دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۴۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

درختای نازک و جوون، ممکنه با یه باد قوی تکون بخورن و کج بشن و ساقه شون شکسته بشه.

برای همینم ساقه ی نازک این درختا رو می بندن به یه چوب ضخیم و محکم تا در پناه اون چوب، به هر بادی نلرزن.

حکایت ما و شک و شبهه ها و  وسواس های فکری مون،‌ حکایت همون ساقه های نازک و  باد های قویه.

چاره ی کار ما هم اینه که پناه ببریم.  پناه ببریم به یه منبع قوی   و در پناهش خودمونُ از لرزش و لغزش  حفظ کنیم.

خدا توی آیه های قرآن می گه:  نمی خواد جای دیگه ای برید. بیاید پناه ببرید به خودم. از شر وسواس خناس، به خود من پناهنده بشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۴ ، ۱۳:۲۶

همینجوری که نمی شه رفت و در خونه رو زد و گفت اومدم برای عبادت؟

اون البته اونقدر کرم داره که همیشه و همه جا و در همه حالی در  خونه شو رو به ما بازکنه، اصلاً درش کی بسته بوده که بخواد باز بشه؟

اما خودمون چی؟

خودمون اگه آداب عبادت رو رعایت نکرده باشیم، رومون نمی شه حتی وارد بشیم. چه برسه به اینکه بریم و اون بالای مجلس بنده نوازیش بشینیم...

خلاصه که عبادت آدابی داره و اولین ادبش اینه که قبلش آلودگی ها رو  از خودمون دور کنیم.

حالا این آلودگی ها هم خودشون اقسامی دارن.

بعضی هاشون ظاهری ان و با به دست لباس تمیز و یه وضوی تمیز تر بر طرف می شن...

ولی آلودگی گناه رو جز با لباس و آب چشمه توبه و پشیمونی نمی شه بر طرف کرد.

بعد از اون هم نوبت اخلاق زشتی می رسه که هر کدومشون مثل یه لک و چربی درشت، لباس روح رو از ریخت میندازن ...

اسم این بعضی از این لک ها، حسده. اسم بعضی های دیگه شون بخله. لکه های خود پسندی هم روی بعضی از لباس های روح دیده می شه ...

پاک شدن این لک ها رو هم باید از همون خدایی بخوایم که قراره  مهمونش بشیم برای راز و نیاز ...

بعد از پاک کردن لکه های لباس جسم و تن پوش روح، نوبت پاک کردن نیت می رسه ...

باید بشینیم و از خودمون  بپرسیم برای چی قراره در خونه خدا رو بزنیم؟

برای خودمون؟ برای خودش؟

یا زبونم لال برای بقیه و ریا؟!

شاید هم عبادت هامون از روی عادت باشه و خودمون بی خبر باشیم .

جایی نوشته بود :

یک بار وقت عبادت

به زبانت نگاه کن

و فکر کن

نکند عبادت نمی کنم

نکند تملق می کنم …

تعجب نکنی اگر خودت را متملق یافتی

عادت چه کارها که نمی کند …

 

اولین شرط عبادت اینه که پاک و تمیز و مرتب بشیم.

البته زیاد هم نباید وسواس به خرج داد و  مو رو از ماست کشید. ولی تا اونجا که وسعمون می رسه باید سعیمون رو بکنیم.  بقیه اش رو هم میشه به خود خدا واگذار کرد.

اما از شرط اول عبادت که بگذریم، می رسیم به باقی آدابش ...

مثلاً اینکه بدونیم کسی که قراره در خونه اش بریم و مشغول راز و نیاز بشیم کیه و چه جور ویژگی هایی داره؟

بزرگه یا کوچیک؟

دست هاش باز هستن یا بسته ؟

اهل بخشیدن هست یا نیست؟

از حالمون بی خبره یا با خبر ؟

باید بدونیم خدایی که قراره باهاش راز و نیاز کنیم از چی خوشش میاد و چی رو خوش نداره.

عبادت بدون پبش شرط خدا شناسی، دقیقاً مثل این می مونه که با یکی قرار  ملاقات داشته باشیم اما ندونیم  اسمش چیه و خودش کیه و چه کاره ست و کجاست!

اصلاً همچین قرار ملاقاتی امکان پذیره؟!

 

امام علی (علیه السلام) فرموده:

شناخت خدایی را که می‌پرستید در جان‌های خود جای دهید تا خم و راست شدن هایتان برای عبادت کسی که می‌شناسیدش، شما را سود دهد.

