دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۴۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام رضا» ثبت شده است

اینجا مدینه است، سال، سال ‌200 هجری قمری.

هفتمین نواده رسول‌الله ناگزیر و ناگریز از هجرت به سوی مرو است.

از وقتی که رجاء‌ بن‌ ابی ضحاک به‌منزل امام رسید و نامه مامون را به او داد ، امام به ناچار آماده سفر شد.

امام برای اثبات اجباری‌بودن این سفر، در چند نوبت، کنار مرقد پاک پیامبر رحمت رفت و هر بار در حالی که با صدای بلند گریه می کرد، با  جد بزرگوارش وداع نمود.

سپس در روز  ترک مدینه،  دستور داد تا اهل‌بیتشان در اطراف ایشان جمع شوند. آنگاه فرمود: «بر من بگریید تا صدای شما را بشنوم.»

امام فرزند خردسالش، جواد الائمه را به عنوان جانشین خود معرفی کرد و از همه خواست تا  از مخالفت با او بپرهیزند.

امام در روز پنج شنبه، پانزدهم محرم مصادف با بیست و هفتم مرداد خورشیدی، برای همیشه از مدینه خارج شد.



 

 

مسیر حرکت امام به سوی مرو، پیش تر، به زیرکانه ترین شکل از سوی مأمون تعیین شده بود.  این مسیر اجباری، بر خلاف مسیر رایج آن زمان، نه از کوفه و قم که کانون تشیع بودند می گذشت، و نه از بغداد. بغداد در آن زمان مجمع عباسیانی بود که  خلافت مأمون را بر نمی تافتند و بر ضد او توطئه می کردند.

مامون، فرستادگان خود را مکلف کرده بود که حضرت را از بصره حرکت دهند. شهری که تا آن زمان، بیشتر از هر شهر دیگری محل تجمع عثمانیان و مخالفان شیعه بود.

امام پس از خروج از بصره به اهواز رسید و در آنجا به دلیل ناسازگاری آب و هوا، سخت بیمار شد . نواده ی رسول خدا با گذشتن از پل اَربَک، اهواز را ترک کرد و راهی بهبهان شد. امام در مسجدی در این شهر نماز گزاردند و آن مسجد به نام حضرت نامور گشت

ادامه مسیر، از شهرهایی چون اصطخر، ابرقوه و یزد می گذشت. امام با مردم هر شهر به زبان و لهجه ی همان شهر سخن می گفت. 

حضرت  روز  چهارشنبه 15 ربیع‏الاخر سال 200  هجری مصادف با 25 آبان سال  195 خورشیدی، وارد یزد شد و  چهار روز در این شهر اقامت داشت.



 

 

نیشابور، در آغاز سده ی سوم هجری که امام به آن قدم گذاشت، شهر بزرگی بود. امام به هر شهری که نزدیک می شد جمعی به استقبال ایشان می آمدند.  اما جمعیت مشتاقی که در ورودی نیشابور به استقبال حضرت آمدند با هیچ شهر دیگری قابل قیاس نبود.

جمیعت، کاغذ و مرکب در دست، از امام تقاضای حدیث کردند. امام حدیث شریف سلسلة الذهب را  در پاسخ به همین تقاضا انشا فرمود.

اهل نیشابور و همراهان امام دیدند که او، در چشمه ی ‌کهلان غسل کرد و در کنار حوض آن به نماز ایستاد.

منازل بعدی سفر حضرت، طوس، ده سرخ و کوه سنگی بود.



 

در ده سرخ امام به‌منظور فراهم ساختن آبی برای وضو زمین را به دست مبارکش حفر کرد و چشمه ای جاری ساخت.  و این تنها یکی از ده ها کرامتی بود که در این سفر از آن حضرت ظاهر شد.

