت نشر کتاب در ایران بحرانی است و این بحران هر سال عمیق‌تر می‌شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۵

هیچ وقت نصیحتی رو که یه دوست بزرگتر موقع ازدواج بهم گفت، فراموش نمی کنم ...

گفت : یه سال که ازدواجتون بگذره ، اونقدر که به زشتی و  زیبایی سیرت همدیگه توجه می کنید ، از زیبایی و نازیبایی صورت هم یاد نمی کنید ...

واقعیت اینه که ما آدما، خیلی زود به قیافه هم عادت می کنیم و برامون زشتی ها و زیبایی های ظاهری عادی می شن...

ولی عادت کردن به اخلاق  و  رفتار طرف مقابل ، به این سادگی نیست.

گاهی اوقات، بعضی از زن و شوهر ها، بعد یه عمر زندگی، هنوز نتونستن با خلق و خوی هم کنار بیان ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۸

سوء ظن و بد بینی، همینجوری و به خودی خود، کار خیلی درستی نیست. یعنی بنیان خیلی از خانواده ها و رفاقت ها و شراکت ها به خاطر همین حس سوء ظن اونم از نوع الکی و بی خودش از هم پاشیده شده.

ولی بدترین نوع سوء ظن و خطرناک ترین مدل عینک بد بینی، سوء ظن داشتن و بد گمونی به خداست.

بعضیا، همیشه یه باور غلط قلبی دارن که خدا،  مترصد فرصته تا اون ها رو به خاک سیاه بنشونه و بالاخره هم یه روز این کار رو می کنه.

اینا هر اتفاق و تغییری رو به فال نحس می گیرن.  چون فکر می کنن  اون اتفاق و تغییر مقدمه ایه برای اینکه خدا، نقشه خودش رو در مورد اون ها عملی کنه.

خدا اسم همچین بدگمانی هایی رو می ذاره: بد گمان های جاهلانه.

جالبه که حتی توی قرن بیست و یکم و عصر روشنفکری  هم بعضی ها با  بدگمانی های عصر جاهلیت به خدا و آسمونش نگاه می کنن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۵:۴۱

می گن مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسه.

راست هم می گن.

دلیل خیلی از شک ها و تردید ها، تجربه های قبلیه. مثلاً کافیه یه بار، ‌از یه نفر دروغی شنیده باشیم. اونجاست  که دیگه به راست ترین حرفای طرف هم شک می کنیم.

حتی  ممکنه پی بردن به دروغ یه دوست، باعث بشه به حرف راست بقیه ی دوستامون هم شک بکنیم.

می خوام بگم بعضی وقتا اگه احساس می کنیم که یکی سخت به ما اعتماد می کنه و  انگار بهمون مشکوکه بهش حق بدیم. شاید قبلاً  خود ما یا یکی دیگه باعث شده که اعتمادش خدشه دار بشه.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۰:۵۳

خیلی از آدما،‌ تصوری که از خدا و پیامبر و دنیا و هستی دارن، مربوط به سنین پنج شش سالگیشونه.

یعنی توی اون سن هر چیزی که از معلم مهد و مامان و مادربزرگشون شنیدن، براشون شده جهان بینی.  در حالی که تصورات و  عقاید پنج شش سالگی، به درد همون پنج شش سالگی می خوره. 

خیلی از ماها، خودمون بزرگ شدیم و بیست و چند سالمونه،‌ ولی خدایی که توی ذهنمون داشتیم بزرگ نشده و کوچیک مونده.  برای همینم  دیگه جوابگوی خیلی از مسائل هستی و دنیا و جامعه نیست و باید به قدرتش شک کرد.

اینکه می گن مهم ترین و ضروری ترین علم دنیا،‌ علم خداشناسیه به همین خاطره.

اونایی که توی خداشناسی پایه شون ضعیف باشه،  حرف شک و تردید خودشون نمی شن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۰:۵۱

اصلاً چرا ما آدما دچار شک و تردید می شیم.

چی می شه که  یه وقتایی  وسط  مسیری که داریم می ریم، توقف می کنیم، بعد برمی گردیم و یه نگاهی به عقب میندازیم،  بعدم همه ی وجودمونُ این ترس عجیب در می گیره که:

«نکنه!

نکنه همه این راهی که یه عمره داریم میایم، اشتباه باشه و  سر از هیچ جای خوشایندی در نیاره.

نکنه داریم راهُ  غلط می ریم و حواسمون هم نیست. »

به نظر شما،‌چی میشه که بعد از سال ها اعتماد به یه نفر،  بهش شک می کنیم.

چی می شه که یه وقتایی تصمیم گیری برامون سخت می شه و نمی تونیم به حرف هیچ کسی اعتماد کنیم.

منشأ شک هایی که مث خوره به جون آدما می افتن، کجاست؟!

 

یکی از چیزایی که باعث می شه یه وقتایی ، حتی به وجود خدا هم شک کنیم، اینه که بی رو دربایستی، پایه مون ضعیفه.

درست مث دانش آموزی که  کلاس اول با ارفاق و اغماض قبول شده،‌حالا توی کلاس دوم به مشکل برخورده.

