دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

 

 

یادمه کنار یه صندوق صدقات، از زبون همون صندوق، نوشته شده بود:

پایم به زمین است ولی آزادم / فریادم اگر چه گنگ مادر زادم

هر چیز گرفتم به خدا پس دادم / صندوقچه ی کمیته ی امدادم

واقعیت صدقه ای که ماها می دیم هم غیر از این نیست.

حالا  نه فقط صدقه. اصلاً هر کار  خوب و خیری که ما در حق یکی دیگه انجام بدیم، قبل از اونکه به دست اون بنده خدا برسه، به دست خدا می رسه؛

می خوام بگم توی کار خیر، طرف حساب ما خود خداست.

کیه که از خدا خوش حساب تر باشه؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۲

اونقدر کریمه که خوبی ها رو ده برابر پاداش میده؛ ولی حساب انفاق از بقیه خوبی ها جداست

انفاق ، یه جور سرمایه گذاری ویژه ست ، یه سپرده گذاری با هفتاد هزار درصد سود علی الحساب!

آره علی الحساب! آخه خودش فرموده برای هر کی بخوام بیشتر از این ها سود می دم !

فرموده : کار اون هایی که دارائیشون رو در راه خدا انفاق می کنن ، مثل دونه گندمیه که از او هفت تا خوشه سبز بشه

هفت تا خوشه که هر کدوم از اونها صد تا دونه گندم داره . اینجوری یه دونه تبدیل میشه به هفتصد دونه؛

در راه خدا انفاق می کنیم و هفتصد برابر پاداش می کنیم

معامله پر سود یعنی این؛

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۱۰

قصه اون برادرها  رو شنیدی؟

همونایی که یه باغ پر میوه داشتن  و دلشون نمی خواست از محصول باغشون به نیازمند ها کمکی بکنن؛

با همدیگه قرار گذاشتن صبح خیلی زود ،  پیش از طلوع آفتاب ،  دقیقاً یه همچیم وقتی، قبل از اینکه بیچاره های فقیر خبر دار بشن برای برداشت محصول باغشون حرکت کنن؛

می خواستن سحر خیز باشن و کامروا؛

می خواستن قبل از اینکه کسی برای درخواست کمک به سراغشون بیاد همه محصول رو چیده باشن؛

همین کار رو هم کردن ولی وقتی به محلی که باغشون اونجا بود رسیدن به جای باغ یه تل خاکستر دیدن؛

اولش فکر فکر کردن راه رو اشتبه اومدن ولی درست اومده بودن ولی واقعیت این بود که صاعقه قهر خدا از اون ها سحر خیز تر بوده؛

حالا اون ها بودن و یه پشیمونی عمیق

یه حسرت دنباله دار

یه آه سرد  و «ای کاش ،ای کاش» گفتن هایی که دیگه فایده ای نداشت؛

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۵

 

 

نیکوکاری یعنی دل کندن ؛ دل کندن از چیزی که واقعا اون رو دوست داری

نیکو کاری دل کندنیه که به خاطر خدا باشه

به خاطر  گل روی ماه خدا ، از چیزی که واقعا دوستش داری دل می کنی و اون رو در راه خدا انفاق می کنی؛

بین کسی که اینجوری انفاق می کنه با کسی که فقط  چیزای زیادی و به درد نخور زندگیش رو به این و اون می بخشه ، زمین تا آسمون فرقه؛

خدا  از آدم هایی صحبت می کنه که اهل ایثارن؛همون هایی که بقیه رو بر خودشون مقدم می دارن؛

اونم دقیقا زمانی که خودشون صد در صد به چیزی احتیاج دارن

ولی دندون روی جگر نیاز و احتیاج می ذارن و اون چیز رو به بقیه می بخشن

بقیه ای که مثل خودشون به اون چیز احتیاج دارن؛

خدا از رستگاری این جور آدم ها صحبت می کنه؛

اگه عاشق رستگاری باشی ، رستگاری نزدیکه؛

یه جایی همین دور بر هاست

کافیه دقت کنی؛


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۰

خدا، این دنیا رو یه جوری آفریده که  همه چیزش حساب و کتاب داره.

یعنی هیچ عملی توی این دنیا، حتی اگه اندازه یه اپسیلون باشه، از بین نمیره و فراموش نمی شه؛

اتفاقاً قانون نمی دونم چندم نیوتُن هم همینه.

اون قانون می گه:

هر عملی، یه عکس العملی داره که به اندازه همون عمل، ولی در جهت عکسه.

پس می شه از همین قانون نتیجه گرفت که:

عکس العمل و جواب کار نیک و خیر، کار نیک و خیره.

فقط اون کار خیر اول، از ما به دیگران رسیده بود، ولی عکس العملش قراره از دیگران به ما برسه؛

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۵۷

خدایا!

