دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

خدا، غذاهای خوب و نوشیدنی های گوارا رو حرام نکرده. اسرافُ حرام کرده.

خدا، لباس خوب و راحت و زیبا رو حرام نکرده. فخر فروشی با لباسُ حرام کرده.

خدا، خونه ی بزرگ و امن و  مجهزُ حرام نکرده. قصر سازی و بی توجهی به بی خانمان ها رو شماتت کرده.

خدا، استفاده از نعمت ها و زینت های دنیا رو  نهی کرده. به رخ کشیدن و مانور دادن با اون ها رو نهی کرده.

خدا،  استفاده ما رو از نعمت ها  حرام نکرده، محروم کردن بقیه رو از همون نعمت ها رو گناه دونسته.

خدا به قارون، به خاطر ثروت زیادش خشم نگرفت. به خاطر طرز استفاده ی قارون از اون همه ثروت بود که عذاب خدا نازل شد.   


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۴۵

بعد از شنیدن  توصیف قیامت، بر خودشون حرام کردن.

خواب و خوراک و باقی شیرینی ها و لذت های این دنیا رو. گفتن: دیگه شبا نمی خوابیم. دیگه لباس خوب نمی پوشیم و غذای خوب نمی خوریم.

حتی با شریک زندگی شون قطع رابطه کردن. 

خبر  کارشون رسید به پیامبر. صداشون زد. فرمود که این کار، کار دستی نیست. منی که پیامبر خدا هستم، اینطور زندگی نمی کنم. خیلی زود، آیه های قرآن هم حرف رسول خدا رو تایید کردن.

آیه هایی که می گفت:  ای اهل ایمان! چیزی که خدا براتون حلال کرده رو، خودتون برای خودتون حرام نکنید!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۳

همه ی نعمت ها و زینت های این دنیا، برای انسان آفریده شده. خدا، این نعمت ها رو آفریده برای استفاده بردن بنده هاش. برای اونایی که بهش ایمان دارن و بندگی شُ می کنن. 

اگه آدم های بی خدا هم نعمت و امکاناتی دارن، از صدقه سر اهل ایمانه.

نفس بهره مندی و لذت بردن از نعمت ها و زینت های دنیا، چیز بدی نیست. خدا هم اونُ نهی نکرده. مهم راهیه که برای رسیدن به این چیزها طی می شه. هر راهی برای رسیدن به قدرت و ثروت و لذت، مجاز نیست.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۲

تا حالا  اسم جواهرات هفت گناه کبیره به گوش تون خورده؟.  هفت تا انگشتر که ظاهرشون خیلی براق و قشنگه. با نگین های درشت سبز و قرمز و آب و سفید و زرد و بنفش.

ولی وقتی از نزدیک به این انگشترها دقیق بشیم، وضعیت عوض می شه.  می بینیم  که هر کدومشون به یه گناه اشاره دارن:  به خشم، حسادت، حرص، تکبر، تنبلی شکم پرستی و شهوت.

اون وقته که دیگه دلمون نمی خواد همچین انگشتری در  انگشت داشته باشیم.

خیلی از چیزهایی که از دور، زیبا و خواستنی و دل انگیز به نظر می رسن، حقیقت شون اینطور نیست. حقیقت شون دل آزار و نفرت انگیزه.

نگین سرخ انگشتر خشم، شبیه یه جام زهر تراشیده شده. کیه که بخواد روی انگشتش، همیشه یه جام زهر داشته باشه؟!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۱۷

 بیاین به این سوال فکر کنیم که من و شما باید مراقب کیا باشیم؟

 اجازه بدید قبل از هر چیزی این سؤال رو از خود خدا بپرسیم و سراغ جواب رو  از آیه های قرآن بگیریم.

جای اونایی که رفیق این آیه ها نیستن خالی ، ولی آیه ای هست که می گه:

یا ایها الذین آمنوا !

تا اینجاش که مشخصه...

از هر کی معنیش رو بپرسی می گه: ای کسانی که ایمان آورده اید.

مهم معنی قسمت دومشه که فرموده: «عَلَیکُم اَنفُسُکُم»

این قسمت دوم ، دو تا کلمه ساده بیشتر نیست...

معنی رسمی و ادبی و خشک و خالیش هم می شه: «بر شما باد، خودتان را...»

