دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

 

 

لقمه هایی که ما می خوریم، فقط قرار نیست توی وجودمون تبدیل به قند و گلوکوز و گلیسیرین و چربی و از اینجور چیزا تبدیل بشن...

یه بخش از غذایی که ما می خوریم، تبدیل به فکر و اندیشه و خیال می شه.

لقمه حلال و با برکت،  تبدیل به فکر درست و اندیشه پاک و حلال  می شه.  لقمه حلال، تبدیل به نیت خیر می شه.

عوضش لقمه  مشکل دار،  هضم که شد، فکرای مشکل دارُ به دنبال خودش میاره.  لقمه مشکل دار،  نیت آدمُ ناخالص و مشکل دار می کنه...

لقمه ای که پولش از راه غیر حلال به دست اومده باشه، آدم رو به فکر کارای غیر حلال میندازه....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۵۵

یکی از اون چیزایی که خیلی روی آخر  و عاقبت و سرنوشت  ما ها تأثیر داره، همین لقمه هائیه که با دستمون به سمت دهان می بریم.

لقمه حلال، آدم رو خوش عاقبت می کنه.  آدم رو دلرحم می کنه.  آدم رو اهل انصاف می کنه. آدم رو با وجدان و حق پذیر می کنه.

عوضش چشمتون روز بد نبینه....

لقمه مسأله دار، آدم رو سنگ دل و بی وجدان می کنه. آدم رو  بی انصاف می کنه.  یه کاری می کنه که نصیحت و حرف حق به گوش آدم تأثیر نداشته باشه....

لقمه ناپاک، آدم رو بد عاقبت می کنه...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۰

می خوایم یه کم راجع به روزی، البته از نوع پاک و تر و تمیز و حلالش صحبت کنیم.

لقمه حلال، اولین فرقی که با لقمه غیر حلال و مسأله دار داره،  اینه که روزی و لقمه حلال برکت داره.

از کمِ چیز با برکت، کار زیادی بر میاد  ولی از زیاد مال بی برکت هم کاری بر نمیاد.

بعضی ها، با یه حقوق ساده کارمندی، دخترشونُ میفرستن خونه بخت،  پسرشونُ داماد می کنن، خودشون و حاج خانم هم  دو سالی یه بار  میرن مکه ای ، کربلایی، زیارتی، سیاحتی....

ولی بعضی ها، موقع  شمردم صفرای جلوی موجودی حساب بانکی شون ، چشم آدم گیج می ره، ولی خودشون هنوز  که هنوزه حاجی نشدن.

بعضی ها، توی خونه 45 متریشون سالی یکی دو بار مهمونی  می دن، روضه می خونن، ختم انعام می گیرن.

ولی بعضی های دیگه خونه شون مث قصر می مونه، ولی  هنوز عَلَم امام حسین اونجا سوار نشده.

فرق مال حلال و غیر حلال به این چیزاست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۵

خودرأیی، یه معنیش اینه که آدم از هیچ کسی حساب نبره، حتی از خدا.

یکی از دلایلی که آدمای با ایمان کمتر دچار خودرأیی می شن،  همین حساب بردنشون  از خداست.

آدم با ایمان، اگه ایمانش از نوع بازار مشترک و تقلبی و  غیر فابریک نباشه، حرف، حرف خودش نیست. حرفش، حرف خداست.

برای همینم هست که به دستور همون خدا،‌ اهل مشورت گرفتن  و احترام گذاشتن به فکر و حرف و نظر بقیه است....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۰

 میگن رضا خان وقتی به قدرت رسید،  اولین کاری که کرد صادر کردن یه بخش نامه بود.

اول اون بخش نامه که به «اعلامیه ی حکم می کنم» معروفه اومده بود که : «حکم می کنم!»

این «حکم می کنم» یعنی از امروز به بعد، حرف، حرف منه.

یعنی حرف و دستور، حرف و دستور منه و با هیچ کس و هیچ جایی هم کار ندارم و حساب نمی برم...

معنی خود رأیی، دقیقاً همینه.

معنیش اینه که آدم، حرف، حرف خودش باشه و با حرف درست یا غلط بقیه کاری نداشته باشه.

معنیش اینه که آدم از هیچ کسی حساب نبره، حتی از خدا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۰

خود رأیی، یکی از دلیل هاش خود بزرگ بینیه.

خود بزرگ بینی هم، اصلی ترین دلیلش، فراموش کردن بالا سری ها، یا دور دیدن چشم اون هاست.

یه بچه، وقتی یادش میره پدر و مادر بهش گفتن میخ توی پریز نکن، یا یادش باشه و چشم اونا رو دور ببینه، ممکنه با خودش بگه: حالا که دلم می خواد میخ توی پریز کنم، پس برم یه میخ و یه پریز پیدا کنم.

یه کارمند، وقتی  چشم مدیر خودش رو دور ببینه، یا یه مدیر وقتی چشم مدیر کل خودش رو دور ببینه، ممکنه بی خیال همه بخش نامه ها و آیین نامه ها بشه و هر جوری که عشقش می کشه رفتار کنه...

