امان از همسایه حسود
سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۵۲ ق.ظ
می گن یه همسایه ای بود که هیچ جوره چشم دیدن همسایه اش رو نداشت.
یعنی جوری نسبت به همسایه اش کینه و حسادت داشت که از خواب و خوراک افتاده بود!
دست آخر، به خدمتکارش گفت:
هر چی بهت می گم ، مو به مو انجام می دی!
اول منُ می کشی. بعد سرم رو قطع می کنی و میندازی وسط حیاط خونه همسایه.
اینجوری همسایه رو به جرم قتل من دستگیر می کنن و من توی اون دنیا، دلم یه کم خنک می شه!