دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۵۲۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند. آن گاه  حضرت حدیثی از قول پدر گرامیشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق املاء فرمودند که:

"کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود."

سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۴:۲۱

پس از آنکه مأمون، امام رضا را مجبور به پذیرش ولایت عهدی کرد، امام با پیگیری سیاستی هوشمندانه، از این فرصت بیشترین استفاده را برده و مأمون را در پیگیری بسیاری از اهداف خود ناکام گذارد.

در این دوران ، شیعیان و علویان که در اثر قیام های پی در پی،  تضعیف شده بودند، فشارهای کمتری را مشاهده کرده، و به تدریج تقویت شدند.

امام همچینین توانست به همگان ثابت کند که ولایت عهدی را نه به میل، که با اکراه و اجبار پذیرفته است.

شرط امام برای کنار ماندن از مسائل اجرایی و دخالت نکردن در عزل و نصب ها نیز  حامل این پیام بود که رفتارهای بنی عباس، مورد تأیید اهل بیت نیست و حساب اهل بیت و بنی عباس، از یکدیگر جداست.

امام از فرصت حضور در ایران، برای آشنا ساختن ایرانیان با اهل بیت راستین پیامبر استفاده کرد. این آشنایی باعث شد ایرانیانی که تا آن زمان مهم ترین پشتیبانان حکومت بنی عباس بودند، به مخالفان مهم این حکومت تبدیل شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۱۹

ماجرای شعر خوانی دعبل خراعی نزد حضرت رضا را  اباصلت هِرَوی اینگونه روایت کرده:

« دعبل بن علی خزاعی » درمرو  به حضور حضرت رضا رسید و گفت : «یا ابن رسول الله! من درباره شما قصیده ای گفته ام و قسم خورده ام که قبل از شما آنرا نزد هیچکس نخوانم.»

حضرت فرمود: « بخوان!»

دعبل قصیده طولانی خود را آغاز نمود تا به این بیت رسید:

« میبینم اموال اهل بیت  به تاراج رفته و در بین افراد بیگانه و نااهل تقسیم شده و دست آنان از غنائم و ارثشان خالی است !»

در اینجا حضرت گریستند و فرمودند: « بله راست گفتی ای دعبل!» دعبل اشعار خود را ادامه داد تا رسید به این بیت که: « هان ای فاطمه! ای دختر بهترین انسانها! برخیز و برای فرزندانت که هر کدام در سرزمینی افتاده اند، ناله کن! قبری به کوفه و قبری به مدینه و قبری به فخ و قبری به جوزجان. فرزندت، موسی بن جعفر، نیز در بغداد مدفون گشته.»

در اینجا حضرت رضا علیه السلام فرمودند: « آیا من دو بیت به اشعار تو ملحق کنم تا قصیده ات تمام و کامل شود؟ » دعبل عرض کرد: « بله یا ابن رسول الله!»

حضرت فرمود: « قبری هم از فرزندان تو در طوس است که مصیبتش جانکاه و سوزنده است. تا زمانی که خداوند قائمی را برانگیزد و همّ و غم ما را بزداید.»

دعبل پرسید: « یا ابن رسول الله! من چنین قبری نمی شناسم. در طوس قبر کیست؟»

حضرت فرمود: « آنجا قبر من است. چند روزی بیشتر نمی گذرد که طوس محل رفت و آمد شیعیان و زائران من می شود. بدان هر کس مرا در این غربت زیارت کند روز قیامت در درجه من خواهد بود و خداوند او را خواهد بخشید.»

سپس دعبل باقی قصیده اش را خواند تا به پایان رسید.

آنگاه، برخاستند و به اتاق دیگری رفتند؛ پس از مدتی خادم آن حضرت بیرون آمد و صد دینار از دینارهای رضویّه که نام مبارک ایشان روی آن نوشته شده بود، برای دعبل آورد و گفت: « مولایم فرموده آنها را جزو نفقه خود قرار بده.»

دعبل گفت: « به خدا برای گرفتن پول نیامده ام و در گفتن این قصیده طمعی ندارم!از آن حضرت لباسی از لباس های خودشان برایم بگیر تا به آن متبرک و مشرّف شوم.»

خادم رفت و برگشت و لباسی از خز برای دعبل آورد. سپس کیسه زر را هم به او برگرداند و گفت: حضرت می فرمایند: « این پولها را بگیر که به آن احتیاج پیدا خواهی کرد. »   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۱۸


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۷

یکی از مهم ترین اتفاقات تاریخ تشیع، تحمیل ولایت عهدی توسط مأمون بر امام رضاست.

این اتفاق، اونقدر مهمه که می شه تاریخ خلافت عباسی رو به دو دوره ی قبل، و بعد از جریان ولایت عهدی تقسیم کرد.

ماجرای ولایت عهدی، هم برای خلافت عباسی و هم برای مذهب تشیع، نتایج مهمی رو در بر داشت.

فراموش نکنیم که پدر بزرگوار حضرت رضا، امام کاظم (ع)، سال های سال، در شرایط زندان و بازداشت به سر برد و رابطه ی شیعیان و شاگردان حضرت،‌ با ایشون به حداقل رسید. باقی شیعیان و علویان هم شرایطی بهتر از شرایط امام کاظم نداشتن. بسیاری از اون ها به شهادت رسیدن و بسیاری دیگه، در مناطق دور دست، فراری بودن.

در چنین شرایطی، مأمون عباسی هم پایه های حکومت خودشُ سست می دید.

