دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اخلاق» ثبت شده است

مغازه ست شما داری؟!.

 یه طرف نوشتی «نسیه مُرد.»

اون طرف نوشتی: «وجه دستی داده نمی شود.»

بالا سرت زدی: «فروش فقط به صورت نقدی.»

زیرش هم نوشتی: «تخفیف بی تخفیف. قیمت ها مقطوع  است.»

نکن این کارُ با دل ما مشتری ها!  وارد مغازه ات که می شیم، دچار یأس فلسفی می شیم.

 

طرف سه ساعت مصاحبه کرده. شما سر و ته یکی از جمله هاشُ زدی، کلاً معنی جمله عوض شده. بعد همونُ کردی تیتر. درسته این کار؟! خوبه یکی با خودت همین کارُ بکنه؟ خوشت میاد؟

چیزی که برای خودت نمی پسندی، برای بقیه هم نپسند.

 

پول دستی که ازت نخواسته. وامشم نیاورده بده شما ضامنش بشی. فقط یه نشونی پرسیده.

ببخشید که از شما نشونی پرسیده. جوونه، خامی کرده؛ نمی دونسته که نباید از شما نشونی بپرسه. من خودم ضمانتشُ می کنم که دیگه از شما و امثال شما نشونی نپرسه.

باز کن اون اخما رو!

 

خب بنویس: «از  ریختن زباله در این مکان خودداری کنید.»

چرا حرف زشت می نویسی؟! چه کار به  کس و کارش داری؟ اونا رو چرا لعنت می کنی؟

 این جوری طرف لج می کنه، همه ی زباله ها رو میاره همون جا!

 

آخه «پارک  مساوی با پنچری» چه معنایی داره؟

خب بنویس: « پارک نکنید.»

یا بنویس «پارک ممنوع»

یه ذره مهربون تر، یه ذره ملایم تر همدیگه رو تهدید کنیم!

 

 حرفاشُ قبول نداری، خب نداشته باش.

ازش خوشت نمیاد، خب نیاد.

یه حس چندش خاصی بهش داری، خب داشته باش.

پوستر سخنرانیشُ چرا خط خطی می کنی؟!

خوبه یکی عکس خودتُ خط خط کنی. خوبه یکی برای عکس خودت شاخ و عینک و سیبیل بذاره؟!

 

دروازه ی خالی، توپُ زده اوت.

درک می کنم حالتُ. ولی از قصد که نزده. توپ به پاش نگرفته. دلیل نمی شه که از روی سکو حرفای منشوری بزنی. این جوری طرف روحیه اشُ از دست می ده، توپ بعدی رو هم خراب می کنه.

تماشاگر نما نباش که تیمت هم نتیجه بگیره.

 

کلاً سی دقیقه سخنرانی کرده، به سی و چهار نفر بر چسب زده. شونصد نوع اتهام بی سند مطرح کرده، پونصد نوع هم توهین و تمسخر و این جور چیزا.

اگه این کارا اسمش بد اخلاقی نیست، پس اسمش چیه؟

واقعاً سواله برام.

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۵ ، ۰۰:۵۳

از بین این هزار و یک اسم زیبایی که خدا داره، می شه فهمید که اخلاق خدایی چه جور اخلاقیه.

مثلاً «بَخیل» جزء اوصاف و اسمای خدا نیست. پس  کنس بازی  نمی تونه بخشی از اخلاق الاهی باشه.  از هیچ پیامبر و امامی هم روایتی به دستمون نرسیده که اون بزرگوارها،‌ به کنس بازی و بخل توصیه کرده باشن. اخلاق اون بزرگوارها، اخلاق خدایی بوده؛

**

همه ی این حلال و حروم هایی که خدا در دینش قرار داده، هدف نهائیش خدایی کردن اخلاق ماهاست.

