دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

همونجور که هفته نامه و روزنامه یش ورزشی و اقتصادی و سینمایی و فرهنگی و عمومی داریم، شایعه ورزشی و اقتصادی و سینمایی و عمومی هم داریم.

یه شایعه ورزشی، حداکثر می تونه این باشه که فلان بازیکن قراره با فلان تیم بره، یا  فلانی با فلانی دعواش شده.

شایعه های سینمایی هم بیشتر حول و حوش زندگی خصوصی هنرمندا چرخ می زنن.

همچین شایعه هایی حداکثر می تونن قیمت یه بازیکن یا تیراژ یه  مجله زرد  رو بالا و پایین ببرن.

ولی یه شایعه اقتصادی یا عمومی می تونه سرنوشت یه جامعه رو به بازی بگیره.

فکر کن فردای قیامت، کی می خواد  جواب زن و بچه مردمی رو بده که به خاطر یه شایعه بی اساس، از ترس زلزله ، به شب سرد زمستونی رو توی پارک خوابیدن و سرما خوردن....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۴۰

هنوز معلوم نیست که کجاها ساخته می شن.

یعنی جنسشون مث جنسای مغازه نیست که وقتی براندازش کنی، ببینی روش نوشته ساخت فلان جا.

ولی مسلماً  با اجّی مجّی هم به وجود نمیان و  یه جایی درست می شن.  ولی کم پیش میاد که زمان و مکان ساخت و نام و نام خانوادگی  سازنده  اون ها  به صورت دقیق معلوم بشه.

داریم راجع به شایعه صحبت می کنیم که هر روز، انواع و اقسام مدل هاش ساخته می شه، ولی بیشتر اوقات، ردی از سازنده هاش به دست نمیاد.

 

 

شایعه،  مث آتیش می مونه.

مقابل همچین آتیشی، آدما چند دسته می شن.

بعضی ها مث فلز می مونن.  فلز، حرارت آتیش رو  انتقال می ده، ولی خودش آتیش نمی گیره.  اونایی هم که مقابل شایعه مث فلز می مونن،  خودشون  شایعه رو باور نمی کنن، ولی هر جا می شینن،‌ همون شایعه رو نقل می کنن و باعث انتشارش می شن.

بعضی های دیگه، مقابل شایعه مث چوب می مونن. چوب اگه آتیشی بهش برسه،  هم خودش می سوزه،‌ هم چیزای دور و برش رو می سوزونه.

اما، بنازم به اونایی که مقابل  شایعه، نارسانای نارسانا هستن. یعنی نه خودشون داغ می شن و می سوزن، نه بقیه رو به داغی و آتیش خودشون می سوزونن. درست مث دسته ی قابلمه که کنار آتیشه، ولی زور آتیش بهش نمی رسه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۳

یه مربی کارکشته، وقتی میخواد خط دفاع تیم خودش رو بچینه، کنار دو تا جوون  سر حال و  آماده، یه مدافع سن بالا و با تجربه هم می فرسته توی زمین.

اون مدافع سن بالا، شاید قدرت دوندگی و جنگندگی جوونای هم تیمی خودش رو نداشته باشه،  ولی به خاطر تجربه ای که داره،  هم جوون ها رو هدایت می کنه، هم خودش بلده چه جوری جاگیری کنه که خیلی احتیاج به دویدن و از نفس افتادن، نداشته باشه....

می خوام بگم تجربه، یه فایده اش اینه که آدم رو از دست و پا زدن های الکی و  این طرف و اون طرف دویدن های بی فایده،  نجات می ده...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۰

بعضی ها، حتی وقتی یه چیزی رو خودشون تجربه می کنن، براشون درس نمی شه. اینا همونایی هستن که اگه از یه سوراخ ده بار هم گزیده بشن، تعجبی نداره.

بعضی های دیگه، هر چیزی رو باید خودشون  شخصاً یه بار تجربه کنن.  اینا حواسشون نیست که  توی بعضی از تجربه ها، اولین بار، آخرین بار هم هست.  اینا بیش از اونکه  تجربه هاشون به درد خودشون بخوره،  درس عبرتی می شن برای سایرین و ناظرین و آیندگان...

ولی عوضش بعضی ها....

