دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

پسر رسول خدا و یک مشت برده؟!

شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ب.ظ

وادارش کرده بودن از شهر جدش به توس بیاد . راه دراز بود و سفر طولانی .

 یه روز که بین راه برای استراحت توقف کرده بودن ، سفره ای انداختن تا غذا بخورن .

 یکی که تازه همسفر امام شده بود ، دید امام کنار کارگر ها و خدمتکار ها سر یه سفره نشستن و مشغول غذا خوردن شدن.

 باورش نمی شد . با خودش گفت :« پسر رسول خدا و یه مشت برده سیاه ؟! ولیعهد خلیفه بغل دست چند تا خدمتکار ؟ »

 خواست خوش خدمتی کرده باشه. اومد پیش امام و گفت : «اجازه بدید برای این خدمتکار ها یه سفره دیگه بندازیم تا مزاحم شما نباشن.»

 کسی تا به حال اینقدر امام رو ناراحت و عصبانی ندیده بود . باور نمی کرد امام به خاطر یه پیشنهاد ساده اینقدر عصبانی بشه . ولی واقعیت داشت.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی