جواب هماهنگ آدم هایی که همدیگر را ندیده بودند.
یکی از چیزهایی جالبی که همیشه ذهن منُ به خودش مشغول کرده، جواب های هماهنگ و یه دستیه که مخالفین انبیا، به انبیا می دادن.
همیشه با خودم می گفتم چطور ممکنه این آدما اینقدر شبیه هم حرف بزنن. اونم آدمایی که بین بعضیاشون قرن ها، و بین بعضی های دیگه شون فرسنگ ها فاصله بوده.
اونم توی زمانه ای که از رسانه های مکتوب و غیر مکتوب خبری نبوده.
دست آخر به این نتیجه رسیدم که همه ی اون جواب های شبیه به هم از یه مرکز واحد سازماندهی شده. مرکزی به اسم تعصب و کهنه پرستی.
مرکزی که طبق اساس نامه ی اون، سنت و آداب و رسوم و عقاید آبا و اجدادی، حقانیت داره.
مرکزی که طبق اساس نامه ی اون، این سنت پیشینیان نیست که باید با رأی عقل سنجیده بشه، بلکه بر عکس. این رأی عقله که باید با ملاک و سنجه ی سنت آبا و اجدادی سنجیده بشه.
هر پیامبری که مردمُ به درایت و تعقل و فکر و اندیشه دعوت کرد، این جواب کلیشه ای رو شنید که:
« نه!، ما به همان راهى مىرویم که پدرانمان مىرفتند.»
خدا، لا به لای آیه های سوره ی بقره، بعد از نقل این جواب کلیشه ای و سراسر تعصب، اینطور فرموده که:
« آیا حتى اگر پدرانشان بی خرد و گمراه بودهاند، باز هم باید دنباله رو آن ها باشند؟
دعوتکننده کافران چون مَثَل کسى است که حیوانى را بانگ می زند. حیوانی که جز صدا و ندایی مبهم، چیزی نمىشنود. آرى! آن ها کرند و لالند و کورند و درنمىیابند.»