کسی اگه یه کاری رو  سال های سال تکرار کنه،  کم کم به اون کار عادت می کنه.  بهترین راه برای تغییر خُلقیات هم  همین تمرین و تکراره. مثلاً کسی که سال به سال، از پک پنجم مازاد مخارجش دل می کنه، کسی که  زود به زود انفاق می کنه، کم کم سخاوت و گشاده دستی به بخشی از وجودش تبدیل می شه.

پس یکی از حکمت های دستور خدا برای انفاق و پرداخت خمس و زکات، نهادینه کردن روح سخاوت و کشتن روح بخل در وجود ماست.

روزه، قراره که روح صبرُ در ما نهادینه کنه.  نماز، روح تواضع و شکرگزاری رو نهادینه می کنه.

خلاصه که پشت سر هم امرو نهی که خدا کرده، یه هدف اخلاقی وجود داره.

خدا می خواد با این امر و نهی ها، اخلاق ما رو عین اخلاق خودش، خوب کنه!

**

 خدا،‌پیامبرهاشُ، با ماموریت های مختلفی سراغ آدما می فرستاد.

پیامبرها می اومدن تا هم عقاید آدما رو از  شرک پاک کنن و به اون ها عقاید توحید هدیه کنن،

هم می خواستن رفتار آدما رو درست کنن و جلوی کارهای اشتباه آدما رو بگیرن،

هم  دوست داشتن روحیه و خلق و خوی آدما رو اصلاح کنن.

ولی اگه قرار باشه برای بعثت انبیا فقط یه هدف در نظر بگیریم،  اون هدف اصلی و نهایی و بزرگ تر، همین اصلاح روحیات و خلق و خوی آدما بود.  پیامبر ما  که در آستانه ی رحلتش هستیم،  می فرمود: خدا منُ‌ مبعوث کرده تا مکارم اخلاقی رو در وجود آدما به کمال برسونیم.

اصلاح عقاید و رفتارها، مقدمه ای هستن برای اصلاح اخلاق و روحیه ی آدما.

**

«اخلاق الهی»، یعنی همون اخلاقی که خدا  داره  با ما  بر اساس اون رفتار می کنه.

مثلاً بخشنده بودن،‌ جزء اخلاق الاهیه. یا فرضاً صبر کردن و عجله نداشتن. آخه خدا صبوره و عجول نیست.

به ما ها گفتن باید اخلاقمون،‌اخلاق خدایی بشه. یعنی همونجور که خدا  فرضاً  اهل گذشت و چشم پوشیه، ما هم توی رابطه مون با بقیه اهل گذشت و چشم پوشی بشیم.

یکی از جنبه های اخلاق الاهی، رازداری و پرده پوشی و ستّار بودنه.

خدا،‌ خودش ستّار العیوبه، دوست داره ما هم برای بنده هاش ستار العیوب باشیم و عیب بقیه رو توی بوق و کرنا نکنیم.

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۳۳

وقتی به کتاب های اخلاق سر می  زنیم،  به اصطلاح «مَلَکاتِ اخلاقی» زیاد بر می خوریم.

ملکات، جمع ملکه ست.

ملکه هم  یعنی پادشاه.

توی این کتاب ها، به ما توصیه شده اونقدر صبرُ تمرین کنیم، اونقدر راستگویی و دست و دلبازی رو تمرین کنیم تا این چیزا برامون ملکه بشه.

یعنی صبر بشه پادشاه وجودمون.  جوری که همیشه گوش به فرمان ملکه ی صبر یا ملکه ی راستگویی و سخاوت باشیم.

فرقه بین کسی که داره سعی می کنه راستگو باشه  با کسی که راستگویی براش شده ملکه.

اخلاق خدایی یعنی اینکه همه ی صفات خوب، برامون ملکه بشن.

صد البته که  راه ملکه شدن این صفات خوب، سعی کردن و تمرین و تکراره.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۰

اخلاق خدایی، یه چیزه.

رفتار خدایی، یه چیز دیگه.

