دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۵۲۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

امام  هشتم ما، علاوه بر رضا، به راضی هم مشهور بوده. راضی به رضای الهی، راضی به قضا و قدرش، راضی به تقدیری که خــــدا براش رقم زده. مثل اماممون باشیم. از شکایت هامون کم کنیم و  رضایت هامونُ افزایش بدیم. سعی کنیم با چیزی که خدا برای ما پسندیده کنار بیایم. به خدا و تقدیرش اعتماد داشته باشیم و ایمان بیاریم که کسی بیشتر از اون خیر ما رو نمی خواد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۰

خادم کسیه که چشم و گوش و دل و دست و پاش، دنبال جلب رضایت مخدوم خودش باشه. دنبال اینکه یه کاری کنه تا اون مخدوم، خوشحال بشه.

امام رضا، از هیچی به اندازه ی خوب بودن ما خوشحال نمی شه.

با هر کار خوبی که از ما سر می زنه، یا هر کار و عادت زشتی که ترک می کنیم، یه غنچه ی لبخند،  روی لب مبارک امام رضا شکوفا می شه.

بیاین امروز با هم یه قرار معنوی بذاریم.

قرار بذاریم به نیت شاد کردن دل امام مون، و به نیت خدمت بهش، یکی از صفات نیک امامُ  در وجود خودمون نهادینه کنیم.

بیایین قرار بذاریم خادم معنوی امام خودمون باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۸

مایی که همه ی وجودمون شوق و آرزوی خدمت به امام رضاست، مایی که دوست داریم خادم امام رئوف باشیم، ما چرا یه وقتایی حواس مون به امام عصرمون نیست؟!

امامی که همه ی ائمه، خاضعانه  آرزو داشتن روزگارشُ درک کنن و یار و  خادمش باشن.

ما چرا حواسون به دونه ی دوازدهم تسبیح امامت، به آخرین گنج خدا برای زمین و زمان نیست؟!

الآن بهترین خدمتی که می تونیم به امام رضا بکنیم اینه که برای محقق شدن بزرگ ترین آرزوی امام رضا کاری انجام بدیم. 

بزرگ ترین آرزوی همه ی ائمه، ظهور امام زمانه. خادم امام عصرمون باشیم و برای تعجیل در فرجش، تلاش کنیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۰

از مدینه تا خراسان شتربان امام بود. مردی از روستاهای اصفهان و از اهل سنت. به خراسان که رسیدند امام کرایه شان را داد. رو کرد به امام و گفت:

"پسرپیامبر! دست خطی بدهید  تا به عنوان سوغات و  تبرک با خودم ببرم  برای  هم ولایتی ها"

امام برایش نوشتند:

"دوست آل محمد باش ،هر چند خطاکار باشی. دوستان  ما را دوست بدار، هر چند آنها هم خطا کار باشند."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۰

خیلی از برادرها همه چی شون شبیه به همه.  قیافه شون، خلق و خوشون، رفتار و کردارشون؛ اصلاً برادر های کوچیک تر، انگار که خیلی چیزاشونُ  از برادر بزرگ تر به ارث می برن. جوری که آدم وقتی نگاهشون می کنه، ناخواسته یاد برادر بزرگ تر می افته.

اونایی که توی هوای همیشه اردی بهشتی شیراز نفس می کشن، هر وقت دلشون برای امام رضا تنگ بشه، می تونن یه سری به برادر کوچیک ترش جناب احمد بن موسی بزنن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۰

امروز، بیست و پنجمین سالگرد یک اتفاق خیلی خیلی خوشاینده. اتفاقی که در کشورمون به یک جشن ملی و شادی سراسری مبدل شد. امروز، سالگرد  شروع بازگشت آزادگان به میهن عزیزمون، ایرانه.

بر طبق قطعنامه 598 قرار بود بلافاصله بعد از شروع آتش بس، تبادل اسرا آغاز بشه. اما  اینطور نشد.  فرآیند مبادله ی اسرا، با دو سال تاخیر آغاز شد. دو سال چشم انتظاری، دو سال بیم و امید، دو سال مذاکره با دیکتاتور سابق عراق.

