دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

رحمت بودن یا زحمت بودن چیزایی که خدا برای ما می فرسته، بیش تر از هر چیز دیگه ای به خود ما بستگی داره.

ما ها، اگه از فکر و امکاناتمون درست استفاده کرده باشیم، بارون خدا برامون برکت و  رحمته. ولی اگه افتاه باشیم به جون جنگل و درخت ها رو بریده باشیم،  همون بارون می شه زحمت و سیلاب و بلا و گرفتاری...

خدا، اوضاع هیچ فرد و جامعه ای رو عوض نمی کنه، مگه اینکه  اون فرد یا اون جامعه، خودش از درون خودش دست به یه تغییراتی زده باشه...

فرق ما آدما با سنگ همینه.....

 

 

هم ما آدما و هم تخت سنگ ها،‌ جفتمون آفریده و بنده ی خدائیم.

ولی ما ها بر خلاف سنگ، یه چیزی داریم به اسم «اختیار»

سنگ ممکنه بر اثر سیلاب تکه تکه و متلاشی بشه.....

ممکن هم هست  که توسط یه هنرمند سنگ تراش تبدیل به یه اثر هنری بشه و  بره توی موزه.

ولی سنگ  مقابل این  دو تا سرنوشت متفاوت ، کاملاً بی اختیاره و هیچ حق انتخابی نداره.

ولی ما آدما،‌ این حق انتخاب رو داریم که تعیین کنیم می خوایم  اتفاقاتی که برامون می افته، فرصت باشه یا تهدید.

رحمت باشه یا زحمت .

نعمت باشه یا نقمت.

خیر باشه یا شر.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۵۰

خیلی از چیزایی که ما پیش خودمون فکر می کنیم تهدید هستن، خدا اون ها رو به نیت فرصت برای ما جفت و جور کرده.

یعنی اون چیزی رو که ما به خیال خودمون «بلا» و «نقمت» می دونیم، ممکنه پیش خدا که چشم و گوشش از ما بازتره، یه جور «نعمت» باشه و فردای قیامت راجع به همون نعمت ازمون  حسابرسی کنه....

بعضی وقتا اون چیزی رو که ما «زحمت» می دونیم، واقعاً زحمت نیست، رحمته....

برای همینم هست که خدا توی قرآنش فرموده:

«شماها نمی دونید و خدا،‌ بهتر می دونه»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۹

توی یه مسابقه فوتبال، وقتی تیم حریف داره با تمام نیروش حمله می کنه،  همیشه دروازه تیم مقابل با خطر  باز شدن  رو بروئه.

اینجور وقت ها، خیلی از مربی ها، یه مهاجم یا یه بازیکن میانی رو از تیمشون من می کنن و به جاش یه مدافع  میارن....

استدلالشون هم اینه که باید  برای همچین تهدیدی چاره اندیشی کرد.

اتفاقاً این چاره اندیشی خیلی وقت ها جواب می ده و تیم گل نمی خوره.

اما هستن مربی هایی که وقتی تیمشون زیر فشاره، به جای اضافه کردن یه مدافع، یه مهاجم سرعتی  رو به بازی  می گیرن.

اینجوری  هم می تونن از فرصت ضد حمله ها استفاده کنن و به گل برسن. هم  بازیکن های تیم حریف، ذهنشون به وجود اون مهاجم مشغول می شه و نمی تونن با خیال راحت توی حملات شرکت کنن...

به این استرات‍ژی می گن: تبدیل تهدید به فرصت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۷

این حسادت و کینه چه کارایی که نمی کنه.

شیطون اگه به آدم  و مقامش حسودیش نمی شد، جاش هنوز اون بالا ها بود.

برادرای یوسف اگه به داداش خودشون حسودی نمی کردن،  پاره تنشون رو نمی انداختن داخل چاه که چشم پدرشون از غصه سفید بشه.

ابولهب اگه به مقام  و  معنویت پیامبر  حسادت نمی کرد، برادرزاده خودش رو اون همه آزار نمی داد  و  رسوای دو عالم نمی شد.



اونجور که تعریف می کنن،  ابولهب، چون مریض شده بود و نمی تونست توی جنگ بدر شرکت کنه، داشت از غصه دق می کرد!

 دست آخر هم  یکی دیگه رو به جای خودش فرستاد که جاش اونجا خالی نباشه!

از طرف هم قول گرفت که چار تا تیر هم به نیت اون  به سمت پیامبری که پسر برادرش بود پرتاب کنه! 

اصلاً به احتمال زیاد، ابولهب،  از غصه ی همین نرفتن به جنگ بود که چند روز بعدش مُرد!

کینه و حسادت،‌ آدم رو اینجوری می کنه ....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۶

می گن یه همسایه ای بود که هیچ جوره چشم دیدن همسایه اش رو نداشت.

یعنی جوری نسبت به همسایه اش کینه و حسادت داشت که از خواب و خوراک افتاده بود!

دست آخر، به خدمتکارش گفت:

هر چی بهت می گم ، مو به مو انجام می دی!

