دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

علما و دانشمند ها از قدیم و ندیم گفتن:

«نزدیک تر، مانع از دور تر می شه»

منظور اینکه تا وقتی بستگان نزدیک باشن ، نوبت به آشنایان دور نمی رسه؛

مثلا اگه قرار باشه برای یه مهمونی 20 نفر دعوت بشن ، اون بیست نفری دعوت میشن که  بیشترین و نزدیک ترین نسبت رو با دعوت کننده داشته باشن؛

به همین دلیل هم معمولا میون جشن تولد ها و مهمونی ها ، جایی برای آشنایان دور نیست؛

البته کسی هم توقع نداره که  فقط به خاطر یه سلام و علیک مختصر ، به جشن تولد ما دعوت بشه؛


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۰

 

 

یه وقت فکر نکنی داشتن یه آشنای خوب ، فقط به درد روزایی می خوره که  سرگردون پله های اداره هستی؛

داشتن یه آشنا، هر چند که این آشنایی خیلی خیلی مختصر  و باواسطه هم باشه ، توی یه شهر و دیار غریب ، بعضی وقتا از یه گنج هم با ارزش تره؛

مخصوصا زمانی که مسافر هستی و توی اون شهر به نحوی گرفتار شدی؛

حالا یا بنزین نداری ، یا ماشینت خراب شده ، یا اینکه هیچ پولی برات باقی نمونده؛

اینجور وقتا به جای اینکه بری وسط اتوبوس و ساعت  و حلقه نامزدیت رو به حراج بذاری ، می تونی بری خونه همون آشنا؛

همون آشنایی که ممکنه نسبتش با تو ، چند تا واسطه و زانویی هم اون وسطا بخوره؛

مثلا : دوست پسر عمه هم کلاسی همسرت!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۲

احتمالا هر عقل سلیمی تصدیق می کنه که همه جا ، داشتن یه آشنای دور ، بهتر از غریب بودنه؛

مخصوصا توی یه اداره وقتی یه پرونده زیر بغل داری و باید از این اتاق به اون اتاق بری؛

توی هر اداره ای داشتن یه آشنا یعنی حل خیلی از مشکلات؛

زبونم لال فکز نکنی منظورم پارتی بازی و زیر پا گذاشتن ضابطه هاست ، نه؛

یه آشنای دلسوز حد اقل به این درد میخوره که راه و چاه رو  بهت یاد می ده و اجازه نمی ده بین طبقات و اتاق ها حیرون و سر در گم بمونی؛

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۲۵

پیدا کردن یه دوست خوب ، کار سختیه؛

و صد البته که از اون سخت تر ، نگه داشتن همچین دوستیه؛

خیلی ها هستن که دوست داریم باهاشون دوست بشیم ولی نمیشه؛

یعنی شرایطش فراهم نیست؛ چه از این طرف ، چه از اون طرف؛

اینجور وقتا ، باید یاد همون ضرب المثلی بیفتیم  که میگه :

«آب دریا را اگر نتوان کشید / هم به قدر تشنگی باید چشید »

اگه این امکان برامون نیست که دوست صمیمی و یار غار یه آدم دوست داشتنی بشیم ، برقراری یه آشنایی ساده و مختصر می تونه گزینه قابل تأملی باشه؛

خدا رو چه دیدی ؟

شاید همین آشنایی مختصر رفته رفته تبدیل شد به یه رفاقت ریشه دار؛

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۰

امام صادق فرمود : وقتی به خاطر ایمان کسی باهاش ازدواج کنی ، خدا مال و جمال هم روزیت می کنه ...

صد که بیاد ، نود هم میاد ...

ولی بعضی ها، مهم ترین و  اصلی ترین و شایدم تنها ملاکشون برای انتخاب همسر، یا تیپ و قیافه ست، یا پول و پله و  پرستیژ.

نمی گم این چیزا مهم نیست.

اتفاقاً مهمه. خیلی هم مهمه. ولی برای ازدواج ملاک های مهم تری هم وجود داره.

رد اونایی  رو که ملاک اولیه و اصلی ازدواجشون، ثروت و قیافه ست،  باید چند ماه بعد، توی راهرو های دادگاه خانواده بگیری....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۰۹

هیچ وقت نصیحتی رو که یه دوست بزرگتر موقع ازدواج بهم گفت، فراموش نمی کنم ...

گفت : یه سال که ازدواجتون بگذره ، اونقدر که به زشتی و  زیبایی سیرت همدیگه توجه می کنید ، از زیبایی و نازیبایی صورت هم یاد نمی کنید ...

واقعیت اینه که ما آدما، خیلی زود به قیافه هم عادت می کنیم و برامون زشتی ها و زیبایی های ظاهری عادی می شن...

