دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سبک زندگی» ثبت شده است

از اون عادت های خانمان براندازه.

البته با یه نگاه دیگه، این عادت، بیش تر از اونکه عادت و  خلق و خو باشه، یه جور بیماریه.

ولی نه از اون بیماری هایی که وقتی به جونمون می افته، کفاره گناهامون می شه....

مثلاً احادیث می گن وقتی یکی از بنده های خدا تب می کنه، ‌خدا  به خاطر همون درد بیماری، خیلی از گناه هاشُ می بخشه....

ولی این مرضی که امروز می خوایم ازش صحبت کنیم، نه تنها گناه ها رو نمی ریزه، بلکه خودش یه جور گناهه.

 یعنی اگه کسی همچین مرضی به جونش بیفته و نره دنبال دوا و درمونش، رسماً گناهکاره.

داریم از «وسواس» حرف می زنیم.

 

اسم وسواس که میاد، خیلی ها فوراً ذهنشون می ره سمت رفت و رو و شست و شو و تمیزی و اینجور مسائل.

حق هم دارن.

آخه وسواس، بیشتر توی اینجور چیزا به وجود میاد. اتفاقاً آزار دهنده ترین شکل وسواس هم همین وسواس نجس و پاکی و اینجور مسائله.

ولی واقعیت اینه که وسواس، محدود به اینجور چیزا نیست.

خود ما ها هم ممکنه وسواس هایی داشته باشیم که ازش بی خبریم.

 وسواس، به یه شکل سراغ همه نمیاد.  یعنی معمولاً  وسواس هر آدمی  با وسواس آدمای دور و برش، فرق می کنه...


مثلاً ممکنه یه گوینده ، یه متن ساده رو ده بار اجرا کنه و باز به دلش ننشینه.  صدا بردار و تهیه کننده و  سردبیر، همه می خوان برن دنبال بقیه کار و زندگیشون، ولی این میگه:  تو رو خدا، یه برداشت دیگه هم ضبط کنیم. بنده خدا، تقصیری هم نداره. وسواسی شده دیگه!

یا مثلاً نویسنده ای که یه متن ساده رو ده بار می نویسه و خط می زنه و پاره می کنه.

همچین آدمی رسماً وسواس نوشتن داره، ولی ممکنه حواسش نباشه و اسم کار خودش رو به جای وسواس بذاره: دقت نظر و حوصله!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۷

ترس،‌از اون چیزای واگیر دار دنیاست.

یعنی ماها ممکنه اولش خودمون از چیزی نترسیم. ولی وقتی ترس و هراس یکی دیگه رو ببینیم ،‌یا پای حرفاش بشینیم، یواش یواش ما هم ترس برمون برداره.

برای همینم هست که  احادیث به ما نصیحت می کنن که از مشورت کردن با آدم ترسو و بی دل و جرأت پرهیز کنیم.

چون، ممکنه ترسشون به ما هم سرایت کنه....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۰

ما ها شکر خدا،  احتیاج به هر چیزی که داشته باشیم، احتیاج به واردات ضرب المثل نداریم.  همین علامه علی اکبر دهخدا، یه  کتاب داره به اسم «امثال و حکم» که توش پر از ضرب المثله.

این رو گفتم که بگم اگه الآن قراره یه ضرب المثل خارجی تقدیم حضورتون کنم به خاطر این نیست که  خودمون مثلش رو نداریم. به خاطر اینه که  یه تنوعی بشه.

و اما اون یه ضرب المثل خارجی، که خیلی هم قدیمیه، می گه: «صبحانه را مانند پادشاه ها، ناهار را مانند شاهزاده ها و شام را مانند فقرا بخور.»

 

از ما می شنوید، تا می تونید برای صبحانه خودتون  مایه بگذارید. کم گذاشتن از صبحانه یا صرف نظر کردن ازش، حکایت کج گذاشتن خشت اوله. اصلاً شمایی که سحر خیز هستی و  این موقع سحر بیداری، اگه قرار باشه سر صبح بدون صبحونه از خونه بیرون بزنی، فرقت با اونی که الآن خوابیده و  صبح چون دیرش شده بدون صبحونه از خونه بیرون میاد چیه؟

خدائیش فرقتون چیه؟

اونم وقتی قراره جفتتون «ناکامروا» باشید.

جنابعالی به خاطر صبحونه نخوردن. ایشون هم به خاطر خواب موندن و از دست دادن همین لحظه های قشنگ.

برو از همین الآن سماور رو روشن کن!

 

ما، ‌همونجور که تا دلمون بخواد ضرب المثل داریم، تا دلمون هم بخواد محقق و مبتکر و پژوهشگر داریم. ولی بازم من باب تنوع  دو کلمه هم از پژوهشگر های فنلاندی بشنوید.