بعضی ها،‌ اونقدر تیز و باهوش و زرنگ هستن که تجربه های بقیه رو تجربه خودشون بدونن و ازش استفاده کنن.  همچین آدمایی توی  اوج جوونی جوری پخته و حساب شده رفتار می کنن که انگار هزار ساله توی این دنیان...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۰

درسته که  تجربه های شخصی،   کیلویی و مجانی و یه شبه به دست نمیان.

ولی همیشه، یه عده هستن که حاضرن تجربه های خودشون  رو  مفتی مفتی به ما ببخشن.

درست مث دانشجویی که برای نوشتن جزوه ی یه درس، یه ترم کامل توی سرما  و گرما سر کلاس حاضر شده، ولی  شب امتحان همون جزوه رو به بقیه بچه ها هم می ده تا بخونن.

اتفاقاً میگن هر چیزی زکاتی داره.  زکات تجربه هم  اینه که آدم تجربه هاش رو در اختیار بقیه قرار بده و اهل تنها خوری نباشه....

«دعوتید به خواندن کتاب احادیث دانشجویی»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۰

تجربه، مفت به دست نمیاد.

برای به دست آوردن تجربه،‌ اولین چیزی که باید هزینه بشه، عمر  آدمه.

پس تجربه،  علاوه بر اینکه مفت و مجانی به دست نمیاد، یه شبه و یه هفته ای و یه ماهه  هم به دست نمیاد.  هیچ آموزشگاه دولتی و آزاد و روزانه و شبانه ای هم وجود نداره که دوره های  فشرده و ترمیک تجربه اندوزی داشته باشه.

برای همینم هست که  سعدی  گفته آدم توی این دنیا باید دو تا عمر داشته باشه.  توی عمر اولش  تجربه اندوزی کنه، توی عمر دومش، تجربه های عمر اول رو به کار بگیره.

این سعدی هم عجب خیالپردازی هایی می کنه ها!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۵

می گن فلانی «گَرد تجربه روی  چهره اش نشسته»

خود همین جمله،  کلی معنی و  مفهوم داره.

یه معنیش اینه که تجربه، «کیلویی» به دست نمیاد.  واسه به دست آوردن یه سر سوزنش باید کلی بالا و پایین دنیا رو چشید.  ولی خیلی وقتا، داشتن همون یه سر سوزن تجربه،  اونقدر مهم  حیاتیه که می ارزه آدم بابت به دست آوردن و داشتنش، همه هزینه ها و سختی ها رو به جون بخره...

مقابل سرمایه هایی که بی تجربگی از چنگ آدم بیرون میاره، تجربه، هر چقدر هم که گرون باشه، ارزونه....

داریم  راجع به «تجربه» صحبت کنیم .

راجع به تفاوت هایی که آدم با تجربه و دنیا دیده با آدم  بی تجربه و سرد و گرم نچشیده داره.

می خوایم ببینیم مگه پاره کردن یکی دو تا پیراهن زیادتر، چه تأثیری داره که بعضی ها این همه برای تجربه ارزش قائل هستن.

 بین  سفید شدن موها توی آسیاب با سفید شدنشون توی بازی روزگار  خیلی فرق ها هست. خیلی توفیر ها و تفاوت ها.  

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۰

خدا توی قرآنش فرموده: برگی از درخت نمی افته، مگه اینکه من می دونم.

اطلاع خدا از افتادن یه برگ، مث اطلاع ما نیست.  ما ها، شاید افتادن یه برگ رو ببینیم و ازش با خبر بشیم، ولی توی افتادن یا نیفتادنش کاره ای نیستیم.

اما، خدا وقتی می گه من از افتادن یه برگ با خبرم،  معنیش اینه که براش برنامه ریزی کردم.

یعنی منم که مشخص می کنم هر برگی کی بیفته و کجا بیفته و چه جوری بیفته.

حالا خودمونیم:

توی دنیایی که حتی افتادن یه برگش هم حساب و کتاب داره، شانس چه معنایی می تونه داشته باشه؟!

پس همه کاره این دنیا، خود خداست.

ولی خدا، با همه بزرگیش، به ما آدما قدرت و اجازه داده که حتی برای حکمت و مصلحتش هم برنامه ریزی کنیم!

حرفی که زدم، شاید توی نظر اول خیلی عجیب بیاد،  ولی آیه های قرآن می گن واقعیت داره.

اینکه خدا واسه ما چه حکمت و مصلحتی در نظر بگیره، بستگی به خود ما داره.

بستگی به نیتی که توی دلمون داریم و کاری که می خوایم انجام بدیم.

