دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

 

 

پیامبرمون با همه مهربونی و آسون گیریش ، یکی از اون هایی بود که هیچ وقت واسه زبونش آسون نگرفت و بهش میدون نداد. سیره نویس ها نوشته ان :

«رسول خدا ، زبان خود را زندانی کرده بود، مگر این که کلام مفیدی بر زبان داشته باشد.»

پیامبر ما  خوب می دونست زبون اگه میدون  پیدا کنه، آدم رو از میدون به در میکنه ؛

 «دعوتید به خواندن کتاب اخلاق اجتماعی پیامبر و کتاب سکوت: قدرت درون گراها در دنیایی که از حرف زدن باز نمی ایستد»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۱

یه جا نوشته بود :

بچه ها  اگه نخ بادبادک رو خیلی باز کنن، بادبادک زیاد بالا می ره و کم کم میدون دار میشه...

 یعنی از اون به بعد  این بچه ها هستن که باید دنبال بادبادک شروع کنن به دویدن؛

حالا، زبون ما هم  یه چیزی شبیه همون بادبادکه...

اگه خیلی بهش میدون بدیم از دستمون در می ره  و میدون دار می شه.

تا حالا دیدی؟ خیلی ها بعد از دعوا و درگیری می گن : نمی خواستم این حرف رو بزنم، دست خودم نبود... این یعنی:« زبون ، میدون رو از من گرفته بود. »

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۸

جایی به نقل از بزرگی نوشته بود :

«مرد هوشمند را از پاسخ‌ هایش می‌توان شناخت، مرد فهمیده را از پرسش‌ هایش.»

فیلسوفی فرانسوی  هم گفته :

«از روی سؤال‌ های شخص، بهتر از جواب‌ های او می‌توانید درباره‌ اش قضاوت کنید.»

یکی از بزرگان ادبیات خودمون هم معتقده :

«دانا هم داند و هم پرسد، نادان نداند و نپرسد.»

و اما انگلیسی ها دو ضرب المثل کاملا متضاد دارن .

آخه هم میگن : «بپرس تا بدانی» ، هم میگن : «نپرس تا دروغ نشنوی»

بالاخره ما که نفهمیدیم بپرسیم یا نپرسیم !

حالا از انگلیسی ها که بگذریم ، خود ما در شان پرسشگری می گیم :

پرس پرسان می روند هندوستان!

فخر الدین رازی هم اینطور سروده :

«آنکس که بداند و بداند که بداند/ اسب شرف از گنبد گردون بجهاند

آنکس که بداند و نداند که بداند/ بیدار کنندش که بسی خفته نماند

آنکس که نداند و بداند که نداند/ لنگان خرک خویش به منزل برساند

آنکس که نداند و نداند که نداند/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۲۰

یکی از سوء استفاده های حرومی که میشه از مهارت پرسشگری کرد ، تجسسه .

ساده ترش میشه همون سرک کشیدن توی زندگی خصوصی خلق الله .

یعنی همون کاری که خدا شدیدا نهی کرده از پرداختن بهش ...

فضولی هم  البته بهش میگن و از همون دور هم پیداست که طرح همچین سوال هایی به هیچ وجه مورد پسند خدا نیست و حرومه ...

در کنار  سوال های حروم ، صد البته که  سوال های واجب و خیلی خیلی ضروری هم پیدا میشن ...

سوال هایی که خجالت بردار نیستن و باید  به وقتش و از اهلش پرسیده بشن ...

خودمویم : تا حالا شده  چیزی رو که لازم بوده بپرسید به خاطر کم رویی یا غرور یا بی حوصلگی نپرسید و بعدا بفهمید  دستی دستی چه بلایی رو سر خودتون آوردید با  نپرسیدنتون ...

شده ؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۱۵

هر ابزاری یه کارویژه به خصوص داره ...

مثلا گوشی تلفن همراه برای برقراری تماس تلفنیه و دوربین عکاسی برای گرفت عکس .

