دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۴۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

خدا می گه لباس خوب بپوش. تا هم زیبا بشی. هم از سرما و گرما حفظ بشی. هم احساس راحتی کنی. این یعنی استفاده از نعمت. استفاده از نعمت حروم نیست.

ولی خودنمایی با همون لباس، فخر فروشی با مارک و طرح همون لباس، دیگه اسمش استفاده نیست. اسمش سوء استفاده ست. سوء استفاده از نعمت ها ممنوعه.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۷

یکی از دلایلی که ما رو نسبت به آینده هراسان می کنه اینه که از اون و اتفاقاتش بی خبریم.

همیشه هم بی خبری یکی از دلایل ترس و واهمه بوده.

مثلاً ما از تاریکی می ترسیم چون بر خلاف نور  و روشنایی،  در تاریکی چیزی رو نمی بینیم.

اما وقتی در یه اتاق روشن قرار داریم و برق می ره، دیگه زیاد نمی ترسیم. چون می دونیم که توی اتاق چه خبره.

آینده هم ادامه گذشته و حاله. یعنی همون اتاق روشنیه که تا چند لحظه پیش روشن بوده. پس نباید ازش بترسیم.

ضمنا ً خدای آینده و فردا  هم همون خدای  دیروز و امروزه.

خدا، همونجوری که تا امروز دستمون رو گرفته و  ما رو تا اینجا آورده،  فردا هم دستمون رو می گیره و به پس فردا می بره.

پس ترس و واهمه و اضطراب بی دلیله...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۲

وقتی از بقیه هیچ توقعی نداری و  فقط چشم انتظار لطف و رحمت خدا هستی، بقیه هر کاری که برات انجام بدن، بهش برچسب لطف می زنی و  از لطف بقیه در حق خودت شاد میشی...

اما وقتی با چشم توقع به بقیه نگاه می کنی، اونا هر کاری که برات انجام بدن، به کارشون برچسب وظیفه می زنی و  با هر نقصی که توی کارشون باشه، ناراحت می شی...

برای همینه که آدمای قانع و کم توقع، آدمای شادی هستن و آدمای پر توقع، معمولا افسرده  و ناراحت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۹

درسته که بعضیا به نیت فریب و دوز و کلک نقش بازی  می کنن.

ولی بازی کردن بعضی از نقشا، نشونه ی بزرگواریه.

مورد داشتیم طرف هم خسته بوده، هم بی حوصله. ولی نذاشته بقیه بفهمن. براشون نقش یه آدم سر حالُ بازی کرده. یه آدم پر حوصله.

مورد داشتیم طرف بابت یه موضوعی نگران بوده، ولی به روی خودش نمی آورده. بقیه فکر می کردن این چقدر آرومه. چقدر بی خیال و خوشحال.

مورد داشتیم طرف دستش تنگ بوده. ولی برُوز نمی داده. هر جوری بوده صورتشُ سرخ نگه می داشته.  آبرو داری می کرده.

خدا اینجور نقش بازی کردن ها رو دوست داره. خیلی دوست داره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۰

بچه که بودم، وقتی دسته گل به آب می دادم،‌ بابام بهم می گفت:

صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را / خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی.

حالا حکایت ماست.

روزی صد بار، روی  قول صد تا کس و ناکس حساب می کنیم. روی صد بار به حرف این و اون دل خوش می شیم.

ولی زورمون میاد یه بار،  به بار برای همیشه، به قول و حرف و وعده های خدا ایمان بیاریم.

زورمون میاد روی قول و قرار خدا حساب ویژه باز کنیم.

کسی می دونه چرا؟!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۲

من نمی گم خدا اصلاً اهل مچ گیری نیست.

ولی خدا اگه گاهی مچمون رو هم گرفته، مچ گیریش هم از سر دلسوزی بوده.

خدا مچمون رو گرفته که به هوش بیایم و حواسمون رو جمع کنیم.

می خواسته چشم هامون رو باز کنیم  و از خواب خرگوشی بیدار بشیم.

به قول قدیمی ها: سخت گیری و مالش خدا هم یه جور ترحم و نوازشه.

خوش به حال اون هایی که حواسشون به این جور چیز ها جمعه و وقتی خدا بهشون سخت می گیره، دقت می کنن تا بینن پشت اون سختی ها چه پیغامی داره از عرش براشون مخابره می شه....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۲۰

بعضیا نظارتُ به استصوابی و استطلاعی و انواع قلمبه سلمبه ی دیگه تقسیم می کنن. ولی به نظر من، دو جور نظارت داریم.

