دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسماء الله» ثبت شده است


بند سی و پنجم، عین یه تسبیحه. هر اسمی با اسم قبل و بعد خودش در ارتباطه. اصلاً هستی از پیوستگی اسماء و صفات خداست که ساخته می شه. هستی، یه کلّ به هم پیوسته ست. چون اسما و صفات خدا با هم پیوستگی دارن. هر اسمی در رابطه و تلازم با باقی اسماء خداست که صاحب معنا می شه. بند سی و پنجم دعای جوشن، عین یه تسبیحه. قدر بدونیم دانه های این تسبیح به هم پیوسته رو. ثانیه ها، ثانیه های ذکر گفتنه.

 

 بند سی و پنجم دعای جوشن، به ما کمک می کنه برای خودشناسی و خود سازی. خودشناسی یعنی شناختن استعداد ها. استعداد ما، رسیدن به صفات خدائیه. خودسازی یعنی پیاده کردن همین صفات در خودمون. یعنی وقتی خدا در عهد و پیمان خودش اهل وفاداریه، ما هم اهل وفای به عهد باشیم. وقتی خدا در وفاداری خودش اهل پایداریه، ما هم عادت کنیم به پایداری در وفاداری.

 

فراز سی و پنجم به ما یاد می ده که برای هر نیازی، باید دنبال چه صفتی در خودمون باشیم. اگه نیار به قرب داریم، باید اهل لطف باشیم. اگه نیاز به لطف داریم، باید شرافت مندانه زندگی کنیم. اگه  زندگی شرافت مندانه می خوایم، باید دنبال عزت باشیم و تن به هر ذلتی ندیم. هر صفتی، صفت دیگه ای رو در وجود ما پاگشا می کنه. هر صفتی، پیش نیازی داره که اون هم صفتی از صفات خداست. فراز سی و پنجم، رابطه ی این اسماء و صفاتُ به ما یاد می ده.

 

 

خدا، در عهد و پیمانش اهل وفاداریه. ما چرا اینگونه نباشیم.

خدا در وفاداری، اهل پایداریه؟ ما چرا اینطور نباشیم. ما چرا اهل تزلزل و تعلل باشیم.

خدا در پایداری خودش، والاست. ما چرا تن به خواری ها و خفت ها بدیم؟

خدا با همه ی والایی، به ما نزدیکه. ما چرا از او دوری کنیم؟ چرا غریبگی کنیم؟ چرا این نزدیکی رو قدر ندونیم و خودمونُ در آغوش یادش نندازیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۴ ، ۰۳:۱۰

همه ی بزرگی ها، شاخه ای هستن از  درخت بزرگی او.  همه ی کرامت ها، شعبه ای هستن از چشمه ی کرامت او. همه ی مهربان های عالم، سهامدار مهربانی لایزال او هستن.  کسی در این عالم، چیزی از خودش نداره. همه هر چه دارن، از او دارن. بیا غافل نشیم از این حقیقت. ماها، همه مون ناچیزیم و او عزیز. ناچیز  کجا رو داره بره، جز در خونه ی عزیز؟!

 

هستی با هستی آفریدن بی نسبت نیست.  انسان، با انسان آفرین بیگانه نیست. برای همینه که بین ما هم بزرگ و مهربان و دانا و لطیف پیدا می شه. هر عزیزی، یه اشاره ست. یه انگشت اشاره به سوی او که از همه عزیز تره.  هر شکوهی، یه نشونه ست. یه نشونه ست به سمت او که با شکوه ترینه. هر بزرگی خبر از یه بزرگ ترین می ده. بیا از نشونه ها، از اشاره ها و علامت ها، راهُ پیدا کنیم. بیا از آیه ها، به آیه آفرین برسیم. به او که بهتر از او کسی نیست.

 

ماییم و یه دنیا نیاز. ماییم و یه دنیا خواهش، ماییم و یه عالم آرزو. ماییم و تمنای بزرگی و کرامت،  ماییم و نیاز به مهر و لطف. ماییم و آرزوی  شکوه و عزت.  ما از هر چیزی بهترین شُ می خوایم. کامل ترین و عالی ترینشُ. ساده اش کنم. ما از هر چیزی، خدایی ترینش ُ می خوایم. اون خداست که از هر عزیزی، عزیز تره. اون خداست که از هر دانایی، دانا تره.  اون خداست که از هر باشکوهی باشکوه تره. بیا قدر بدونیم این دقایقُ. بیا ازش خواهش کنیم که ما رو از غیر خودش بی نیاز کنه. ازش بخوایم  فقر ما رو به غنای خودش چاره کنه. او که از هر دارایی، داراتره، از هر دانایی، داناتر.