امام پس از وارد شدن به طوس در ناحیه نوقان منزل کرد. نوقان ملک حمید بن قحطبه طائی از حکام هارون الرشید در خراسان بود. امام در منزل حمید که در باغ بزرگی قرار داشت منزل کرد. گور هارون نیز در همان باغ بود. امام در آن باغ به نزد قبر هارون الرشید رفت. با دست مبارک به یک طرف قبر خط کشید و فرمود:

«این جا تربت من است. و من این جا به خاک سپرده می شوم. و به زودی خداوند این جا را جایگاه آمد و شد شیعیان و دوستداران من قرار می دهد. به خدا قسم! کسی که مرا زیارت کند و بر من سلام کند شفاعت ما اهل بیت و رحمت و آمرزش خداوند او را در بر می گیرد.»

سپس امام رو به قبله نمود و چند رکعت نماز گذارد و دعا کرد.

امام در کوهسنگی هم برای برکت یافتن سنگ های کوه که از آن ظرف غذا می تراشیدند دعا  فرمود. به دستور امام، غذای آن روز  ایشان را در همان دیگ های سنگی پختند.

مقصد بعدی،  شهر سرخس بود.



 

عباسیان به خاطر استقبال پرشور مردم نیشابور ، اجازه ندادند امام با مردم سرخس دیدار کند.   امام مدت حضور خود در سرخس را محترمانه در بازداشت به سر برد. سپس امام  را  از سرخس به سمت مقصد نهایی سفر  یعنی مرو حرکت دادند.

مرو مهم‌ترین شهر خراسان قدیم و تختگاه مامون عباسی بود.

حضرت در روز جمعه 29 جمادی‏الاخر  مطابق با  هفتم بهمن ماه وارد آن شهر شد.

امام در ورود به مرو با استقبال با شکوه مردم و کارگزاران مأمون رو به رو شد. مأمون در احترام آن حضرت بسیار کوشید و آن حضرت را در مکان مناسبی جای داد. سپس از رجاء بن ابی ضحاک از احوال و کارهای امام در مسیر سفر پرسید و رجاء به تفصیل عبادت ها و کارهای امام را شرح داد. مأمون گفت:

«بله، ای پسر ابی الضحاک! علی بن موسی بهترین اهل زمین و اعلم و عابد ترین ایشان است، ولی خبر نده مردم را به آنچه از او دیده ای؛ »



در پایان سفر،  ساربان که مردی از روستاهای اصفهان بود دست خطی به نشانه تبرک خواست.

امام برای او نوشت:

«دوست آل محمد باش، حتی اگر گناهکار باشی.

دوستان آل محمد را هم دوست بدار، حتی اگر آن ها نیز گناهکار باشند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۶:۲۶

همیشه حالِ خوبی پیدا می‌کنم وقتی به این‌ فکر می‌کنم که اسم‌تان «رضا»ست،

به این‌که شما در مقام ارتضائید،

به این‌که گفته‌اند راهِ رضایتِ خدا از رضایتِ شما می‌گذرد،

به این‌که گفته‌اند خدا به دست‌ِ شما خلایقش را راضی می‌کند،

خدا با شما، «مثل من» ها را خوش‌حال می‌کند ...

راهِ بهشت، راهِ « رضایت طرفینی خدا و بنده» از رضایتِ شما می‌گذرد.

می‌شود از ما، از همه ی «مثل من» ها،  راضی باشی؟!

یعنی می شود؟! می شود!  اصلاً چرا نشود؟!

چرا نشود، آن وهم وقتی که دعایتان برای من، به بارقه‌ای نور، به رشته ای از نسیم می‌ماند.

من عادت کرده‌ام به این‌که همه‌جا این نور، این نسیم با من باشد.

دلم عادت کرده با این نور زعفران رنگ مشهدی، گرم باشد، آرام باشد،‌ رام باشد.

خواستم بگویم منت بگذارید و از من نگیریدشان.

نکند یک‌وقت، من بی‌نور بمانم، بی سوغات،  بی‌نفحه، بی‌نسیم...

من دلم حتی برای همین فلکه آب هم تنگ می شود، برای آن گنبد طلا  و آن صحن و سرا چطور تنگ نشود؟!

کی می شود ببینم که دوباره، دست به سینه، روبروی حرم ایستاده ام؟!
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۲۳

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند. آن گاه  حضرت حدیثی از قول پدر گرامیشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق املاء فرمودند که:

"کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود."

سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۴:۲۱

پس از آنکه مأمون، امام رضا را مجبور به پذیرش ولایت عهدی کرد، امام با پیگیری سیاستی هوشمندانه، از این فرصت بیشترین استفاده را برده و مأمون را در پیگیری بسیاری از اهداف خود ناکام گذارد.

در این دوران ، شیعیان و علویان که در اثر قیام های پی در پی،  تضعیف شده بودند، فشارهای کمتری را مشاهده کرده، و به تدریج تقویت شدند.

امام همچینین توانست به همگان ثابت کند که ولایت عهدی را نه به میل، که با اکراه و اجبار پذیرفته است.

شرط امام برای کنار ماندن از مسائل اجرایی و دخالت نکردن در عزل و نصب ها نیز  حامل این پیام بود که رفتارهای بنی عباس، مورد تأیید اهل بیت نیست و حساب اهل بیت و بنی عباس، از یکدیگر جداست.

امام از فرصت حضور در ایران، برای آشنا ساختن ایرانیان با اهل بیت راستین پیامبر استفاده کرد. این آشنایی باعث شد ایرانیانی که تا آن زمان مهم ترین پشتیبانان حکومت بنی عباس بودند، به مخالفان مهم این حکومت تبدیل شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۱۹

ماجرای شعر خوانی دعبل خراعی نزد حضرت رضا را  اباصلت هِرَوی اینگونه روایت کرده:

« دعبل بن علی خزاعی » درمرو  به حضور حضرت رضا رسید و گفت : «یا ابن رسول الله! من درباره شما قصیده ای گفته ام و قسم خورده ام که قبل از شما آنرا نزد هیچکس نخوانم.»

حضرت فرمود: « بخوان!»

دعبل قصیده طولانی خود را آغاز نمود تا به این بیت رسید:

« میبینم اموال اهل بیت  به تاراج رفته و در بین افراد بیگانه و نااهل تقسیم شده و دست آنان از غنائم و ارثشان خالی است !»

در اینجا حضرت گریستند و فرمودند: « بله راست گفتی ای دعبل!» دعبل اشعار خود را ادامه داد تا رسید به این بیت که: « هان ای فاطمه! ای دختر بهترین انسانها! برخیز و برای فرزندانت که هر کدام در سرزمینی افتاده اند، ناله کن! قبری به کوفه و قبری به مدینه و قبری به فخ و قبری به جوزجان. فرزندت، موسی بن جعفر، نیز در بغداد مدفون گشته.»

در اینجا حضرت رضا علیه السلام فرمودند: « آیا من دو بیت به اشعار تو ملحق کنم تا قصیده ات تمام و کامل شود؟ » دعبل عرض کرد: « بله یا ابن رسول الله!»

حضرت فرمود: « قبری هم از فرزندان تو در طوس است که مصیبتش جانکاه و سوزنده است. تا زمانی که خداوند قائمی را برانگیزد و همّ و غم ما را بزداید.»

دعبل پرسید: « یا ابن رسول الله! من چنین قبری نمی شناسم. در طوس قبر کیست؟»

حضرت فرمود: « آنجا قبر من است. چند روزی بیشتر نمی گذرد که طوس محل رفت و آمد شیعیان و زائران من می شود. بدان هر کس مرا در این غربت زیارت کند روز قیامت در درجه من خواهد بود و خداوند او را خواهد بخشید.»

سپس دعبل باقی قصیده اش را خواند تا به پایان رسید.

آنگاه، برخاستند و به اتاق دیگری رفتند؛ پس از مدتی خادم آن حضرت بیرون آمد و صد دینار از دینارهای رضویّه که نام مبارک ایشان روی آن نوشته شده بود، برای دعبل آورد و گفت: « مولایم فرموده آنها را جزو نفقه خود قرار بده.»

دعبل گفت: « به خدا برای گرفتن پول نیامده ام و در گفتن این قصیده طمعی ندارم!از آن حضرت لباسی از لباس های خودشان برایم بگیر تا به آن متبرک و مشرّف شوم.»