بعد از دو سال مذاکرات کند و فشرده، بالاخره صدام مجبور به پذیرش خواسته های ایران شد. اولین گروه آزاده ها، روز بیست و ششم مرداد سال شصت و نه، وارد کشور شدن. برای همه ی این عزیزان سرافراز و خانواده هاشون، آرزوی سلامتی داریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۹

حرف هایش کسی را نمی آزرد.حرف کسی را قطع نمی کرد.حاجت احدی را اگر برایش مقدور بود رد نمی کرد. پاهایش را جلوی کسی دراز نمی کرد. تکیه نمی داد. با هیچ کس بد حرف نمی زد حتی با خدمه اش . آب دهانش را جلوی کسی نمی انداخت .قهقهه نمی زد ، تبسم می کرد. می گفت بی ادبی است در کوچه و بازار چیزی بخورید . شب ها کم می خوابید . زیاد روزه می گرفت . صدقه خیلی می داد، مخصوصا در تاریکی شب.

امام ما، حضرت رضا، اینگونه بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۵

ما می گیم امام رضا ضامن آهو شده.

درسته که  داستان ضمانت امام رضا برای آهو، توی هیچ کتابی نیومده و  احتمالاً افسانه ست،‌ ولی تاریخ ضمانت هایی از امام رضا روایت کرده که ضمانت آهو پیش اون هیچه.

امام رضا، ضمانت جان  کسی رو کرده که یک روز به خانه ی امام حمله کرده بود  و قصد آزار و اذیت دختران و زنان اهل بیتُ داشت.

عیسی جَلّودی رو  می گم.  هارون الرشید، در زمان امامت امام کاظم، به عیسی جلودی دستور داده بود تا خانه های آل علی رو  غارت کنه و زیور  آلات  زن ها  رو از اون ها بگیره.

امام رضا، زن های فامیلُ  به اتاقی فرستاده بود تا مانع از هتک حرمت اون ها بشه.  عیسی می خواست به زور وارد اون اتاق بشه و  امام نمی ذاشت. دست آخر، عیسی به این راضی شد که امام،‌ خودش زیور آلات زن های فامیل ُ بگیره و به عیسی بده.

سال ها بعد،  مامون بر عیسی جلودی خشم گرفت و  خواست که او رو بکشه.

ولی امام  که ولیعهد مامون شده بود خواست همون لطف کوچیک عیسی رو حبران کنه. به همین خاطر  جلو اومد،  و  در‍‍ گوش مامون گفت که جان عیسی رو به او ببخشه.

عیسی جلودی که فکر می کرد امام داره از او سعایت می کنه و قصد انتقام داره،‌ با صدای بلند به مامون گفت: «تو رو به خدا به حرف این مرد گوش نده!»

مامون هم که می خواست از شر  عیسی جلودی خلاص بشه،‌ حرفشُ گوش کرد و ضمانت امام ُ قبول نکرد و  عیسی رو به دست جلاد سپرد!

برای کسی که از دشمن جونی و خونی خودش ضمانت کرده، ضمانت آهو کرامت شگفتی نیست.دشمن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۰۸

پیرمرد سرش را انداخته بودپایین. خجالت می کشید و معذرت خواهی می کرد. امام با لبخند، دل داری اش می داد. پیرمرد رفته بودحمام. امام را نشناخته بود. کمک خواسته بود برای استحمام. امام هم کمکش کرده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۰۰

ضمانت کردن، درد سر داره.  گرفتاری داره،  سختی داره. دلهره و ترس داره.  یه وقتایی حتی خسارت و ندامت داره.

همه ی اینا قبول. اتفاقاً احادیث هم همینُ می گن.

ولی یه لحظه به این فکر کنیم که  اگه همین ضمانت کردن ما، گره یه بنده از بنده های خدا رو باز کنه.   فقط ثواب دنیایی این گره گشایی با همه ی سختی ها و دلهره ها و مشکلات ضمانت کردن، سر به سره.

ثواب آخرتیشُ هم که عمراً کسی بتونه حساب کنه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۰۴:۳۰