ولی بیشتر خود رأیی ها، به خاطر فراموش کردن اون بالا سری اصلیه. به خاطر  فراموش کردن خدا!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۴

 

 

این کلمه کاملاً فارسیِ «خود رأیی»، از اون واژه هائیه که شنیدنش زیاد چندش آورد نیست.

یعنی اسمش زیاد بد در نرفته.  ولی توی زبون های دیگه معادل هایی داره که وقتی به اونا فکر کنیم، حسابی چندشمون می گیره.

محض اطلاع، ترجمه خود رأیی به انگلیسی می شه «دیکتاتوری»

به عربی هم میشه «استبداد»

بنابر این  شمایی که توی خونه، با همسرت، یا با پدر و مادر و خواهر و برادرت، بر اساس خود رأیی رفتار می کنی،  رسماً اسمت رفته توی دفتر مستبدین و دیکتاتور های تاریخ.

پس فردا که قیامت برپا شد یه وقت اعتراض نکنی که آخه من با صدام و موسیلینی و هیتلر و  محمد علی شاه قاجار  و بقیه ی بر و بچ دیکتاتورهای تاریخ چه صنمی داشتم که با اونا محشور شدم!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۵

معمولاً  توی نوجوونی و جوونی، آدم یه دوره از خود رأیی رو تجربه می کنه.  اون «غرور جوانی» هم که سعدی ازش حرف زده،  راجع به همین خودرأییه.

ولی معمولاً بیشتر  نوجوون ها و خود ما جوون ها، یکی دو بار که  در اثر  خود رأیی، سرمون به سنگ می خوره یا با کله می ریم توی دیوار،  به یه نتایجی می رسیم.  مثلاً کم کم به این نتیجه می رسیم که  شاید بعضی وقت ها، بقیه هم یه حرفای درستی برای گفتن داشته باشن.  شاید خود ما هم با همه  عقل کل بودنمون یه وقتایی اشتباه کنیم.

البته این نتایج رو معمولاً جایی با بلندگو اعلام نمی کنیم که آتو دست بقیه ندیم،‌ ولی خودمون  پیش خودمون  یه تصمیمایی می گیریم. مثلاً تصمیم می گیریم  که دفعه بعد، به جای وقتمون رو صرف تره خرد کردن برای حرفای بقیه کنیم، بشینیم و یه کم به اون حرفا فکر کنیم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۹

دیدین بعضی ها رو؟ حاضرن دو ساعت، توی یه شهر غریب، گم و گور بشن، ولی زورشون میاد قشنگ پیاده بشن، جلوی یه رهگذر رو بگیرن، ازش راهنمایی بخوان، اونم آدرس رو نشونشون بده.

این دسته از آدما، فکر می کنن اگه از یکی راهنمایی بخوان،  از شأن و مقام و منزلتشون چیزی کم می شه.

واقعاً هم اون دو ساعت سرگردونی و علّافی رو از اون چند ثانیه پیاده شدن و آدرس پرسیدن، خوش تر دارن.

بعضی ها، اینجوری هستن دیگه....

 

می خوایم یه کم راجع به خود رأیی با هم درد دل کنیم. خود رأیی باعث میشه که آدم به خودش اجازه ی نظر خواهی از بقیه و مشورت گرفتن از اون ها  رو نده.

آدمای خود رأی، یه نوع خاصی از غرور توی وجودشونه که باعث می شه فکر کنن همیشه و همه جا، بهتر و درست تر از بقیه فکر می کنن.

برای همینم هست که آدم خود رأی معمولاً اهل مشورت کردن و نظر خواهی کردن نیست.

حتی گاهی وقتا که بقیه،‌خودشون داوطلبانه و از روی دلسوزی به طرف مشورت می دن و نصیحتش می کنن، آدم خود رأی یه کارد یا یه چاقو برمی داره و شروع می کنه به تره خرد کردن برای اون نصیحت ها و مشورت ها...


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۰

یه حدیث خیلی کوتاه هست که می گه:

الخَلقُ عَیالُ الله

یعنی بنده ها و مخلوقات خدا، مث اهل و عیال خدا می مونن.

چون اهل و عیال هر کسی، اون هایی هستن که باید خرج و مخارجشون رو بده و نذاره بی آب و نون بمونن.

روزی رسون بنده ها  و آفریده های خدا هم  خود خداست دیگه؛

پس با این حساب، همه آفریده های عالم، جزء اهل و عیال خدان؛

نتیجه می گیریم که  وقتی داریم کار بنده ای از بنده های خدا رو راه میندازیم، داریم کار کسی رو راه میندازیم که با خدا نسبت داره. نسبت خدایی و بندگی.

خدا هم همیشه تلافی کردنه و  اگه کسی به بنده هاش خوبی کنه،  اون خوبی رو بدون جبران نمی ذاره؛

«دعوتید به مطالعه ی کتاب مجموعه کامل مهارت های زندگی»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۱۶