ولی عادت کردن به اخلاق  و  رفتار طرف مقابل ، به این سادگی نیست.

گاهی اوقات، بعضی از زن و شوهر ها، بعد یه عمر زندگی، هنوز نتونستن با خلق و خوی هم کنار بیان ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۸

می گفت :  «برای  یه زندگی آروم و بی مخمصه یا شوهر  باید کر باشه یا زن لال ...»

گفتم : «گفتم شاید حرفت درست باشه ولی کی گفته زندگی باید آروم و بی مخمصه بشه؟  به نظر من زندگی باید یه موج نا آروم و خروشان از محبت باشه ... زن و شوهر باید واسه همدیگه زبون و گوشی باشن که بین اون ها محبت رد و بدل می شه ....»

«دعوتید به خواندن کتاب احادیث زناشویی»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۵

دو هزار و پونصد سال پیش ، ارسطو وقتی می خواست انسان رو تعریف کنه، گفت : انسان، حیوان ناطقه؛

این یعنی بچه های آدم،  از همون اول یه چیزی داشتن که بچه دایناسور ها و بچه ماموت ها نداشتن ، یه چیزی به اسم  قدرت گفت و گو ؛

همین قدرت گفت و گو ، باعث شده تا آدم ها برای حل اختلافاتشون به جای اینکه مثل ماموت ها و دایناسوره شاخ به شاخ و عاج به عاج بشن ، کنار هم بشینن و کارشون رو از طریق مذاکره و مصالحه پیش ببرن ؛

بعضی ها اسمش رو می ذارن قدرت جادویی ، ولی من می خوام از قدرت خدایی زبان حرف بزنم.

قدرت یه تیکه گوشت کوچیک چند ده ، نهایتش چند صد گرمی که می تونه بخندونه و اشک در بیاره و جفتش هم مطلوبه اگه برای خدا باشه؛

می تونه بترسونه و همه ترس ها را بکشه ؛ جفتش هم خوبه، اگه: برای  رضای خدا باشه ؛

می تونه هیجان زده ترین آدم ها رو سرد و آروم کنه و می تونه کسل ترین آفریده های خدا رو غرق هیجان کنه ؛ هر دو توانائیش هم ثواب داره اگه : در راه خدا باشه؛

می تونه محبت بیاره و می تونه خیلی از محبت ها رو بکشه، هیچ کدومش هم بد نیست، به شرطی که برای خدا باشه ؛

 باهاش میشه مار رو از سوراخ بیرون کشید،  به قول معروف ، باهاش : « توانی که پیلی به مویی کِشی!»

باهاش میشه شیطون ترین بچه ها رو خواب کرد و خواب ترین ملت ها رو بیدار؛

باهاش میشه خیلی کارها کرد ، میشه بهشتی شد و شرطش هم فقط اینه که :

«برای خدا باشه!»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۳۸

میگن صبح به صبح، زبون رو می کنه به اعضای بدن و می گه: حالتون چطوره؟ خوبید؟

اونام دسته جمعی می گن: ما حالمون خوبه، البته به شرط اینکه تو بذاری و بلایی سرمون نیاری!

می خوام بگم فقط بقیه نیستن که از دست زبون بعضی ها آزار می بینن.

بعضی ها ،‌خودشون هم از دست زبونشون  آسایش ندارن. به همین خاطره که گفتن:

زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد!


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۳۶

زبون ، مثل ماشینه؛

ماشین کارش رفتن و روندنه و فرقی هم براش نمی کنه خیابونی که واردش میشه یه طرفه ست یا دو طرفه ...

فرقی نمی کنه براش چراغ سبزه یا قرمز ؛ راننده اگه نباشه، یا باشه و اختیاردار نباشه، ماشین همه مسیر ها رو تا آخر میره و سرنشینش رو به آخر خط می رسونه ؛

زبون هم مثل ماشینه ، دوست داره همه حرف ها رو بزنه ؛ دوست داره غیبت کنه، دروغ بگه، تهمت بزنه، زخم  زبون و تمسخر و ناسزا هم به جای خود؛

این وسط، ماییم که باید یه جاهایی سرعت این ماشین خود سر و کم کنیم و پامون رو بکوبیم روی ترمز ABS



البته زبون،  بر خلاف ماشین، نه بنزین تموم می کنه ، نه ترسی از سهمیه بندی لغات و کلمات داره ، نه قراره توقیف بشه و بره پارکینگ.

دست آخر اینکه :به قول سیاستمدار ها، زبون از اون مناطقیه که اصلاً نباید بهش خودمختاری داد، اتفاقاً بر عکس : یه کم دیکتاتوری برای کنترلش از نون شب لازم تره ...

زبون اگه میدون  پیدا کنه، آدم رو از میدون به در میکنه ؛


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۵