پژوهشگران فنلاندی می گن کسانی که صبحانه نمی خورن ، معمولا بیشتر سیگار می کشن و کمتر از  بقیه ورزش می کنن.

خدائیش این کشفشون در نوع خودش می تونه کشف جالبی باشه.

انصافاً این موقع صبح  واسه چی دست به فندک می بری؟ خب به جای اونکه با فندکت سیگار روشن کنی، به نیت دو تا تخم مرغ عسلی،  اجاق گاز رو روشن کن.



«دعوتید به خواندن کتاب پانزده روز تا سلامتی»

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۱۰

از  هر بچه ی دوم ابتدایی که بپرسی متضاد خواب می شه چی، اگه به عادت بچه های این دوره و زمونه نخواد سر کارت بذاره می گه: «بیداری»

ظاهراً خواب و بیداری، نقطه مقابل هم دیگه هستن.

یعنی کسی که خوابه، بیدار نیست. کسی هم که بیداره، خواب نیست.

ولی این فقط ظاهر قضیه ست.

چون مثلاً بعضی ها،  ظاهراً بیدارن،  یعنی اگه پشت گوششون تنگول بزنی، سرشون رو بر می گردونن.  وقتی هم انگشت هات رو بگیری جلوی چشمشون و بگی این چندتاست، می گن دو تا....

ولی همین آقایون یا خانمای ظاهراً بیدار، در واقع دارن یه خواب عمیق رو تجربه می کنن...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۰۰

 

 آدم با ایمان،‌ چون تسلیم خداست، سعی می کنه همه حرکات و سکناتش رو  طبق میل خدا تنظیم کنه و جهت بده.

همچین آدمی،‌  احتمالاً هیچ وقت قهقهه نمی زنه و «هرّ و کرّ»  راه نمینداره. چون می دونه که خدا از قهقه  و  خنده ای که با صدای بلند باشه خوشش نمیاد.

همچین خنده هایی، اولین عیب و ضررشون اینه که «غفلت» میارن و  آدم رو یه مقدار «سنگدل» می کنن....

اگر هم ضرب المثل ها میگن « در پس هر خنده، آخر گریه ایست» منظورشون همین نوع خنده هاست.

آدم با ایمان، قهقهه نمی زنه، ولی یه تبسم  زیبا به نشونه رضایت از خدا و تقدیرش روی لب هاشه که هیچ وقت پاک نمی شه...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۵۵

دقیقاً یادم نیست کجا خوندم، ولی مطمئنم یه جای قابل اطمینان نوشته بود که خنده، یه قابلیت انسانیه.

یعنی از بین جاندارانی که همراه با ما روی  کره زمین زندگی می کنن تنها موجودی که می تونه لبخند بزنه و بخنده، انسانه.

البته شاید 50 سال دیگه روی مریخ یه موجوداتی  پیدا بشن که اون ها هم بلد باشن بخندن. ولی فعلاً ما آدما اولین و تنها دارندگان نشان تبسم بر لب هستیم.

ضمناً خنده از اون چیزایی نیست که آدما، یواش یواش یاد گرفته باشن و یاد بگیرن.

تحقیقات نشون داده که ماها، حتی قبل از تولد هم،  توی اون ماه های آخر،  یه وقتایی لبخند می زنیم.

پس نتیجه می گیریم اونایی که خنده رو بوسیدن و گذاشتن کنار، یه بخشی از انسانیت خودشون رو ترک کردن...

بیچاره ها!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۶

مستحبّات، حتی اگه هیچ حکمتی پشت سرشون نباشه، وسیله های ساده ی ثواب جمع کنی ان.

صد البته که وقتی اسم  کاری می شه مستحب، حتماً  مصلحتی پشت سرش هست که به خاطر اون مصلحت به ما سفارش شده سراغش بریم.

مثل همین پوشیدن لباس سفید که کلی خاصیت بهداشتی و روحی – روانی داره.

حالا خواصّش به کنار...

به این فکر کنید که با پوشیدن لباس سفید، می تونیم به سنت همه ی انبیا و اوصیا عمل کنیم و حداقل در ظاهر، شبیه و هم تیپ و قیافه ی اونا بشیم. 

آدم هر کسی رو که دوست داره، سعی می کنه شبیه همون بشه.

 

وقتی این کتاب های سبک زندگی اسلامی  مثل «حلیة المتقینُ » باز می کنیم می بینیم راجع به مستحبات و مکروهات لباس، چقدر مفصل ان و چقدر حدیث و آیه و مطلب دارن.

خدا و اولیای خدا، الکی این همه به ریزه کاری های  چیزی نمی پردازن.

این همه آیه و حدیث و سفارش و امر و نهیی که راجع به لباس وجود داره،‌فقط یه معنی داره.

