دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زیارت» ثبت شده است

محضر  امام صادق رسید و گفت :

 هر وقت از نزدیک کربلا رد می‌شوم دلم برای زیارت جدت حسین‌، پر می‌کشه اما در تمام طول راه،  ترس از جاسوس ها  و نگهبانهای  مسلح همراه منه؛

امام  صادق با لبخند فرمود:

«دوست نداری خدا ببینه به خاطر ما ترسیدی؟! نمی‌دونی هرکس به خاطر ما بترسه، جدم حسین  باهاش هم‌نفس می‌شه و از هول و هراس قیامت درامان می‌مونه… »

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۴ ، ۱۷:۴۲

 به هر زحمتی بود، جابر بن عبد الله انصاری و  عطیة بن سعد کوفی،  اسم خودشونُ  به عنوان  پایه گذاران  سنت زیارت اربعین، و  اولین زائران قبر امام حسین  ثبت کردن.

زیارتی که هیچ وقت بی زحمت  و آسان و بی خطر نبوده؛

همیشه ی تاریخ، ترس تیغ تیز خون ریز حرامی ها، همراه ذهن رائران قبر حسین بوده؛

حرامی هایی که  قرن به قرن اسمشون عوض شده،  و رسم شون تغییر نکرده.

ولی زائرین قبر حسین، چهارده قرنه که نه اسم عوض می کنن، نه رسم.

اسمشون عاشقه و رسمشون عاشقی؛

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۱۷:۳۹

شهر مکه، شهر بزرگی نیست. حداقل آن گونه که ما از بزرگ، تهران و شهرهای ابرشهری عالم را مراد می کنیم، بزرگ نیست. مکه خیلی که باشد می شود یکی دو منطقه ی تهران!

هر ساله موسم حج در حدود دومیلیون زائر ، سفید پوش و شیک، در مکه جمع می شوند، می آیند و می روند، می گردند و مروه را تا صفا، صفا می کنند! همین دو میلیون و اندی با هم به عرفات می روند، وقوف می کنند اصطلاحا! شب را می مانند و بعد مشعر و آخر سر منا….

دو میلیون در چند روز ناقابل همه ی شهر را پر می کنند و آداب به جا می آورند. شهری که چندان بزرگ نیست ؛

همین دو میلیون و اندیِ هر ساله، مکه را یک‌پارچه هتل کرده؛ هتل های غولی که آسمان مکه را خراش داده اند. تا چشم کار می کند هتل است.دو میلیون و اندی زائر با تمام امکانات و لباس های شیک سفید.

مکه شهر کوچکی است، نهایتش می شود یکی دو منطقه ی تهران بزرگ!

کربلا همان یکی دو منطقه هم نیست به جهت مساحت!

شهری کوچک با یک مرکز اصلی، همه چیز در کربلا دور حرمین شکل گرفته است و در طواف به دور آن… شاید این بارز‌ترین شباهت میان کربلا و مکه باشد!

در کربلا همه ی  چیزها  رو به سوی حرمین دارند.

تا چندی قبل که صدام حکومت می کرد، خبری نبود! یعنی نمی شد. چهل سالی بود که نمی‌شد.

آن قدر که جوان‌‌های آن سال‌ها پیری خود را هم پشت سرگذاشته بودند و بر دلشان مانده بود داغ این نشدن! جوان های این سال‌ها هم هیچ خاطره ای نداشتند از آن‌چه در داستان ها برایشان می گفتند. آخرِ خفقان بود آن  چهل سال….

صدام که با خفت برداشته شد،  کنارهمه ی مناقشات سیاسی و دعواهای جنگ، چیزی آرام آرام میان مردم عراق پیچید.  چیزی سینه به سینه، چیزی به اسم  زیارت اربعین.