ممکنه یکی رفتارش خدایی باشه، ولی هنوز به اخلاق خدایی نرسیده باشه.

یعنی مثلاً یه جایی دندون رو جگر بذاره و صبر کنه، ولی با این حال، روحیه ش روحیه ی عجله باشه.

یا یه جایی به حداقل ها قناعت کنه، اما روحیه ش روحیه ی حرص و ولع باشه.

رفتار خدایی داشتن هم خیلی خوبه.

ولی این رفتار باید یه پلی باشه برای اینکه ما رو به اخلاق خدایی برسونه.

آدمایی که اخلاقشون خدایی باشه، همه ی رفتارهاشون خدایی می شه.

ولی اگه اخلاق  کسی خدایی نشده باشه،‌ رفتارش گاهی وقتا خدائیه، گاهی وقتا غیر خدایی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۰

با اخلاق زیبا می شه کدورت ها  رو به دوستی بدل کرد.

می شه  روی کینه  های قدیمی، مهر باطل شدن زد.

می شه دشمنی های خونی رو با رفاقت جونی عوض کرد.

با اخلاق زیبا، می شه مثل یک سردار فاتح ،  قلعه ی محکم قلب آدما رو به دست آورد.

 

اخلاق زیبا، یه جور سلاحه.

سلاحی که می شه با اون، آدم ها رو خلع سلاح کرد.

باهاش می شه آدم های سنگرنشین و گارد گرفته رو تسلیم کرد.

خدا هیچ پیامبری رو دست خالی و بی سلاح سراغ آدم ها نفرستاد.

 

اخلاق زیبا، یه جور آهنرباست.

مغناطیسیه که به جای براده، قلب آدم ها رو جذب می کنه.

اخلاق زیبا، ابزاریه برای دلربایی. 

ابزاریه برای کانون شدن، برای دور هم جمع کردن آدم های پراکنده.

برای تدبیل افتراق ها به اتّفاق.


اخلاق زیبا، یه جور اکسیره. باهاش می شه جدایی ها رو به طلای ناب همدلی مبدل کرد.

 

برای زیبا شدن اخلاق، باید گزینه ی انتقامُ از روی میز برداشت. باید اهل چشم پوشی و گذشت شد.

برای زیبا شدن اخلاق، باید ظرف ها تحملُ بزرگ تر ساخت. باید اهل مدارا شد. باید سر مشک خشمُ با ریسمان محکم کظم غیظ بست. ساده ش کنم:

باید محمّدی شد. زیبای زیبای زیبا!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۰

قید و بندهای اخلاقی و وجدانی ،دست و پای آدمُ می بنده. مردم هم دنبال کسی می گردن که دست و پاشُ همین قید و بندها بسته باشه.

مهم نیست که شغل طرف چیه؟ تحصیلاتش چقدره؟ جایگاهش کجاست.  این قید و بندها همیشه و همه جا لازمه و یه جور سرمایه ست.

ما، همونجوری که جون مونُ دست هر دکتری نمی دیم، کفشای زهوار درفته ی خودمونُ هم به هر کسی نمی دیم که واکس بزنه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۷

بعضیا میلیون ها تومن پول خرج تبلیغات می کنن، بلکه بتونن اعتماد مردمُ به دست بیارن. عوضش بعضیا، با رعایت چند تا اصل مهم و ساده ی اخلاقی، اعتماد آفرینی می کنن.

بعضیا توی کاری که دارن، سرشون شلوغه، مشتری هاشون زیادن، سفارش هایی که می گیرن،  یکی دو تا نیست.

نه به خاطر دکور شیکی که دارن. نه به خاطر موقعیت مناسب مغازه و دفترشون، نه به خاطر تبلیغات زیاد. بلکه به خاطر خوش قولی، به خاطر خوش حسابی، به خاطر راست گویی، به خاطر خوش اخلاقی و تحمل و حوصله ای که همیشه دارن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۴

قدیمی ها،  خیلی حواسشون به آداب معاشرت بوده.