اونم اینه که چی پوشیدن و چه جوری پوشیدن،‌مهمه.

الکی و سرسری نگیریمش...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۲:۱۳

جاهلیت، معنی اش ندونستن نیست. 

جاهلیت یه جور سبک زندگیه.

توی سبک زندگی جاهلی،  بدی و اسائه ی ادب طرف مقابل، باید به شدید ترین  شکل ممکن جواب داده بشه.

خدا، پیغمبرش رو فرستاد که با این سبکِ زندگی مبارزه کنه.

بعد هم بهش فرمود: پاسخ یه بدی، به اندازه ی همون بدیه، نه بیشتر از اون، ولی...

ولی تویی که پیامبر مایی، بدی رو به جای بدی، با خوبی جواب بده.

تو، اهل بخشیدن و عفو کردن باش...

اینجوری می تونی دشمن خونی رو به رفیق جونی تبدیل کنی.

این وعده ی  آیه  34 سوره مبارکه ی فُصِّلَته.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۷:۴۰

 

آدمیزاد، نه روح خالصه، نه جسم خالص.

عین آب که اکسیژن و ئیدروژنُ با هم داره،  ما هم جسم و روحمون در همه و سوا کردنی  نیست.

برای همینم وقتی می خوایم غذایی بخوریم، غذامون هم باید با  جسم ما سازگار باشه، هم با روح ما.

غذای تاریخ مصرف گذشته، اوضاع جسمی ما رو به هم می ریزه.

ولی لقمه ی حروم، صد تا استاندارد سختگیرانه و پروانه ی بهداشتی هم  که داشته باشه،

آخرش روحُ  مریض می کنه.

لقمه ی خوب، لقمه ایه که ظاهر و باطنش سالم و بی شبهه باشه.

 

آدمیزاده دیگه.

بر عکس بقیه ی  آفریده های خدا،‌ نازک نارنجی و ضعیفه.

خود خدا هم فرموده که آدمیزاد، مخلوق ضعیفیه.

یه چیزی می خوره، سردیش می کنه.

بعد برای درمان سردی، یه چیز دیگه می خوره، این دفعه همه ی تنش دون می زنه و گرمیش می کنه.

صفرا و سوداش هم  عین آب خوردن، بالا و پایین می شه.

خب طبیعیه که یه همچین مخلوق حساس و ضعیفی، باید بیشتر از اینا حواسش به خورد و خوراکش باشه.

تازه اینا که همه اش مال جسمه.

آدمیزاد یه روح نازک و شکستنی داره، صد برابر حساس تر از جسمش.

بازم طبیعیه که همچین روحی، صد برابر بیشتر  از جسم احتیاج به مراقبت و دقت داشته باشه.

 

 

ماشینُ اگه بنزین بدن سرب یورو 5 بریزی توش، یه جور کار می کنه، اگه بنزین بی کیفیت سرب دار به خوردش بدی، یه جور دیگه.

تازه اون ماشینه و غیر از یه مشت فولاد و لاستیک و شیشه، چیز دیگه ای نیست. ولی بازم بنزین با کیفیت و بی کیفیت براش فرق می کنه.

ولی  ما به جای فولاد و لاستیک و شیشه، از جنس پوست و استخونیم، پس قاعدتاً باید حساس تر و نحیف تر باشیم.

اون وقت چطور توقع داریم که پیش بدنمون، شیر با نوشابه ی گازدار هیچ فرقی نکنه.

یا سبزیجات فریز شده همون کاری رو توی بدنمون انجام بده که سبزیجات تازه انجام می دن.

ما ها چطور توقع داریم که با روغن جامد و  جوش شیرین و کالباس و  نمک  فراوان، صد سال از خدا عمر بگیریم؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۶:۱۳

 می خوایم کمی راجع به روزی، البته از نوع خوردنیش صحبت کنیم.

آخه روزی که فقط خوردنی و نوشیدنی نیست. دیدنی ها و شنیدنی های این دنیا هم تا روزیِ ما نباشن، قسمت چشم و گوش ما نمی شن.

حتی فکر ها و طرح های خوب هم باید روزی آدم بشن،‌ و الا ازشون خبری نمی شه.

ولی ما امروز، می خوایم راجع به روزی های خوردنی و نوشیدنی صحبت کنیم که اسم ساده ترش می شه همون آب و غذا.

خدا توی قرآن فرموده: آدمیزاد باید به غذایی که می خوره با دقت نیگا کنه.

من و شما،‌ چقدر اهل همچین نگاه های از سر دقتی هستیم.

 

بعضیا لقمه رو به خوشمزه  و غیر خوشمزه تقسیم می کنن.  بعضیای دیگه به راحت الحلقوم و گلو گیر.