باز هم از ایشون روایت شده که فرمودن :

در عبادتی که با شناخت توأم نباشد، خیری نهفته نیست.

امام سجاد که خودش زینت همه عبادت کننده هاست هم فرموده :

هیچ عبادتی جز با شناخت ارزش ندارد.

 

یکی از آداب عبادت اینه که بدونیم خودمون از خدا چی می خوایم .

بالاخره موقع عبادت این ماییم که باید حرف بزنیم و در خواست کنیم.

انصافاً یکی از مشکلات ما ها همین ندونستن هاست دیگه...

ماه رجب میاد و می ره و ما هنوز نمی دونیم چی می خوایم.

این وسط صاحب خونه هیچ تقصیری نداره. هر تقصیری هست سر همین کاهلی خودمونه.

بعضی وقت ها ، چیزهایی می خوایم به صلاحمون نیست .

بعضی وقت ها  هم خودمون و خدامون رو دست کم می گیریم و چیزهای کوچیک می خوایم. فکر هم  می کنیم که لیاقتمون همین چیزهای کوچیکه. یا فکر می کنیم اگه چیزهای خیلی خیلی بزرگ بخوایم خدا توی زحمت می افته و از ادب دوره که آدم کسی رو توی زحمت بندازیم!

خلاصه موقع عبادت بی ادبی می کنیم و به خیال خودمون هم داریم مراعات می کنیم!

 

یه دوست اهل راز داشتم که می گفت :

ما مردم دو دوتا چارتا، ما که طول رکعت نمازمان هم ربط مستقیم دارد به آمار خواسته های آن روزمان، ما که موقعیت ش جور باشد اهل منت گذاشتن سر خدا هم هستیم به خاطر دو رکعت نماز، برای ما خب باید هم سخت باشد درک این که خدا به خاطر عبادت کسی به آسمان و فرشتگان فخر بفروشد.

اما، دور از جان ما، بوده اند بنده هایی که خدا به خاطر عبادت آن ها ، به فرشته هایش فخر فروخته ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۱۲:۱۷

خدا، هزار و یه اسم داره، یکیش هم حقّه.

اصلاً از یه زاویه ای، حق چیزی غیر از خود خدا نیست.

وقتی هم که می گیم حق با فلانیه، یعنی خدا باهاشه.

وقتی هم که گفته می شه فلانی با حقه، یعنی با خداست.

کسی که با خدا باشه، خدا هم با اونه و کسی که خدا باهاش باشه، شکست ناپذیره.

این شکست ناپذیری به خاطر همراهی خداست. خدایی که یکی از هزار و یه اسمش عزیزه.

عزیز یعنی شکست ناپذیر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۰۸:۳۷

قطره، چه ابر باشه، چه بارون باشه، چه برف و چه بخار، بالاخره بر می گرده به همون جایی که ازش اومده.

بر می گرده به دریا.

این اصلی ترین قانون هستیه.

قانونی که می گه: بازگشت هر چیزی به اصل خودشه.

قانونی که دیر و زود، شاید داشته باشه، ولی سوخت و سوز، هرگز!

وقتی قانونی بدون استثنا باشه، پس ما رو هم شامل می شه. همه ما رو!

این یعنی : ما هم به اصل خودمون بر می گردیم . اما اصل قشنگ و دوست داشتنی ما، خداست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۶

حجم ها با اشکال دو بعدی تعریف می شن.

اشکال دو بعدی با پاره خط ها تعریف می شن.

تعریف پاره خط با خط امکان پذیره.

خط رو می شه با نقطه تعریف کرد.

پس همه چی داره با نقطه تعریف می شه.

اما خود نقطه!

خود نقطه رو نمی شه هیچ جوره تعریف کرد.

نقطه، اون غیر قابل تعریفیه که همه چی باهاش تعریف می شه.

اون بی شکلی که به همه چیز شکل می ده.

نقطه یه رازه!

نقطه رو مثال زدیم که بگیم حکایت ما و خدا هم یه همچین جوریه.

ما با خدا هستی پیدا می کنیم و تعریف می شیم، اما چیزی که  ازش هستی پیدا کردیم رو نمی تونیم تعریف کنیم.

خدا، اون غیر قابل توصیفیه که همه هستی رو شکل داده و خودش، بی شکل بی شکله!
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۵