حالا اگه گوشی تلفن همراه شما در کنار برقرای تماس ، عکس هم می گیره ، دیگه به این عمل دوم یعنی عکاسی کارویژه نمی گن ...

بهش می گن : کاربرد ...

کارویژه سوال ، همون رسیدن از ندونستن به مرز دانائیه، ولی  سوال هم  می تونه شبیه هر  چیز دیگه ای ، علاوه بر کارویژه ، کاربرد های دیگه ای هم داشته باشه ...

صد البته که این کارکرد ها می تونن صحیح یا ناصحیح باشن ...

مثلا شما  هم می تونی با گوشی همراهت عکس بگیری ، هم اینکه گردو بشکنی ...

قضاوت درباره اینکه کدومش صحیحه و کدومش ناصحیح با خود شما ...

سوال و پرسش هم  دقیقا همینجوریه ...

علاوه بر کارویژه مخصوصش ، کارکرد های دیگه ای هم داره ...

مثلا شما می دونی که همکارت  چند وقته که مریضه و از حال و احوالش هم کاملا معلومه که امروز حالش بهتره یا بدتر ...

اما بازم میری جلو و احوالش رو می پرسی ...

طبیعتا کاربرد این سوال که  «حال شما چطوره؟ »، رسیدن از نادانی به مرز دانایی نیست ، بلکه رعایت اصل ادب و احترامه ....

 

 

 

یکی از اون کاربرد های بسیار متدول سوال ، همانا خیط کردن و  خجالت زده کردن طرف مقابله ...

مثلا با اینکه می دونیم داداش طرف مقابل که ما دل کاملا پری ازش داریم  توی امتحان ورودی فلان دانشگاه هیچ موفقیتی کسب نکرده ، بازهم در جمع رو به خواهرش می کنیم  و می پرسیم :

«راستی  رتبه داداش شما  توی امتحان ورودی چند شد ؟»

قضاوت در باره صحیح یا نا صحیح بودن ، یه بهتره بگم اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن این قسم از کارکرد های سوال با خودتون

 

 

 

از دیگر کاربرد های رایج سوال ، مچ گیریه .

بلا نسبت شما ، آدم هایی وجود دارن که برای خودشون یک رسالت تاریخی در موضوع   دروغ سنجی  و  مچ گیری از آدم های دور و برشون قائل هستن ...

صد البته که بهترین ابزاری که این افراد رو در ایفای همچین رسالتی  یاری می کنه ، سواله .

سوالاتی که  هم می تونن مستقیما از خود فرد و طی فرآیند کارآگاهانه سوال پیچ کردن پرسیده بشن ، هم این قابلیت رو دارن که بشه اونها رو  در پشت سر و از طریق آدم ها و منابع موثق دیگه پیگیری کرد...

تعیین اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن این روش هم با خود شما.

 

 

 

 

یکی از کاربرد هایی که میشه برای سوال مطرح کرد ، باز کردن سر صحبته ...

مثلا دوست داری با یکی حرف بزنی ولی نمی دونی از کجا شروع کنی ، پس با اینکه خودت ساعت داری و اصلا هم به دونستن زمان نیازی نداری ، پا پیش میذاری و می پرسی :

«ببخشید ساعت چنده ؟ »

همین ساعت پرسیدن می تونه مقدمه ای باشه برای یه رابطه دوستانه که ممکنه سال های سول طول تداوم پیدا کنه ..

 

 

یکی دیگه از کاربرد های سوال  هم ، چیزیه که من اسمش رو می ذارم «دیپلماسی سوال».

با کمک این دیپلماسی میشه ظرف چند ثانیه یک بحث داغ دوستانه و یا خانوادگی رو به انحراف کشوند و یا  به یه بحث منحرف خاتمه داد ...