 

کسی اگه کنار دریا، دلشُ به یه آبراه باریک خوش کنه، ضرر نکرده؟

کسی اگه کنار  جنگل، دلخوش به شاخه ی سرمازده باشه، غافل نیست؟

کسی اگه با وجود خورشید، دلخوش به سوسوی فانوس باشه، اشتباه نکرده؟

کسی اگه با وجود آفریدگار،  به آفریده ها دل ببنده، پشیمون نمی شه؟!  

بیا دلخوش به خودش باشیم. دلخوش به کمال محض، به دارایی ناتمام، به جمال بی زوال. بیا صداش بزنیم، آهسته و پیوسته، توی این ثانیه های عزیز.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۰۳:۳۵

خطا از ماست، بخشیدن از او. احتیاج از ماست، منت گذاشتن از او. نیاز از ماست، خیر رسوندن از سمت او. نداری از ماست، فضل رسوندن از جانب او. آفریده ماییم، آفریدگار او. گرفتاری عادت ماست، گره گشایی خصلت او.  زیان دیدن و خسارت چشیدن  کار ماست،  جبران ضرر ها و خسارت ها، کار او.

 

اگه دلت گذشت کریمانه ی  او رو می خواد، اگه طالب نعمت های بزرگش هستی، اگه به خیر زیادش دل بستی، اگه چشم امیدت به فضل قدیم و لطف همیشگی خداست،  این فرازُ غنیمت بدون.  آهسته و پیوسته، بند سی و چهارم دعای جوشنُ تکرار کن. صداش بزن و بگو:  ای کسی که آفرینش او، چشم نواز است. ای کسی که برای گرفتاری ها، گره گشایی.  ای خدایی که زیان ها رو تو  جبران می کنی. ای که مالک همه ی مُلکِ هستی هستی!  ای کسی که وقتی داوری، جز به حق، قضاوت نمی کنی!

 

 اوصاف و اسامی  خدا، همه شون زیبا و روح نوازن. ولی این زیبایی دوچندان می شه، وقتی که دو اسم، دو وصف، در کنار هم قرار می گیرن. وقتی با هم اسم و وصفی تازه می سازن. اوصاف خدا در بند سی و  چهارم دعای جوشن، همه همینطورن. کرامت و گذشت خدا با هم به تلاقی می رسن تا وصف تازه ای ساخته بشه. وصفی به زیبایی «کَریمَ الصَّفْح»

عظیم بودن و منان بودن خدا، در همین فرازه که در کنار هم قرار می گیرن.   حاصل همین تلاقیه، وصف زیبای «عَظیمَ الْمَنّ»

 

خدایی که هم دائم باشه، هم لطیف، «دَائِمُ اللُّطْف» هم هست.

خدایی که هم لطیف باشه، هم صانع، «لَطیفُ الصُّنْع» هم هست.

خدایی که هم قاضی باشه، هم حق، خدای «قَاضیَ الْحَقّ» هم هست.

خدای «قَدیمَ الْفَضْل»، خدائیه که هم قدیم و ازلیه، هم صاحب فضل و عنایت.

قدر بدونیم این دقایقُ. این دقایق، فرصت راز و نیاز با چنین آفریدگاری هستن. آفریدگاری که همه ی کثرت های هستی، حاصل کثرت اسماء و صفات خودشه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۴ ، ۰۴:۰۰

 دارایی های ما عین خودمونه، ناقص، ناکامل، نصفه نیمه. نِسبی و جزئی.

هر چیزی که داریم همین شکلیه. عزت مون، دانش مون، زنده بودن مون.  تاب و توان مون.

داشته های ما فناپذیره. تموم شدنی و رو به زوال. بی ثبات و متزلزل. یه روز عزیز هستیم و روز بعدش خوار. امروز چیزی رو می دونیم و فردا، فراموشش می کنیم. یه روز جیب مون پره و روز بعد، دست مون خالی. خدا ولی مثل ما نیست. خدا مثل هیچ کسی نیست. خدا، بی مثل و مثاله. خدا کمال مطلقه. خدا از هر چیزی، بهترین و کامل ترین و باقی ترین شُ  داره.

 

صداش می زنیم عزیز، یاد خواری خودمون می افتیم. صداش می زنیم لطیف، یاد کم لطفی های خودمون می افتیم. صداش می کنیم قیوم.  یاد تزلزلی می افتیم که در  حرف و عمل و عقیده داریم. صداش می کنیم دائم. یاد این می افتیم که داشته هامون دائمی نیست.  صداش می کنیم زنده. یادمون می افته که روزی باید طعم مرگ بچشیم. تلخ یا شیرین.

