برداشتی از فراز سی و سوم دعای جوشن کبیر
همه ی بزرگی ها، شاخه ای هستن از درخت بزرگی او. همه ی کرامت ها، شعبه ای هستن از چشمه ی کرامت او. همه ی مهربان های عالم، سهامدار مهربانی لایزال او هستن. کسی در این عالم، چیزی از خودش نداره. همه هر چه دارن، از او دارن. بیا غافل نشیم از این حقیقت. ماها، همه مون ناچیزیم و او عزیز. ناچیز کجا رو داره بره، جز در خونه ی عزیز؟!
هستی با هستی آفریدن بی نسبت نیست. انسان، با انسان آفرین بیگانه نیست. برای همینه که بین ما هم بزرگ و مهربان و دانا و لطیف پیدا می شه. هر عزیزی، یه اشاره ست. یه انگشت اشاره به سوی او که از همه عزیز تره. هر شکوهی، یه نشونه ست. یه نشونه ست به سمت او که با شکوه ترینه. هر بزرگی خبر از یه بزرگ ترین می ده. بیا از نشونه ها، از اشاره ها و علامت ها، راهُ پیدا کنیم. بیا از آیه ها، به آیه آفرین برسیم. به او که بهتر از او کسی نیست.
ماییم و یه دنیا نیاز. ماییم و یه دنیا خواهش، ماییم و یه عالم آرزو. ماییم و تمنای بزرگی و کرامت، ماییم و نیاز به مهر و لطف. ماییم و آرزوی شکوه و عزت. ما از هر چیزی بهترین شُ می خوایم. کامل ترین و عالی ترینشُ. ساده اش کنم. ما از هر چیزی، خدایی ترینش ُ می خوایم. اون خداست که از هر عزیزی، عزیز تره. اون خداست که از هر دانایی، دانا تره. اون خداست که از هر باشکوهی باشکوه تره. بیا قدر بدونیم این دقایقُ. بیا ازش خواهش کنیم که ما رو از غیر خودش بی نیاز کنه. ازش بخوایم فقر ما رو به غنای خودش چاره کنه. او که از هر دارایی، داراتره، از هر دانایی، داناتر.
کسی اگه کنار دریا، دلشُ به یه آبراه باریک خوش کنه، ضرر نکرده؟
کسی اگه کنار جنگل، دلخوش به شاخه ی سرمازده باشه، غافل نیست؟
کسی اگه با وجود خورشید، دلخوش به سوسوی فانوس باشه، اشتباه نکرده؟
کسی اگه با وجود آفریدگار، به آفریده ها دل ببنده، پشیمون نمی شه؟!
بیا دلخوش به خودش باشیم. دلخوش به کمال محض، به دارایی ناتمام، به جمال بی زوال. بیا صداش بزنیم، آهسته و پیوسته، توی این ثانیه های عزیز.