بعد از رفتن صدام، محرم  که آمد،  عراق بعد از چهل سالی دوباره سیاه پوش شد.  بعد از عاشورا،  همه  ی چشم ها، چشم انتظار اربعین بودند.  چشم انتظار زیارت باشکوه اربعین، چشم انتظار تجلی  یکی از پنج علامت شیعه؛

از آن سال به بعد،  همه دست به دست هم داده اند تا زیارت اربعین را سال به سال با شکوه تر از سال قبل برگزار کنند.   نتیجه اینکه امسال  بزرگ ترین گرد هم آیی انسانی بشر،  در طول تاریخ، در کربلا رقم می خورد.

آن هم در شهری کوچک. شهری که حتی به اندازه ی یکی دو منطقه ی تهران هم نیست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۴ ، ۱۷:۳۱

یه وقتایی باید بشینیم سر سجاده، پیشونی مونُ بذاریم روی مُهر تربت،  بعد هزار و یه مرتبه بگیم: خدایا، شکرت!

شکرت که ایران ما، یه مشهد الرضا داره.

شکرت که یه جایی هست که دل های تنگ، بهش پناه ببرن، دخیل ببندن،  جایی که مأمنشون باشه، آشیانه شون باشه.

شکرت که از بین همه ی ائمه، یه امامی هست که رسیده به ضریحش برای ما ایرانی ها، نه گذرنامه می خواد، نه روادید، نه ثبت نام و انتظار،

خدایا! شکرت به خاطر این آشیانه ی همیشگی  دل های تنگ!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۳۰

حسابش از دستم در رفته ، حساب ماه هایی که  می گذرن از اون آخرین باری که راهم دادی؛

خودمونیم : یعنی من از اون اتوبوس تهران، مشهد هم کمترم؟!

اون ، دست کمش هفته ای دوبار مشهدی میشه و من ، دو سال و  چند ماهه حسرت گنبد ماهت رو می کشم.

سیمرغ و غزال نمیخوام واسه رسیدن بهت، این زمونه هر روز مثل دیروز اگه می ذاشت اصلا پای پیاده می اومدم پابوست ...

ولی ...

خودمونیم، تا تو نطلبی که نمی تونم ؛ تا شما نخوای که نمی شه ،  باید راهم بدی ؛

باید پناهم بدی ؛ مث اون بچه آهو که پناهش دادید و ضامنش شدی ...

حوالی ما ، برادر واسه برادر ضمانت نمی کنه ؛ شما اونقدر رئوفی که واسه اون بچه آهو هم ضمانت کردی ...

همونی که وقتی از دور اضطرابش رو دیدی همه چی تموم شد؛ قلبش تند میزد و شما کنارش زانو زدی...

دست به سرش کشیدید. آروم چشماش رو به پیراهن عربیتون چسبوندید تا غبار اومدن شکارچی رو هم نبینه...

لایق نگاه نیستم ولی یه نیگا به من بنداز، آقا !

می بینی ؟ ترسیده ام ؛ چی میشه من رو  هم واسه خودت برداری؟

چی میشه منم راه بدی ؟ چی میشه راهت رو به منم نشون بدی؛

راه شما رو بلد نیستم  ولی یه چیزایی رو خوب می دونم .

مثلا می دونم : راهی که به شما برسه ، شاهراهه ؛

می دونم : راهی که به شما برسه ، راه نیست ، عین رسیدنه ،

راهی که به شما برسه ارزش رفتن داره ؛

راهی راه شما ، غصه ای اگه داشته باشه، غصه بال ملائکه ست که زیر پاش فرش شده ان؛

می بینی؟ قلبم بد کار میکنه از بس  دور و برمون رو شکارچی گرفته...

شما که حضرت مهربونی های همیشه ای! چی میشه منم وسط این صحرای بی آب و علف، یه لحظه خنکی سایه ت رو روی سرم حس کنم ؟

چی میشه بذاری منم بزرگ شم به بزرگی و کرمت ؟!

شما که شهیدی و زنده؛ چی میشه دست منم بگیری و از این همه مردگی بیرون بکشی؟

دستم رو که بگیری ترسم تموم می شه ...

ضامنم که بشی قلبم خوب میشه ...

دستم رو که بگیری ، دیگه منم که دامنت رو ول نمی کنم ....

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۴۸

درسته که  گفتن  وقتی می رید زیارت، غرق بازار گردی و  خرید نشید،  ولی این معنیش این نیست که بی خیال سوغاتی خریدن بشید.

آدم وقتی می ره زیارت، موقع برگشتن،‌ علاوه بر کوله باری از معنویت،‌ باید یه چمدون سوغاتی هم خریده باشه برای فامیل و آشنایان.

نمی گیم برید برای جاری و باجناق تون، لباس مارک دار و پارچه ی دست دور مجلسی بخرید.

سوغاتی شما برای اطرافیان می تونه به سادگی یه بسته شکرپنیر یا  یه بسته نبات زعفرونی دسته دار باشه.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۱۰

بعضیام هستن که همه ی سال دعا می کنن امام رضا قسمت شون کنه بیان زیارتش.

ولی همینکه پاشون به مشهد باز می شه،  پرورژه ی بازارگردی رو کلید می زنن.

یعنی هیچ بازار و پاساژ و  مرکز خریدی نمی مونه که اینا ازش غفلت کنن.

 اینا، در کنار این بازار گردی ها،‌ اگه فرصتی بشه، یه زیارتی هم می رن!

نکنید این کار ها رو!

بازار و پاساژ و مرکز خرید،  توی شهر خودتون هم  پیدا میشه!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۴۲

استاد زروئی نصرآباد، می گه:

شمام اگه خسته اید از تجارت

جمعه غروب، بیاین بریم زیارت.

ولی چه می شه کرد که بعضیا، زیارت هم که می رن، فکر تجارت و اینجور چیزان.

آدم چهار روز می ره زیارت که از این فکرا بیرون بیاد، ولی بعضیا، وسط صحن جامع رضوی هم با موبایلشون دارن معامله ی ملک و زمین می کنن.

خوبیت نداره.  آدم  وسط صحن جامع رضوی باید بهشتُ بخره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۴۰

از قدیم مشهور بوده که زیارت امام رضا، حج فقراست.

ولی هستن آدمایی که حج فقرا رو هم خیلی اعیانی و باپرستیژ انجام می دن.

یعنی می رن  یه هتلی که هزینه ی  یه شب اقامت در اونجا، با هزینه ی دو هفته اقامت من و شما توی مشهد، برابری می کنه.

خدا رو شکر که امام رضا کاری به ستاره های هتل و سوئیت و  مسافرخونه ی هیشکی نداره.

امام رضا،  با دارا و ندار، یه اندازه مهربونه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۵:۱۰

بین آدمایی که میان زیارت، همه جور آدمی پیدا می شه.

بعضیاشون عروس و دامادن،  اومدن ماه عسل.

بعضیاشون گره به کار زندگی شون افتاده،‌ اومدن که امام، گره ها رو براشون باز کنه.

بعضیا از امام شون شفا می خوان.

بعضیای دیگه یه همسر خوب و نجیب و بساز!

بعضیای دیگه بچه می خوان.

بعضیا نذر کرده بودن بیان زیارت، حالا هم اومدن که نذرشونُ  ادا کنن.



بین آدمایی که میان زیارت، همه جور آدمی پیدا می شه.

بعضیا رو مدرسه و دانشگاه و کانون مسجدشون،  اردو آورده.

بعضیا با ماشین شخصی اومدن. بعضیای دیگه با اتوبوس.

یکی با قطار شش تخته اومده،‌ اون یکی با قطار لوکس چهار تخته. یکی هم با قطار اتوبوسی.

یکی، دو ساعت پیش از نیشابور راه افتاده. اون یکی سه روزه که توی راهه.

یکی عربی حرف می زنه، یکی آذری، یکی کردی، یکی هم با زبون بی زبونی، سلام  می ده.

*************

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۴:۰۰