 

اسمای خدا، تنها و تنها برازنده ی خودشه. قبائیه که اندازه ی تن حقیر و فقیر ما نیست. فقط خداست که عزیزه. ماها سرمون سرشکسته ی هزار کوچه ی بن بسته. فقط خداست که قیوم و باقیه. توی وجود ما، در هر لحظه، هزاران سلول می میرن و زنده می شن. فقط ملک و پادشاهی خداست که بی زواله. ما برای به دست آوردن هر چیزی، باید قید چیز دیگه ای رو بزنیم. ما به دست میاریم تا از دست بدیم. می سازیم برای خراب شدن. و دل می بندیم برای دل کندن.  خدا مثل ما نیست. ما مثل خدا نیستیم. خدا، خداست. ما فقط بنده ایم و آفریده!

 

فقط خداست که بی نیازه. ما همه وجودمون نیازه. محتاج هوائیم، محتاج آب، محتاج نون و نگاه. محتاج دیده شدن و شنیده شدن.  اسم خودمونُ گذاشتیم زنده. ولی قدم به قدم به سوی مرگ نزدیک می شیم. از جوونی فاصله می گیریم و به سمت زوال می ریم. اسم خودمونُ گذاشتیم با سواد. ولی ندونسته هامون هزار هزار برابر دونسته هاست. ما رو چه به صمد بودن؟! در خور شأن ما، ممد خواستن از حضرت احد واحد صمده.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۷

کی از تو پناه خواست و تو بهش پناه ندادی؟ کی خودشُ به تو سپرد و تو نگهدارش نشدی؟

باید خودمُ گنجشک وار به آغوش یاد تو بندازم. امن ترین جای دنیا، دامن راز و نیاز با خودته. تو، دست رد به سینه ی پناهنده نمی زنی. امانشون می دی. ترس هاشونُ ازشون می گیری. یه جرعه آرامش به کامشون می ریزی تا اضطرابُ فراموش کنن. تو دستگیر هر کسی هستی که به سمتت، دستی دراز کنه.

 

آدمیزادیم. تشنه ی محبت. عاشق مهر، نیازمند لطف. گمشده ی همه مون همین چیزاست. دستی رو می خوایم که از سر شفقت روی سرمون کشیده بشه. کسی رو می خوایم که با ما نامهربون نباشه. طالب مهریم. طالب رحمت و رأفت. در طلب این گمشده خیلی جاها می ریم. جاهایی که نباید بریم.  از سر تشنگی، کوبه ی خیلی درها رو می زنیم. درهایی که بازشدنی نیستن. در جستجوی محبت، هزار راه نرفته رو امتحان می کنیم.  غافلیم و بی حواس. بی خبر از اینکه دوای در ما، تنها و تنها پیش خداست.  خدایی که مهربانه، با هر کسی که از او طلب مهر کنه.

 


نوشته های پر از غلط، تصمیم های اشتباه. فکر های پر از خطا. زندگی مون از چیزا خالی نیست. انسانیم و جایز الخطا. ولی حس خوبی نیست: خطا داشتن، اشتباه کردن، غلط رفتن.  دوست داریم بخشیده بشیم. دوست داریم پاک بشه دفتر خطاهامون. دوست داریم سفید بشه لوحی که سیاه شده. این لوح زنگار گرفته رو هر جایی نمی شه صیقل داد. این دفتر سیاهُ هر جایی نمی شه شست. باید پناه ببریم به بندهای دعای جوشن. باید خدا رو صدا بزنیم و بگیم:  ای مهربان، بر هر که از او مهر جوید. ای آمرزنده بر هر که از او آمرزش بخواهد.

 


تجلی بعضی از اسم های خدا، به خواستن ما بستگی داره. به اختیار و اراده ی ما. بعضی از اسم های خدا، در رابطه ی ما با خداست که معنی و مفهوم پیدا می کنه. خدا یاور کسیه که از او طلب یاری کنه. تجلی این اسم با یاری خواستن ما از خدا ممکن می شه. همه ی اسامی و صفات بند سی ام دعای جوشن همینطور هستن.  باید خدا رو صدا بزنیم تا خدا با همین اسامی ما رو اجابت کنه. طعم شیرینی داره، اجابت شدن با این اسامی در این ساعت ها.

 

قانون اجابت اینه. همیشه باید خواستنی وجود داشته باشه تا اجابتی محقق بشه. اسم های فراز سی ام دعای جوشن، اسم هایی هستن از جنس اجابت. کاش ما بنده هایی باشیم اهل خواستن. اهل صدا زدن، اهل خواهش و نیایش. خدا پای این اسم ها شرط و شروط نگذاشته. خدا کارُ سخت نکرده. فرموده: من راهنمای هر کسی هستم که از من راهنمایی بخواد. من دادرس هر کسی هستم که از من دادرسی بخواد. من فریادرسم، برای همه ی اونایی که منُ فریاد کنن. چرا اسمشُ فریاد نمی کنیم. لحظه ها، لحظه های صدا زدنه، لحظه های فریاد و استغاثه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۴

خداست که ما رو نگه می داره. که حفظ می کنه و پناه می ده. از سرما و گرما. از درد و رنج. از گرسنگی و تشنگی. از نا امیدی و غرور. و ما چقدر بی طاقتیم در برابر همه ی این آفت ها. و ما چقدر بی پناهیم اگه دست خدا، نگهبان و نگهدار ما نباشه.