اونقدر که برای بچه هاشون کتاب آموزش آداب معاشرت می نوشتن.  همین آقای کیکاوس، پسر اسکندر،  بله. خود همین آقا! ایشون کتاب قابوس نامه رو برای بچه ی خودش نوشته.  که چی؟ که بچه ش آداب دان بار بیاد.  که یاد بگیره با هر کسی چه جوری معاشرت کنه.

درسته که چندصد سال از زمان تالیف اون کتاب می گذره. ولی هنوزم تازه ست. هنوزم به درد می خوره. هنوزم کاربرد داره.




بزنم به تخته کتابای قدیمی آموزش آداب معاشرت زیادن. فقط  اون قابوس نامه ای که اسمشُ بردم نیست.  نمونه ش همین گلستان و بوستان دوستمون سعدی شیرازی. یا سیاست نامه ی  خواجه نظام الملک طوسی.

دیگه جونم براتون بگه: اخلاق ناصری، اخلاق جلالی، اخلاق محسنی.

زیادن. بگردی بیشترم پیدا می کنی.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۰


« به! چاکریم آق پرویز. مخلص داش هومن هم هستیم. نوکرتم کریم آقا. حاجی قربونت برم. عاشقتم بهروز جون. حاج آقا عرض ارادت... »

صب تا شب به صد نفر، صد تا از این دیالوگ ها رو می گه ها. ولی زورش میاد  واسه یه بار هم که شده به زنش بگه دوسِت دارم.

بعد اون وقت، اون صد نفر ، اون صد تا دیالوگ رو از این گوش می شنون و از اون گوش فراموش می کنن، ولی رسول خدا فرموده: زن، اون یه دوسِت دارمی رو که همسرش بهش بگه هیچ وقت فراموش نمی کنه.



یادمون باشه این بندا و تبصره های قانون مدنی و قانون خانواده نیست که روابط خانوادگی رو  شکل می ده.

این عادات و آداب و رسوم و عرف جامعه نیست که پایه ی روابط خانوادگی رو محکم می کنه.

این قول و قرارها و تضمینای شب خواستگاری و بله برون و عقد و عروسی نیست که روابط خانوادگی روی اونا بنا می شه.

اگه روابط خانوادگی قرار بود روی همچین چیزایی بنا بشه، دیگه هیچ خانواده ای نباید به آخر خط اختلاف و جدایی و درگیری و طلاق  می رسید.

اون چیزی که روابط خانوادگی توی زمینش پی ریزی می شه، عشق و محبت و ایثار و اخلاق و فداکاری و گذشته.

یه کدوم از اینا اگه کمیتش لنگ بزنه، با هیچ قانون و عرف و  قول و قرار و تضمینی نمی شه جلوی شکستن ستون فقرات خانواده رو گرفت.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۰۴:۰۰

نود سال از خدا عمر گرفت، به بقیه که هیچ، یه بار حتی به  همسرش نگفت یه لیوان آب واسم بیار.

تازه امام بود و آیت الله عظمی  بود  و مرجع تقلید بود و فرمانده کل قوا بود  و رییس کشور بود و گفته بود آمریکا هم هیچ غلطی نمی تونه بکنه.

حالا تو هی برو سر زن و بچه هات داد بکش و اسمش رو بذار مردونگی  و جذبه  و جنم و اینجور حرف ها.

تویی که واسه 10 هزار تومن جریمه، صد بار به مامور راهنمایی می گی نوکرتم،  یه بار هم همین رو به همونی بگو که فقط بلدی صداش بزنی ضعیفه و مادر بچه ها.

تا یادم نرفته این  یه جمله رو   هم از داش مرتضای  اخراجی ها  داشته باش:

«مردونگی به سبیل کلفت و دستمال یزدی و اینجور چیزا نیست »

 می دونم  تا حالا بیست بار شنیده بودی ولی جای گفتن داشت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۰۰