همینقدر دستم اومده که شرافت و بزرگی به پول و میز و نام خانوادگی نیست.

شریف، کسیه که تو بهش شرافت داده باشی.

ازت شرافت و بزرگی و انسانیت می خوام.

 همه اینا رو بهم  ببخش و چیزی رو که بخشیدی، هیچ وقت ازم پس نگیر.

 

خدایا!

داشتن یه جفت چشم باز و بیدار، نعمت کمی نیست.

ازت چشمی می خوام که  وقتی باید بیدار باشه، خوابش نبره.

چشمی که وقتی باید خوب ببینه و نگاه کنه، سنگینی پلک هاش مزاحمش نشه.

ازت چشمی می خوام که به دل راه داشته باشه.

نگو که لیاقت داشتن همچین چشمی رو ندارم.

 

خدایا!

من  از  «صبوحی» و «می صبح دم» و اینجور چیزایی که حافظ و بقیه می گن  چیز زیادی سر در نمیارم.

فقط همینقدر می دونم که یه چیزایی هست که فقط به اونایی که این ساعت ها بیدار هستن میدی.

یه نعمت هایی هست که فقط روزی سحر خیز ها می شه.

بی نصیبم نذار.


خدایا!

کمکم کن تا به ندونستن عادت نکنم.

بهم جرأت بده تا وقتی چیزی رو نمی دونم ، خجالت بکشم و  اعتراف کنم که نمی دونم.

خدایا!

بهم جرأت سوال کردن بده. ولی نه هر سوالی.

سوالی که هم تو رو خوش بیاد،‌ هم منُ کامل تر کنه...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۲۰

یکی از راه های کسب دوستای جدید ، شرکت در مهمونی ها  و عروسی ها و جشن تولد و سالگرد ازدواج و وفات و خلاصه مراسماتی از این دسته؛

مثلا توی یه عروسی ، اگه فامیل عروس باشیم ، می تونیم چند تا آشنا از میون  فامیل های داماد برای خودمون دست و پا کنیم؛

یا توی یه جشن تولد می تونیم با دوست دوستمون که اون هم برای عرض تبریک اومده بیشتر آشنا بشیم؛

البته به شرطی که در این جور  مراسم،  معارفه ای میون ما و اونهایی که ممکنه ما نشناسیمشون برقرار بشه؛

حالا ممکنه بگی : «پس ما باید شانس بیاریم که میزبان بدونه و یادش باشه که باید بیاد و معارفه رو انجام بده ؟»

باید در جواب عرض کنم : اگه همچین شانسی بیارید که خیلی خوبه ولی اگه در غیر این صورت می تونید کم شانسی خودتون رو با پا پیش گذاشتن  جبران کنید؛

مثلا خودتون از میزبان بخواهید که بقیه رو به شما معرفی کنه یا اینکه مستقیما سراغ بقیه مهمون ها برید و از نسبتشون با میزبان بپرسید؛

کار سختی نیست؛ باور کن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۰۴:۱۶

 

 

یکی از راه های شکل دادن به رابطه های جدید ، معارفه ست؛

توی یه مهمونی ، معمولا وظیفه معارفه میهمانانی که همدیگه رو نمی شناسن و همه فقط با میزبان آشنایی داره ، بر عهده خود میزبانه؛

میزبان وظیفه داره افراد حاضر در میهمانی رو به هم معرفی کنه و زمینه ساز آشنایی بیشتر اون ها با هم باشه؛

ولی امان از میزبان هایی که یادشون رفته یا اصلا نمی دونن در کنار آوردن بستنی و آجیل  برای مهمون ها ، همچین وظیفه ای هم دارن؛

 

 

یکی   دیگه از راه های پیدا کردن  دوست و جلب آشنایی مردم ، اینه که انسان خوش برخوردی باشی و  بتونی خیلی زود سر صحبت رو با بقیه باز کنی؛

مثلا توی مترو یا اتاق انتظار پزشک ، به جای اینکه در و دیوار رو نگاه کنی ، یا با گوشی همراهت بازی کنی ، سعی کنی دو کلمه با بغل دستی خودت حرف بزنی؛

البته این روش خیلی خوش بینانه ست  و درست مثل صعود تیم ملی به همه دوره های جام جهانی ، تا حدود  زیادی به اما و اگر ها  بستگی داره؛

مثلا اگر طرف مقابل هم بخواد با ما سر صحبت رو باز کنه  و اگر ما و اون بتونیم به یه موضوع خوب برای حرف زدن دست پیدا کنیم و اگر سر اون موضوع به تفاهمی برسیم و اگر این حرف زدن بتونه تا مدتی ادامه پیدا کنه ، اون وقت شاید زمینه ای باشه برای آشنایی بیشتر  و گفت و گو های بعدی؛