مثلا وارد جمع میشی و می بینی سفره پهنه و همه با کارد و چنگال غیبت افتادن به جون  گوشت برادر مرده شون ...

اینجور وقتا جا داره شما با اینکه می دونی نتیجه بازی فوتبال چی شده ، بازم بپرسی:

«راستی بازی چند چند شد ؟»

دور از جون شما، بعضی از دانشجو ها برای کاستن از حجم جزوه شب امتحانشون،  استادِ طرح همچین سوالاتی  هستن. سوالاتی که وقت کلاس رو می گیره و استاد رو از صرافت  درس دادن   و  جزوه گرفتن میندازه....

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۱۰

 

 

اگه شما هم یکی از اون آدم هایی هستید که خودشون رو همه چی می دونن و هیچ جوره اهل سول پرسیدن از بقیه نیستن ، خدا حافظ!

اگه یکی از اون موجوداتی محسوب میشید که نه دوست دارن سوالی بپرسن نه خوششون میاد کسی از اون ها سوالی بپرسه ، بازم خدا حافظ ...

ولی ....

ولی اگه هم حوصله سوال پرسیدن دارید هم حوصله جواب دادن به سوال های بقیه ، سلام!

 

موضوع   این نوشته، سواله ...

اینکه چی بپرسیم و از کی بپرسیم و چه وقت بپرسیم و چطور بپرسیم ؟

همچنین می خوایم درباره این مطالب هم صحبت کنیم که :

چی نپرسیم و از کی نپرسیم و چه وقتایی نپرسیم و چطور نپرسیم!

 

 

مولانا می گفت :

هم سوال از علم خیزد هم جواب .

اینکه جواب ، یعنی جواب درست و درمون ، از دانش بر می خیزه و  نتیجه دانائیه، واضح به نظر می رسه ...

ولی اینکه سوال هم یه جورایی نتیجه دانائیه ، احتیاج به توضیح داره ..

توضیحش هم اینه که آدم پرسشگر ، اگه درباره جواب سوالی که پرسیده هیچ  چیزی ندونه ، حد اقل یه چیز رو می دونه ...

یعنی می دونه که نمی دونه .

این علم به ندونستن رو نباید دست کم گرفت .

کسی که ندونه و ندونه که نمی دونه ، هیچ وقت دست به سوال نمی زنه!

ولی کسی که می دونه که نمی دونه، شروع می کنه به سوال کردن و پرسش..

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۰۵

قابل توجه اون هایی که به خاطر کمبود وقت، یا برای وزن کم کردن، قید خوردن صبحونه رو می زنن! 

به عقیده محقق ها، کسانی که صبحانه نمی خورند احتمالاً چاق تر هستند، چون این عده برای جبران کمبود انرژی، در طول روز تنقلات بیشتری مصرف می کنند.

در ضمن اون هایی که عادت به خوردن صبحونه ندارن، دقت داشته باشن  که بر اساس نتایج تحقیقات جدید،  صبحونه نخوردن باعث می شه که شانس آدم برای رسیدن به مدارج تحصیلی بالاتر و فرصت های شغلی بهتر  کاهش پیدا کنه.

 

صبحونه نخوردن، باعث افت تمرکز می شه.

افت تمرکز هم باعث میشه تا آدم دقت نظرش رو از دست بده و نتونه به مسائل مهم، خوب و درست فکر کنه.

آدمی که قند خونش افتاده، کم پیش میاد که از شنیدن صدای بلبل های سحر خیز، پی به نکته های باریک ببره . کم پیش میاد که با خودش بگه:

ضمناً این شرط آدمیت نیست / مرغ تسبیح گوی و من خاموش!


«دعوتید به خواندن کتاب پانزده روز تا سلامتی»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۶:۰۰

کسی که دست به شایعه سازی می زنه، یا به فکر جیب خودشه و نونش توی همین شایعاته، یا می خواد از یکی انتقام بگیره و دلش خنک بشه، یا حوصله ش سر رفته و می خواد سرگرم بشه...