ما ها قرار بوده که اصول دینمونُ از روی تحقیق و بررسی قبول کنیم.  ولی چون  اکثریت مون حال و حوصله ی این کارُ نداشتیم، تصورمون از  توحید و خدا و پیامبر و  قیامت،  تصور  خیلی درست و دقیقی نیست. 

برای همینم خیلی جاها جواب نمی ده.

مثلاً به محض اینکه توی اینترنت ، چند صفحه از نوشته های آدمای بی خدا رو می خونیم، یه دفعه ای ته دلمون خالی می شه که: «نکنه حق با اینا باشه؟!»

یا مثلاً وقتی یکی از عزیزامونُ‌ از دست می دیم و خدا به دعای ما، اون عزیزُ شفا نمی ده،‌ تا یه مدت به عدل خدا مشکوکیم. به خاطر اینکه تصورمون از عدل و استجابت خدا، تصور مخدوشیه.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۰:۴۹

آدم با ایمان، آدم شکاک و بد بینی نیست. ولی  ساده و زودباور هم نیست.

وجود یه مقدار شک و تردید باعث می شه تا آدم  هر حرفی رو از هر کسی قبول نکنه و چشم و گوش بسته دنبال کسی نره.

شک و تردید، اگه حالت شدید و افراطی به خودش نگیره، وجودش لازمه. مخصوصاً توی این دنیای جدید که خیلی خیلی پیچیده شده و نمی شه به هر دستی، دست داد!

به قول شاعر:

ای بسا ابلیس آدم روی  هست / پس به هر دستی نباید داد دست.

خیلی از اونایی که ما بهشون می گیم مالباخته، دارن چوب خوش باوری  خودشونُ می خورن.

البته ضرر مالی هر چقدر هم زیاد باشه قابل جبرانه. ولی بعضیا هستن که به جای زدن جیب آدم، رأی و عقیده ی درست آدمُ می زنن.

برای همینه که هیچ حرفی نباید در بسته و  چشم و گوش بسته قبول کرد!‌

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۷:۱۶

شک و تردید از اون چیزائیه که ماها معمولاً  براش یه بار منفی قائل هستیم. در حالی که لزوماً تردید و شک چیزای بدی نیستن و ضرر نمی رسونن.

یک شک و تردید و به جا، می تونه آثار مثبتی برای خود ما، افراد دور و بر ما، و حتی برای کل آدمای دنیا داشته باشه.

چه جوریشُ عرض می کنیم!

 

به این فکر کنید که اگه قرار بود آدما، به هیچ کدوم از حرفایی که توی مدرسه یا از پدر و مادرشون می شنون شک نکنن.

اینجوری باید هنوزم تصور همه ی ما این می بود که زمین مرکز جهانه و خورشید و ستاره ها دارن دور زمین می چرخن.  یا فرضاً کره ی زمین روی دوش یه نهنگ سواره.

ولی همیشه بودن آدمایی که به شنیده ها و باور هاشون شک کردن و همون شک باعث شده تا چیزای تازه ای کشف کنن و پرده از حقایق تازه ای بردارن.

تردید و شک، راهیه برای رسیدن به دانایی.

 

اگه پای صحبت خیلی از تازه مسلمون ها بشینیم، می بینم بیشترشون نسبت به دین قبلیشون تعصب خاص داشتن و آدمای معتقدی بودن. ولی یه شک و تردید خیلی کوچیک باعث شده تا راجع به عقاید خودشون و  ادیان دیگه بیشتر تحقیق کنن. بعد هم همون تحقیق بهشون کمک کرده  تا راه بهتری رو برای باقی زندگیشون پیدا کنن.

شک می تونه مقدمه ای برای انتخاب راه های بهتر باشه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۷:۱۴

اگه علم بشر این همه پیشرفت کرده، دلیل داشته.

دلیلش هم این بوده که هر دانشمندی،  به بخشی از گفته ها و یافته های آدمای قبل از خودش اعتماد کرده و  اون ها  رو درست فرض کرده و یه آجر روی آجرای قبلی گذاشته.

برای پیشرفت کردن و نوآوری داشتن، هم شک لازمه، ‌هم اعتماد.

اگه قرار باشه به همه ی گفته های قبلی شک کنیم باید برگردیم به غار.

اگر هم قرار بود به همه ی گفته های گذشتگان اعتماد کنیم،  همین الآنم توی غار زندگی می کردیم.

نه شک مطلق خوبه،‌نه اعتماد مطلق.

هر چیزی به جا به اندازه ش خوبه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۷:۱۱

شکاکیت، مخصوصاً از نوع شدیدش، یه جور سوهان روحه.

آدمی که مدام به بقیه شک می کنه، جرأت نزدیک شدن و اعتماد کردن به هیچ کسی رو نداره.

همچین آدمی حتی نمی تونه برای خودش یه محرم اسرار و سنگ صبور داشته باشه.

شکاکیت باعث می شه که آدم همیشه احساس نا امنی کنه و نتونه سر راحت به بالین بذاره.

آدم شکاک، حتی تاب تحمل خوبی های بقیه رو هم نداره. چون مدام ذهنش به این سوال مشغوله که هدف فلانی از خوبی کردن در حق من چی بود؟ چه نقشه ای برای من داره؟! باید سر در بیارم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۷:۰۹