اول منُ می کشی. بعد  سرم رو قطع می کنی و میندازی وسط حیاط خونه همسایه.

اینجوری همسایه رو به جرم قتل من دستگیر می کنن و من توی اون دنیا، دلم یه کم خنک می شه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۰۶:۵۲

خدایا!‌

من، روحم عادت کرده که نشستن و در جا زدن.

من، دست و دلم عادت کرده به تنبلی کردن.

بیا و خودت یه آبی به سر و روی روحم بزن.

بیا و خودت یه تکونی به دست و دلم بده.

خدایا!

من، به خودم امید زیادی ندارم.

ولی خوب می دونم که نا امید شدن از تو،‌ بزرگ ترین گناهه.



خدایا!

تو چشمه ی همیشه در حال جوشش لطفی...

چشمه ای که بیشتر شبیه اقیانوسه.

تو، ابر همیشه در حال باریدن رحمتی.

ابری که وسعتش به اندازه ی همون آسمونه.

تو، اصلاً شبیه هیچ کس و هیچ چیزی نیستی. ولی هر گوشه ی از دنیا رو که نگاه می کنم، می بینم رنگ  و  بویی از تو رو داره.

یه کاری کن رنگ و بو و سهم  من از خدایی تو، گذشت و دلرحمی و بخشیدن بقیه باشه....


خدایا!

مهم این نیست که دست و پا و چشم و گوشم قراره گواهی بدن.

مهم این نیست که زمین و آسمون شاهد و ناظرن.

مهم این نیست که روز قیامت، روز رسوائیه.

مهم اینه که «تو» می بینی و من حواسم به بزرگی تو نیست.

زشت، اینه که از «بزرگی» تو  شرم نمی کنم.

زشت، اینه که از خجالت حضور همیشگی تو  آب نمی شم.

بد دردیه درد غفلت و بی شرمی. این درد رو هم مث همه ی دردهای دیگه، خودتی که باید شفا بدی....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۴۵

 یکی از اون چیزایی که آتیش کینه و حسادت،  خیلی سریع به جونش می افته و خاکسترش می کنه، ایمان و اعمال آدمه.

بودن آدمای خوش سابقه ای  که به خاطر حسادت و کینه درونیشون،  پا بخت خودشون زدن و بعد از سال های سال مسلمونی کردن،‌ بی ایمان از دنیا رفتن.

اون آدما اگه چند ساعت با خودشون می نشستن و فکر می کردن،‌ با یه دو دو تا چارتای ساده به این نتیجه می رسیدن که  دارن به دنیا و آخرت خودشون بازی می کنن.

ولی آدم کینه ای،‌ اونقدر  داره گر می گیره که از همین دو دو تا چارتای ساده هم عاجزه...

آدم کینه ای آدم بی منطقیه....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۰۴:۲۵

کینه و حسادت، یه جور آتیشه.

اونم نه از این شعله های کوچیک که با یه فوت ساده خاموش می شن.

آتیش کینه و حسد، وقتی به جون یکی می افته،‌طرف جوری گر می گیره که برای خنک شدن حاضره هر کاری بکنه.

آتیش کینه و حسادت،  خیلی چیزا  رو میسوزونه و  خاکستر می کنه.

اولیش عاطفه و مروته و دلرحمیه.

آدمای کینه ای، معمولاً آدمای بی رحمی هستن. نه به خودشون رحم می کنن، نه به بقیه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۱۵

آدم حسود و کینه ای برای اینکه به دشمن خودش ضربه بزنه، حاضره حتی  خودش رو هم به کشتن بده.

قصه اون وزیر یهودی پادشاه که چشم دیدن مسیحی ها رو نداشت، راجع به همین موضوعه.

این قصه رو  آقای مولانا در مثنوی گفته و چقدر هم قشنگ گفته....

 قصه از این قراره که وزیر، از پادشاه می خواد که  الکی اون رو به جرم مسیحی بودن، عزل کنه و  بده دست و پاش رو  هم قطع کنن!

فقط به خاطر اینکه مسیحی ها، واقعاً باور کنن که وزیر مسیحی بوده و دورش جمع بشن و اینجوری شناسائیشون کنه و  بتونه حسابشون رو برسه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۰۰

ما ها بعضی وقتا، فعل امر رو به صورت فعل مضارع به کار می بریم.

مثلاً وقتی می خوایم به یکی بگیم: «برو فلان جا، فلان کارُ انجام بده»، می گیم: «میری فلان جا، فلان کارُ انجام میدی»

اتفاقاً خدا هم بعضی وقتا با ما همینجوری صحبت کرده.

مثلاً توی قرآن فرموده:

«اون هایی که ایمان دارن،  دعا می کنن و می گن: خدایا! توی دل های ما نسبت به آدمای با ایمان، هیچ نوع کینه و حسدی قرار نده »

این عبارت «دعا می کنن و می گن» ، معنیش اینه که : «باید  اینطور دعا کنن و اینطور بگن!»

باید از خدا بخوان توی دلشون هیچ کینه و حسدی نسبت به بقیه بنده های خدا قرار نده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۰