 

فقط خداست که همیشه پایداره. فقط خداست که هیچ وقت زمین نمی خوره. فقط خداست که همیشه پاینده ست. جز خدا، هر قیامی قعودی داره. جز خدا، هر اوجی حضیضی داره. فقط خداست که هیشه پیروز و سربلنده. ما پیروزی و شکستُ با هم داریم. سربلندی ها و سرشکستگی هامون با همه. 

 

پرسیده بودن خدای تو کیه؟

ابراهیم نگاهی به آسمون انداخته بود. گفته بود: خدای من خدای همه ی آفریده هاست. همون که منُ آفریده و راهنمایی می کنه. همون که وقت گرسنگی، به من غذا می ده. وقت تشنگی سیرابم می کنه. همون که وقتی بیمار بشم، منُ شفا می ده. در بند بیست و نهم دعای جوش خدا رو با اسم «سالِم» صدا می زنیم. سالم یعنی سلامتی بخش. وقت ناخوشی باید دل به همین اسم خدا خوش کرد. خدایی که اسمش دوا و ذکرش شفاست.

 

 

باید به کجا پناه می بردیم؟ باید درِ کدوم خونه رو می زدیم؟ باید دلخوش کدوم راه و چاره می شدیم؟ باید چه می کردیم؟ اگه خدا راحم نبود. اگه رحم کردن شیوه ی همیشگی او نبود.  اگه ترحم کردن در سنت او جایی نداشت. چاره ی همه ی بیچارگی های ما، همین اسمه. پناه همه ی بی پناهی های ما، همین رسمه. رسم خدا، رسم رحمته. رسم لطف و عنایت. رسم بنده نوازی در اوج بی نیازی.

 

بین ما و بقیه، بین ما و خودمون، بین ما و خودش، بین تک تک ذره های هستی، خداست که داوره. همیشه و همه جا، حکم، حکم خداست.  به حکم خداست که ماه دور زمین می چرخه، زمین دور خورشید. به حکم خداست که  آتش می سوزونه و  آب، رفع عطش می کنه. ملکول ملکولِ عالم تکوین به حکم خداست که پابرجاست. در عالم تشریع هم حکمی جز حکم خدا معتبر نیست. و وای به حال آدمیزاد، وقتی که فکر می کنه کسیه! وقتی فکر می کنه می شه روی حرف خدا حرفی می زد. می شه روی حکم خدا حکمی داد.

 

سال های سال، بشر فکر می کرد که زمین، مرکز هستیه. خیال می کرد خورشید و ستاره ها، دور زمین می چرخن. فکر می کرد هستی از چهار عنصر درست شده. آب و باد و آتش و خاک. اسمشون شده بود علم. اسم همین اوهام و خیالات. دانسته های ما همیشه همینجورن. ممزوج وهم و ظن و خیال و گمان. ما چیزهایی رو می دونیم و چیزهای بیشتری رو نمی دونیم. ما حتی نمی دونیم  که چه چیزهایی رو نمی دونیم. این حکایت دانسته های ماست. دانش ما نه خالصه، نه مطلق، نه کامل و جامع.  خدا ولی حقیقتاً عالمه. علم کامل و مطلق و جامع خدا، مثل دانست های ما نیست.  حقیقتاً علمه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۲

خدا هزار و یه اسم داره و  دو تا از اسم های زیبای خدا، فاتح و فارجه. فاتح و فارج، یعنی گشاینده و گشایش دهنده. در این عالم، هیچ قفل و راه و گره و سد و تنگنایی گشوده نمی شه، مگر از راه تجلی همین دو اسم زیبا.

چیزهایی در این عالم وجود دارن که مظهر همین دو اسم می شن تا مقدمه ی برای اتفاق زیبای گشایش باشن. مثل کلید که اسباب گشایش قفل های بسته است.

مثل دست، که گــاهی درهــای بسته رو باز می کنه، گاهی گره های بسته رو، گاهی راه های بسته رو! مثل زبان که خودش و واژه هاش، باعث و بانی گره گشــایی می شن. مثل عقل، که بزرگ ترین نعمت راه گشای بشر بوده و هست. و مثل قائم آل محمد که فرج او، گشایش قفل بسته و گره  کور تاریخه.

ایمان داشته باشیم که کوچه های آسمان هم بسته و بن بست نیستن. به شرط اون که از کلید طلایی دعا و نیایش استفاده کنیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۵