یعنی چی؟

یعنی اول از همه به فکر مراقبت از خودتون  باشید.

بازم ساده تر بگم؟

ساده ترش می شه اینکه هر کسی اول از همه مراقب گلیم  خودش باشه و اون رو از آب بیرون بکشه ....

پس اول، خودمون!

اول از همه باید مراقب خودمون باشیم.

عاقلانه هم هست.

چون توی این وضعیت در هم بر هم دنیا، مهم نجات پیدا کردنه.

کسی هم که نتونه خودش رو نجات بده، چه جوری می خواد نجات غریق بقیه بشه...

اتفاقاً توی کلاس های هلال احمر و امداد و نجات هم به امداد گر ها همینُ یاد می دن. بهشون می گن: اولین وظیفه ی هر امدادگری اینه که خودش دچار سانحه نشه.

پس اول خودمون و بعد بقیه.

حالا این بقیه هم  حساب و کتاب داره.

حساب و کتابش رو هم کتاب خدا مشخص کرده.

اونجایی که فرموده: «اَنفُسَکُم و اَهلیکُم»

بازم یه عبارت دو کلمه ای  که معنیش می شه: «خودتون و اهلتون»

این اهلتون، یعنی خونواده تون . یعنی هر کسی قبل از بقیه باید مراقب اهل خونواده و نزدیکان خودش باشه...

پدر مراقب پسر و پسر مراقب داداش کوچیک تر ...

خواهر مراقب خواهر و مادر مراقب هر دوشون.

سؤال!

وقتی خوبِ خوب مراقب خودمون و خونواده مون بودیم، نوبت مراقبت از کی می رسه؟

جواب!

هر کی نزدیک تر، با استحقاق تر...

اول دوست درجه یک، بعد دوست درجه دو، بعد دوست ِ دوست، بعد هم  دوستِ دوستِ دوست.

اول همسایه دیوار به دیوار، بعد همسایه همسایه، بعد هم همسایه سر کوچه...

اول فامیل نزدیک، بعد فامیل میونه، بعد آشنای دور ...

 این وسط مهم اینه که  بدونیم سلسله و زنجیر این مراقبت ها هیچ وقت تموم نمی شه، اما با این وجود وظیفه ما نسبت به خودمون و آدم های نزدیکمون سنگین تر از مسئولیت ما نسبت به آدمای دور تره...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۱۴

نمی دونم تا حالا خط  های تولید کارخونه رو دیدین یا نه؟

هر خط تولیدی یه تسمه نقاله داره که قطعات روی اون سوار هستن و یکی یکی جلو میان...

اگه آدمی که وظیفه بسته بندی کردن اون قطعات رو داره،‌ شل بجنبه، یا دست از کار بکشه، قطعات همینجور پشت هم تلنبار میشن و کل خط تولید به مشکل بر می خوره...

عمر ما هم بی شباهت به همون تسمه نقاله ی خط تولید نیست ...

خدا، توی  سوره انشراح،  به پیامبر فرموده:

«فَإذا فَرَغتَ فَانصَب»

یعنی چی؟

یعنی وقتی از یه کار مهمی فارغ شدی، مشغول کار مهم بعدی شو!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۰۲

چند دقیقه دیگه، آفتاب هم طلوع می کنه و یه روز تازه، شروع می شه.

به قول قدیمیا، روز از نو، روزی از نو.

راستی روزی امروز من چیه؟

امروز خدای روزی رسون قراره برام چه لقمه ای بگیره و بهم تعارف کنه؟

نکنه لقمه امروزم هم مث لقمه های دیروز و پریروز باشه...

ولی اگه امروزم هم مث دیروز باشه، حتماً لقمه روزیش هم مث دیروز می شه.

باید روزم نو کنم تا روزیم هم نو بشه.

خدائیش هم دیگه بسه اینهمه روزای تکراری پشت سر هم.

یکی می گفت: آدمی که چند تا اشتباه رو مرتکب می شه، حال و روزش بهتر از کسیه که یه اشتباه رو چند بار مرتکب می شه.

اون آدم نوع دوم منم. یعنی هنوز مونده تا زندگیم بشه آزمون و خطا. زندگی و روزای من، روزای لجباز اصرار و خطان. روزای مثل همی که  همه شون دم غروب، مهر رونوشت برابر اصل می خورن.