 ولی لقمه رو می شه  با یه تقسیم خیلی ساده به حلال و حرام هم  تقسیم کرد.

لقمه حلال، اولین فرقی که با لقمه حرام و مسئله دار داره،  اینه که برکت داره.

از کمِ چیز با برکت، کار زیادی بر میاد  ولی از زیاد مال بی برکت هم کاری بر نمیاد.

اینجوریه  که بعضیا با نون و  پیاز، دانشمند  و آدم حسابی می شن، ولی بعضیای دیگه با نون داغ و کباب داغ و مرغ بریون، هیچی نمی شن.



یکی از اون چیزایی که خیلی روی آخر  و عاقبت و سرنوشت ماها تأثیر داره، همین لقمه هائیه که با دستمون به سمت دهان می بریم.

لقمه حلال، آدم رو خوش عاقبت می کنه.  آدم رو دلرحم می کنه.  آدم رو اهل انصاف می کنه. آدم رو با وجدان و حق پذیر می کنه.

عوضش چشمتون روز بد نبینه....

لقمه مسئله دار، آدم رو سنگ دل و بی وجدان می کنه. آدم رو  بی انصاف می کنه. کاری می کنه که نصیحت و حرف حق به گوش آدم تأثیر نداشته باشه....

لقمه ناپاک، آدم رو بد عاقبت می کنه...



لقمه هایی که ما می خوریم، فقط قرار نیست توی وجودمون به قند و گلوکوز و گلیسیرین و چربی و از اینجور چیزا تبدیل تبدیل بشن...

بخشی از غذایی که ما می خوریم، به فکر و اندیشه و خیال تبدیل می شه.

لقمه حلال و با برکت،  تبدیل به فکر درست و اندیشه پاک و حلال  می شه.  لقمه حلال، تبدیل به نیت خیر می شه.

عوضش لقمه  مشکل دار،  هضم که شد، فکرای مشکل دارُ به دنبال خودش میاره.  لقمه مشکل دار،  نیت آدمُ ناخالص و مشکل دار می کنه...

لقمه ای که پولش از راه غیر حلال به دست اومده باشه، آدم رو به فکر کارای غیر حلال می اندازه....



همیشه به ما توصیه کردن، همون روزی و غذای حلال رو هم،‌ اونقدر نخورید که سنگین بشید و از بقیه کارای زندگی تون بمونید.

به ما ها گفتن، پر خوری، دلُ سنگ می کنه.

لقمه حلال که زیادش با آدم این کارُ می کنه، شما خودت حساب کن ببین حرومش اگه با پرخوری خورده بشه، چه بلایی سر آدم میاره...

اصلاً بلا نسبت، غذا خوردن ماها، مث بنزین زدن ماشین توی پمپ بنزینه.

ماشین برای این ساخته نشده که دم به دقیقه توی صف پمپ بنزین باشه.

ولی همون ماشین،  هر چند وقت یه بار باید سری هم به پمپ بنزین بزنه.

ماها هم برای خوردن به این دنیا نیومدیم.

ماموریت ما چیز دیگه ایه.

ولی خب به خاطر همون ماموریت باید بعضی وقتا هم بشینیم سر سفره روزی. البته از نوع پاک و حلال و بابرکتش....



 

اونایی که نا امید از لقمه حلال، می افتن دنبال لقمه حرام، یه مشکلشون اینه که به خدا اعتماد ندارن.

یعنی وقتی خدا می گه از تو حرکت، از من برکت و روزی، اونا باور نمی کنن.

پیش خودشون می گن: شاید خدا نتونست روزی ما رو جور کنه.  شاید یادش رفت، شاید دیر کرد.

ولی اونایی که  چشم و دلشون به روزی حلال روشنه،‌خوب می دونن که حرف خدا، حرفه و خودش فرموده که روزی رسونه...

پس تا وقتی روزی حلالِ تضمین شده هست، چرا آدم بی صبری و کم طاقتی کنه و بره دنبال نوع غیر حلالش؟!



 

 اونایی که نا امید از لقمه حلال، می افتن دنبال لقمه حرام، مشکل دیگه شون اینه که قناعت ندارن.

چون اگه  به همون آب باریکه ای که خدا داره از راه حلال براشون میفرسته قناعت می کردن، دیگه لازم نبود  دنبال لقمه های گنده تر، اما از جنس ناپاک و غیر حلال برن.

اینا، البته حواسشون نیست که روزی ای که حلال نباشه، برکت نداره.

چیزی هم که برکت نداشته باشه، چه زیادش، چه کمش، به درد نمی خوره و آدم رو به جایی نمی رسونه...

آخر و عاقبت هم که اصلاً نداره.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۶:۰۴