شاید بگی : پس این روش هم درست بشو نیست ، ولی من می گم :

اگه خدا بخواد همه اما و اگر ها شدنی هستن؛

 

خوبه بدونیم اسم یکی از بهترین، مطمئن ترین، و تضمینی ترین روش های دوست یابی هست : «خوب بودن»

 

آره! خوب بودن؛

خوب بودن باعث میشه همه دلشون بخواد با ما نسبتی ، هر چند دورا دور داشته باشن؛

خوب بودن باعث جاذبه میشه؛

یه قانون کلی میگه :

هر انسانی که احتیاج به کمک داره ، می تونه یه فرصت مناسب برای کسب یه آشنای جدید باشه؛

وقتی یکی کنار اتوبان بنزین تموم کرده ، یا ماشینش پنچر شده ، می تونیم برای کمک بهش توقف کنیم و یه آشنای جدید برای خودمون دست و پا کنیم؛

بازم میگم : برای پیدا کردن  دوستای جدید ، هیچ روشی بهتر از خوب بودن نیست؛

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۱۱

می گفت :

«خوش به حالش !

هر جایی می ره ، یه دوست و  آشنا داره که کارش رو براش راه بندازن؛»

راست هم میگفت؛

بعضیا هستن که در زمینه داشتن دوستان و  آشنایان ، اصلا در مضیقه به سر نمی برن؛

دقیقا بر عکس اونایی که خیلی خیلی بی کس و کارن؛

راه های خیلی خیلی زیادی برای پیدا کردن دوست هست که البته بعضی هاش آسونه و بعضی هاش سخت؛

اگه دنبال پیدا کردن دوستان و  آشنایان خیلی زیاد می گردید ، می تونید بسته به توانایی هاتون یکی از این راه ها رو امتحان کنید؛

 

یکی از راه های تولید  دوست در مقیاس انبوه ، سرشناش شدنه؛

همیشه میزان سرشناس بودن یه فرد با میزان دوستای اون نسبت مستقیم داره؛

البته اگه اون سرشناسی در جهت مثبتی باشه وگر نه هیچ کس دوست نداره با یه قاتل سریالی که حالا دستگیر شده ،  ادعایی  دوستی کنه؛

ولی مطمئنا اگه یه وزیر ، یا  یه بازیگر ، یه خواننده  یا فوتبالیست وارد یه اداره بشن ، بعیده که کسی حاضر نباشه با اون آقا یا خانم سرشناس ، ادعای دوستی و  آشنایی داشته باشه؛

پس تا اینجا رسیدیم به اینکه یکی از راه های پیدا کردن دوست ، اونم در مقیاس انبوه ، سرشناس شدنه؛

خب حالا ممکنه بپرسی : راه های سرشناش شدن کدومه؟!

باید بگم این یکی دیگه تخصص من نیست و برای پی بردن به راه هاش می تونی به کتابهایی که میگم مراجعه کنی :

« راهنمای جیبی سرشناس شدن در هفت دقیقه؛

آموزش سرشناس شدن در یک روز؛

خود آموز سرشناس شدن در بیست و چهار ساعت؛

چگونه در یک هفته سرشناس شویم؛

آشنایی با صاحبان رکوردهای گینس »

ولی بازم اگه از من میشنوی ، سعی کن بیش از اینکه روی زمین سرشناس باشی ، میون آسمون ها شناخته شده باشی  و  به جای اینکه مردم ازت امضا بگیرن ، خدا ازت راضی باشه؛

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۰۵

 

 

میون شادی ها و با هم بودن ها ، میون جشن ها و سالگرد گرفتن برای خوشی هایی مثل تولد و ازدواج ، تا دوستان و فامیلهای  نزدیک باشن ، نوبت به آشنایان دور نمی رسه؛

اینجوری جا افتاده و همه هم رفتن زیر بار قبولش؛

ولی یه موقعایی می شه که دور ونزدیک ، دوست و آشنا ، همه و همه سر و کله شون پیدا میشه و بایدم بشه؛.

یه موقعایی مثل؛

مثل؛

مثل مراسم تشییع جنازه و  مجالس یادبود؛

اینجور وقتا دیگه نزدیک تر ها ، مانع دور تر ها نمیشن؛

اتفاقا هر چقدر که اون آشناهای دور تر ، بیشتر بیان  و مجلس شلوغ تر باشه ، پیش چشم مردم، با آبرو تره؛

می خوام بگم آشناهای دور، شاید به درد مجلس شادی نخورن، ولی توی مجلس عزا، حسابی مایه آبروداری هستن!

ولی خوش به حال اونایی که با بهونه هایی غیر از فوت و مجلس ترحیم هم از آشناهای دورشون یاد می کنن؛.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۸