اگه نیتمون خیر باشه، خدا سنگ ها رو از پیش پامون بر می داره. ولی اگه قصدمون خوب و خدایی نباشه،  یه کاری می کنه که از زمین و آسمون برامون بد بیاد.

 خوب آوردن و بد بیاری، هیچ کدومش شانسی  نیست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۴۵

دو دسته از آدما هستن که توی  محاسباتشون، نقش شانس و اقبال و پیشونی نوشت رو خیلی جدی می گیرن.

یکی اونایی که فکر می کنن همه چیز این دنیا از  قبل توسط خدا رقم خورده و خدا، هیچ اختیار و اراده و قدرتی به ما ها نداده.

اینا فکر می کنن که خدا،‌ ماها رو دست بسته به این دنیا فرستاده و  کاری به تلاش و دست و پا زدن ما نداره.

پیش چشم اینجور آدما، هم موفقیت های این دنیا الله بختکی و از روی تقدیره. هم  شکست ها و بدبختی هاش.

بنابر این نه اون کسی که به جایی می رسه، شایسته تحسینه،‌ نه اون کسی که خودش و بقیه رو به خاک سیاه میشونه شایسته سرزنش....

دنیا، همه چیش الله بختکیه!

 

 

در کنار آدمای تقدیر گرا که همه چی رو از روی جبر می دونن، یه عده دیگه هم هستن که نقش  بخت و اقبالُ  توی حساب و کتاب هاشون خیلی پر رنگ می رن.

البته این دسته دوم، صد و هشتاد درجه با دسته اول فرق می کنن.

دسته اول، همه چی رو خواست خدا می دیدن و فکر می کردن خدا به ما آدما هیچ اختیار و اراده ای نداده.

ولی دسته دوم، فکر می کنن خدا،‌ هیچ کاره ی این عالمه. خدایی که این دسته از آدما توی ذهنشون بهش فکر می کنن، یا اصلاً وجود نداره، یا گوشه نشسته و کاری دستش نیست.

پس اگه اتفاقی می افته که اراده ما توش نقشی نداشته،  ربطی هم به حکمت و مصلحت خدا نداره و  کار، کار شانسه...

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۶

موبایل یا ساعت رو کوک می کنی که صبح زود از خواب بیدارت کنه، ولی از بخت بد، همون نیمه شب، باطری ساعت یا موبایل می ره توی بازی و زنگ زدن بی زنگ زدن.

نتیجه چی می شه؟ هیچی! بیدار شدن سر ساعت، پر!

بعد از  بیست دقیقه معطلی واسه ماشین، دو تا تاکسی، به طور همزمان برات نگه  می دارن و  جفتشون هم مسیرشون همونجائیه که تو می خوای بری.

رنگ یکیشون زرده، رنگ اون یکی سبز. تو تاکسی زرد رو سوار می شی ولی هزار متر جلوتر یه موتوری از عقب می زنه به تاکسی و چراغش رو می شکنه. راننده پیاده می شه واسه جر و بحث با راننده موتور.  جنابعالی هم تک و تنها می مونی کنار بزرگراه. اونم جایی که هیچ مسافر کشی حاضر نیست سوارت کنه...

نتیجه اینکه قرار مهمی که داشتی، پر!

حالا خودمونیم: اینجور اتفاق ها اسمش چیه؟

شانس؟ بدشانسی؟ بد بیاری؟ بخت و اقبال؟ تقدیر؟ پیشونی نوشت؟ چی؟!

 

کتاب های مدیریتی و موفقیت رو که بخونی، می بینی نوشتن:

همیشه یه درصدی از اتفاقات، ‌از کنترل ماها خارجه.  اما با برنامه ریزی درست و مدیریت اون بخشی که تحت کنترل و به اختیار ماست، می تونیم  تأثیر اتفاقات خارج از کنترل خودمون رو  به حداقل برسونیم.

مثلاً دست ما نیست که کی قراره سیل یا زلزله بیاد، ولی با ساختن سیل بند و خونه های مقاوم، می تونیم تأثیر سیل و زلزله رو به حد اقل برسونیم. 

یا ممکنه از روی بدشانسی ما، باطری ساعتمون درست همون شبی که می خوایم صبحش زود بیدار بشیم، تموم بشه. ولی اگه محض احیتاط، دو تا ساعت کوک کرده باشیم،  دیگه بدشانسی حریفمون نمی شه...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۳۰