ولی آدم ساده و از همه جا بی خبری که هر چی رو می شنوه، فوراً  توی  تاکسی و محیط کار و وبلاگ و صفحه شبکه اجتماعی خودش بازنشر می ده، معمولاً هیچ نفعی از این کارش نمی بره.

همچین آدمی، خودش رو به کارگر بی جیره و مواجب  اونایی تبدیل می کنه که نونشون توی همین شایعاته....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۴:۵۵

خواب، یه جور اضطراره. یعنی  ماها، چون علاوه بر روحمون، یه جسم هم داریم،  مجبوریم به خاطر اینکه ملاحظه جسم هم بشه، روزی چند ساعت بهش استراحت بدیم.

ولی روح چون  کارش خستگی بردار نیست، توی همون چند ساعتی که جسم خوابیده هم مشغول سیر و سیاحت و خیال پردازیه...

ولی یه چیزی مسلمه. اونم اینه که بیدار بودن از خواب بودن بهتره.

یعنی خدا به پیامبر هم که خوابش عین بیداریه، فرموده: توی  شب کم بخواب و بیشترش رو بیدار باش...

خدا، یه سری از هدیه ها  و روزی های ویژه اش رو برای اونایی کنار می ذاره که توی شب، مخصوصاً این ساعت های سحر، به جای اینکه خواب باشن، بیدارن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۵۰

هر شایعه ای، یه بُردی داری....

بعضی از شایعه ها، فقط توی یه اداره می پیچنن.  مثلاً کم پیش میاد که شایعه رفتن و اومدن  آقای الف که مدیر اداره جیمه، جایی غیر از داخل راهرو های همون اداره بپیچه.

برد بعضی از شایعه ها، یه شهر به خصوصه. پاتُ که از اون شهر بیرون بذاری، می بینی  خبری از اون شایعه نیست.

شایعه های استانی و ملی هم داریم.

ولی توی عصر اینترنت و ارتباطات، به لطف ایمیل و وبلاگ و شبکه های اجتماعی و خبرگزاری های غیر حرفه ای، ساختن شایعات جهانی هم  مث آب خوردن می مونه....

می خوام بگم پیشرفت علم و تکنولوژی و فن آوری، به جای اینکه باعث بشه مردم شایعه ها رو دیر تر و سخت تر باور کنن، شایعه سازی رو آسون تر کرده.

 

ضمناً  شایعه ها، علاوه بر اینکه  برد  مختلفی دارن، طول عمرشون هم متفاوته.

یه شایعه ممکنه فقط ده دقیقه دووم بیاره،  ولی شایعه هایی هم هستن که  ممکنه  هزار سال دهن به دهن بچرخن.

مثلاً ده ساله، خیلی از ماها فکر می کنیم  شعر «بنی آدم» سعدی،  یه جایی از سازمان ملل نصب شده.

یا مثلاً   بعضی ها فکر میکنن تقویم جهانی سازمان ملل واقعاً یه روزی داره به اسم روز کورش کبیر.

یا هنوز که هنوزه، هر  از چند گاهی،  بعضی از نشریه ها و  وبلاگ ها، نامه چارلی چاپلین به دخترش رو منتشر می کنن. نامه ای که روح چارلی چاپلین و دخترش هم از  نوشته هاش بی خبره...

 

 

البته لزوماً اینجور نیست که هر چقدر  برد یه شایعه بیشتر  و طول عمرش زیاد تر باشه، تأثیر اون شایعه مخرب تر باشه.

شایعه وجود بشقاب پرنده ها یا آدم کوتوله ها،‌ بعد از صد سال و با برد جهانی خودش، هنوز کسی رو ورشکست نکرده. ولی یه شایعه ی ده دقیقه ای توی  تالار بورس، می تونه زندگی خیلی ها رو به خاک سیاه بنشونه....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۴۵