زود اگه نجنبم، امروزم می شه مث دیروز، مث پریروز، می شه مث همه روزای که اومدن و رفتن و دستمُ نگرفتن.

ولی امروز رو می خوام یه جور دیگه باشم. امروز از همین اول صبح می خوام به جای یه لقمه نون،  دنبال یه لقمه نور باشم.

بالاخره، لقمه نون خودش از یه جایی پیدا می شه.

حالا که اینجوریه:

«صاحب حیّ عَلی! لقمه نوری بفرست...»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۳۰

خدایا!

چشمی به هم زدم و دیدم جزء آدم بزرگام.

ولی از تو که پنهون نیست، دلم هنوز که هنوزه داره بچگی می کنه.

هنوز که هنوزه سر به هواست،  هنوز که هنوزه بهونه می گیره.

خدایا!

یا یه کاری کن دست از بچگی کردن بر داره، یا ببخشش.

هر چی باشه، بچه، زدن نداره.

نوازشش کن. با دست لطف و رحمت همیشگی خودت،‌ این دل بچه مونده رو نوازش کن.

اینجوری شاید یه کم آروم و سر به راه بشه...  


خدایا!

یه وقتایی هست که می ترسم.

یه وقتایی هست که وهم برم می داره.

یه شبایی خدا خدا می کنم صبح نشه. چون می ترسم روز تازه رو شروع کنم.

اینجور وقتا تنها چیزی که بهم آرامش می ده،  تنها چیزی که بی قراری هام رو تبدیل به قرار می کنه، حرف زدن با توئه.

این گفتگوهای آرامش بخشُ ازم نگیر!



خدایا!

زرنگ، اونیه که با تو طرح دوستی می ریزه.

چون می دونه توی مرام تو، تنها گذاشتن دوست معنی نداره.

زرنگ کسیه که روی کمک تو حساب ویژه ی چند منظوره باز می کنه.

چون می دونه تو، هم قدرتش رو داری، هم لطف و رحمتش رو.

خدایا!

دوست دارم زرنگ باشم، ولی یه وقتایی زرنگی کردن یادم می ره.  خودت یاد و هوشم سر جاش بیار...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۴:۱۴

کسی که کار امروز خودش رو به فردا می سپاره، ضرر می کنه.

در این شکی نیست و بزرگای ما هم به ما همین رو گفتن ....

حالا اکه اینجوریه و یه امروز و فردا کردن ساده مساوی با ضرره،  فکر کنید کسی که کار این ماه خودش رو به ماه بعد و کار امسال رو به سال بعد موکول می کنه باید چه حال و روزی داشته باشه...

فکر کن چند تا حسابدار خبره باید جمع بشن تا ضرر و زیان کسی رو محاسبه کنن که کار بیست و دو سالگی خودش رو به بیست و سه سالگی موکول می کنه.

برای فرار از عواقب اینجور ضرر و زیان ها، باید حواسمون به گردش  ایام و گذر سال ها باشه.

اونم خیلی زیاد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۰۰

تصور اینکه هر آدمی توی هر روز از زندگیش یه مأموریت ویژه داره، یه مقدار دشواره.

ولی حقیقت اینه که آدم، در هر ساعت و دقیقه و ثانیه عمر خودش هم  مأموریت هایی مخصوص همون لحظات داره که اگه انجامشون نده، قضا میشن....

اما ...

اما اجازه بدید برای بهتر درک شدن موضوع، مقایسه مون رو بزرگ تر کنیم.

یعنی به جای ثانیه ها و دقیقه ها و ساعت ها و روزها، بریم سراغ هفته ها و ماه ها و سال ها...

هر هفته و ماه و سالی از عمر ما ها، با یه دستور کار ویژه به سراغ ما میاد.

مثلاً دستور کار ما توی هفته امتحانات با دستور کارمون توی هفته تعطیلات متفاوته.

دستور کار ماه  صفر هم با دستور کار ماه  ربیع الاولی که قراره بعدش به سراغمون بیاد فرق می کنه.

دقیقاً به همین ترتیب، مأموریت شش سالگی ما با مأموریتمون توی بیست و شش سالگی متفاوته.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۹