یکی به دلیل اختلافات داخلی طایفه ی بنی عباس، به ویژه پس از درگیری های خونین میان او و برادرش مأمون

یکی  هم به دلیل شورش هایی که در سر تا سر قلمرو بنی عباس سر بر آورده بود.

یکی هم به دلیل بدبینی افکار عمومی و علمای دینی نسبت به حکومت بنی عباس.

بنابر این مامون، تنها با هدف دام بخشیدن به سلطه ی بنی عباس بود که امام رو مجبور به پذیرش ولایتعهدی کرد.

اما امام،  به اهدافی بلندتر فکر می کرد و  موفق شد در دوران ولایت عهدی در جهت این اهداف بلند نظرانه، گام برداره. تبدیل شدن ایران به پایگاهی برای رشد تشیع، یکی از اهداف امام بود که به گواهی تاریخ، به خوبی محقق شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۴

یکی از عللی که باعث شد مأمون تصمیم بگیرد که امام رضا  را از مدینه به مرو منتقل کند و به عنوان ولایتعهدی با آن حضرت بیعت کند وجود قیام‌ها و شورش‌هایی بود که از جانب علویان و شیعیان صورت می‌گرفت. شورش هایی که به صورت مهمترین مشکل برای خلافت عباسیان در آمده بود. بنی عباس، با وجود اینکه اکثر قیام‌ها را سرکوب می‌کردند و با علویان بیرحمانه‌ترین رفتارها را داشتند اما دریافته بودند که سرکوب دائمی، راه حل مناسبی برای قیام های پی در پی نیست. در زمان  خلافت مأمون نیز شورش‌هایی از جانب علویان در بصره، کوفه، یمن، واسط، مداین و  جاهای دیگر صورت گرفته بود.     قیام هایی که می توانست مقدمه ای برای یک انقلاب بزرگ و بر افتادن سلسله ی عباسی باشد. به همین خاطر، مامون عباسی  با طرح ولیعهدی امام رضا، و شرکت  دادن  اجباری آن حضرت در حکومت، سعی در سرد نمودن شعله ی قیام های پی در پی نمود.

مأمون، امام رضا را در شرایطی به ولایت عهدی منصوب کرد که پیش از آن برخی شهر های مهم  به تصرف علویان در آمده بود و والیان علوی داشت.  مثلاً والی کوفه، اسماعیل بن علی بن اسماعیل بن امام جفعرصادق بود. والی یمن،  و والی اهواز،  دو تن از برادران امام رضا ، والی بصره از نوادگان جعفر بن ابوطالب، و والی واسط نیز از نوادگان امام حسن بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۴

روز ها، روزهای آغازین سده ی سوم هجری بودند.

نیشابور، کلانشهر آن روزهای خراسان بزرگ، مهمانی عزیز داشت.

مهمانی از مدینه، از شهر پیامبر

مهمانی از بنی هاشم، از نسل پیامبر

جمعیت، با گام هایی از جنس انتظار، خود را برای استقبال، به ورودی شهر رسانده بودند.

جمعیت، کاغذ  و دَوات، در  دست،  همه ی وجودشان، شوق شنیدن بود.

شوق شنیدن حدیثی تازه، از مسافری که تازه رسیده.

مسافر روایت کرد از پدرش، که او هم روایت کرده بود از پدرش، پدری که او هم راوی پدران خود شده بود.

مسافر، حدیثی روایت کرد با سلسله ای از جنس طلای ناب. سلسله ای همه عصمت و نجابت.

اهل نیشابور، همه آن روز شنیدند که مهمانشان گفت:

جدم پیامبر از جبرئیل شنید و جبرئیل از خدا که فرمود:

کلمه ی لا اله الا الله، دژ استوار من است.  هر که در آن داخل شود، از عذاب من ایمن است.

سپس همه دیدند که مهمانشان، انگشت اشاره به سوی خود گرفت و فرمود:

به شروطش، و منم ، یکی از شروطش!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۴۰

چراغ جادوی هر آدمی،  توی وجود خودشه.

غول چراغ هم چیزی نیست جز همت و پشتکار و  ذوق و فکر و ابتکار خود همون آدم.

نمی شه دست روی دست گذاشت و توقع داشت که بقیه بیان و آرزوهای ما رو برآورده کنن.

به قول اون یارو:

نخارید کس تا کنون پشت من

به جز ناخنان سر انگشت من!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۹

همون پراید مدل هفتاد و نهی که شما داری و همه جاش خط افتاده،

همون که ماهی دو بار باید ببریش تعمیرگاه،

همون که از همه جاش صدا در میاد،

همون که عین ماشین مشدی ممدلی، نه بوق درست و حسابی داره،‌ نه صندلی،

همون ماشین، داشتنش آرزوی خیلیاست.

دو ماه که بدون وسیله باشی، ارزش همون ماشین دستت میاد. اینقدر لگد نزن به لاستیکش!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۲۷

یه بنده خدایی می گفت:

چند سال قبل، هر چی آرزو داشتم، از سر بیکاری، نوشتم توی یه دفتر. 

ماه پیش که خیلی اتفاقی رفتم سراغ همون دفتر،  دیدم  خیلی از چیزایی که الآن دارم و برام عادی شدن،‌ یه زمانی جزء آرزوهام بودن.

همون بنده خدا می گفت:

آدم باید آرزوهاشُ یه جایی یادداشت کنه و هر چند وقت یه بار بهش سر بزنه.  چون اینجوری دیگه یادش نمی ره  بعضی از چیزایی که الان داره، یه زمانی جزء رویاهاش بودن. 

اینجوری، آدم قدر داشته هاشُ بیشتر می دونه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۶