من اسم یه جوره اش رو می ذارم نظارت دلسوزانه.

با این حساب نظارت نوع دوم می شه نظارت مچ گیرانه.

توی نظارت دلسوزانه، مراقب فقط و فقط نیت دلسوزی داره.

یه ناظر دلسوز حتی گاهی دلش نمیاد یه تار مو از سر کسی که مراقبشه کم بشه.

نظارت مادرانه، همچین نظارتیه.

ولی نظارت مچ گیرانه زمین تا آسمون با چیزی که گفتیم فرق می کنه.



 ناظر دلسوز، اجازه نمی ده طرفش اشتباهی بکنه، اما  ناظر و مراقب مچ گیر صبر می کنه تا طرف اشتباه کنه و  بیفته توی تله. اون وقته که با ابزار جریمه و مجازات و سرزنش به سراغش می ره.

خواستم بگم ما توی زندگیمون هم  ناظر های دلسوز داریم، هم مراقب های مچ گیر.

معلمی که  کنار دستمون می نشست و بهمون رانندگی یاد می داد، یه مراقب دلسوز بود. ولی دوربین کنترل نا محسوس راهنمایی و رانندگی، می تونه یه  ناظر مچ گیر باشه...

مهم  اینه که بدونیم وجود هر دوی این نظارت ها، لازمه و ضروریه ....


هر کدوم از ماها ، یه سری  ناظر  مچ گیر و  ناظر دلسوز داریم. خدا هم یکی از اون مراقب هائیه که داریم و  همیشگی ترین و مهم ترینشون هم هست.

حالا سؤال اینجاست که نظارت خدا  بر ما چه جوریه؟

خدا برای ما اهل دلسوزیه یا مچ گیری؟

راه و رسمی که توی زندگی انتخاب می کنیم، بستگی به جوابی داره که به این سؤال می دیم.

البته هستن آدم هایی که خیال می کنن خدا اصلاً ما رو یادش نیست. چه برسه به اینکه بخواد  ناظر و مراقبمون هم باشه...

اینم برای خودش یه طرز فکره و یه سبک زندگی رو هم به دنبال داره ....

ولی شکر خدا، من و شما، اینجوری فکر نمی کنیم...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۸

پرسیدم: چرا باید دعا کنیم؟

گفت: دعا نکنیم، چه کنیم؟! کار دیگه ای هم مگه دستمون هست. چاره ی دیگه ای هم مگه داریم؟!

بعد برام آیه ی آخر سوره ی فرقانُ خوند. خدا، فرموده بود:

«بگو که اگر دعای شما نبود، خدا به شما چه توجه و اعتنایی داشت؟»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۰

می خوایم یه کم راجع به روزی، البته از نوع پاک و تر و تمیز و حلالش صحبت کنیم.

لقمه حلال، اولین فرقی که با لقمه غیر حلال و مسأله دار داره،  اینه که روزی و لقمه حلال برکت داره.

از کمِ چیز با برکت، کار زیادی بر میاد  ولی از زیاد مال بی برکت هم کاری بر نمیاد.

بعضی ها، با یه حقوق ساده کارمندی، دخترشونُ میفرستن خونه بخت،  پسرشونُ داماد می کنن، خودشون و حاج خانم هم  دو سالی یه بار  میرن مکه ای ، کربلایی، زیارتی، سیاحتی....

ولی بعضی ها، موقع  شمردم صفرای جلوی موجودی حساب بانکی شون ، چشم آدم گیج می ره، ولی خودشون هنوز  که هنوزه حاجی نشدن.

بعضی ها، توی خونه 45 متریشون سالی یکی دو بار مهمونی  می دن، روضه می خونن، ختم انعام می گیرن.

ولی بعضی های دیگه خونه شون مث قصر می مونه، ولی  هنوز عَلَم امام حسین اونجا سوار نشده.

فرق مال حلال و غیر حلال به این چیزاست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۵

خودرأیی، یه معنیش اینه که آدم از هیچ کسی حساب نبره، حتی از خدا.

یکی از دلایلی که آدمای با ایمان کمتر دچار خودرأیی می شن،  همین حساب بردنشون  از خداست.

آدم با ایمان، اگه ایمانش از نوع بازار مشترک و تقلبی و  غیر فابریک نباشه، حرف، حرف خودش نیست. حرفش، حرف خداست.

برای همینم هست که به دستور همون خدا،‌ اهل مشورت گرفتن  و احترام گذاشتن به فکر و حرف و نظر بقیه است....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۰