خادم رفت و برگشت و لباسی از خز برای دعبل آورد. سپس کیسه زر را هم به او برگرداند و گفت: حضرت می فرمایند: « این پولها را بگیر که به آن احتیاج پیدا خواهی کرد. »   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۱۸


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۷

یکی از مهم ترین اتفاقات تاریخ تشیع، تحمیل ولایت عهدی توسط مأمون بر امام رضاست.

این اتفاق، اونقدر مهمه که می شه تاریخ خلافت عباسی رو به دو دوره ی قبل، و بعد از جریان ولایت عهدی تقسیم کرد.

ماجرای ولایت عهدی، هم برای خلافت عباسی و هم برای مذهب تشیع، نتایج مهمی رو در بر داشت.

فراموش نکنیم که پدر بزرگوار حضرت رضا، امام کاظم (ع)، سال های سال، در شرایط زندان و بازداشت به سر برد و رابطه ی شیعیان و شاگردان حضرت،‌ با ایشون به حداقل رسید. باقی شیعیان و علویان هم شرایطی بهتر از شرایط امام کاظم نداشتن. بسیاری از اون ها به شهادت رسیدن و بسیاری دیگه، در مناطق دور دست، فراری بودن.

در چنین شرایطی، مأمون عباسی هم پایه های حکومت خودشُ سست می دید.

یکی به دلیل اختلافات داخلی طایفه ی بنی عباس، به ویژه پس از درگیری های خونین میان او و برادرش مأمون

یکی  هم به دلیل شورش هایی که در سر تا سر قلمرو بنی عباس سر بر آورده بود.

یکی هم به دلیل بدبینی افکار عمومی و علمای دینی نسبت به حکومت بنی عباس.

بنابر این مامون، تنها با هدف دام بخشیدن به سلطه ی بنی عباس بود که امام رو مجبور به پذیرش ولایتعهدی کرد.

اما امام،  به اهدافی بلندتر فکر می کرد و  موفق شد در دوران ولایت عهدی در جهت این اهداف بلند نظرانه، گام برداره. تبدیل شدن ایران به پایگاهی برای رشد تشیع، یکی از اهداف امام بود که به گواهی تاریخ، به خوبی محقق شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۴

یکی از عللی که باعث شد مأمون تصمیم بگیرد که امام رضا  را از مدینه به مرو منتقل کند و به عنوان ولایتعهدی با آن حضرت بیعت کند وجود قیام‌ها و شورش‌هایی بود که از جانب علویان و شیعیان صورت می‌گرفت. شورش هایی که به صورت مهمترین مشکل برای خلافت عباسیان در آمده بود. بنی عباس، با وجود اینکه اکثر قیام‌ها را سرکوب می‌کردند و با علویان بیرحمانه‌ترین رفتارها را داشتند اما دریافته بودند که سرکوب دائمی، راه حل مناسبی برای قیام های پی در پی نیست. در زمان  خلافت مأمون نیز شورش‌هایی از جانب علویان در بصره، کوفه، یمن، واسط، مداین و  جاهای دیگر صورت گرفته بود.     قیام هایی که می توانست مقدمه ای برای یک انقلاب بزرگ و بر افتادن سلسله ی عباسی باشد. به همین خاطر، مامون عباسی  با طرح ولیعهدی امام رضا، و شرکت  دادن  اجباری آن حضرت در حکومت، سعی در سرد نمودن شعله ی قیام های پی در پی نمود.

مأمون، امام رضا را در شرایطی به ولایت عهدی منصوب کرد که پیش از آن برخی شهر های مهم  به تصرف علویان در آمده بود و والیان علوی داشت.  مثلاً والی کوفه، اسماعیل بن علی بن اسماعیل بن امام جفعرصادق بود. والی یمن،  و والی اهواز،  دو تن از برادران امام رضا ، والی بصره از نوادگان جعفر بن ابوطالب، و والی واسط نیز از نوادگان امام حسن بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۴

روز ها، روزهای آغازین سده ی سوم هجری بودند.

نیشابور، کلانشهر آن روزهای خراسان بزرگ، مهمانی عزیز داشت.

مهمانی از مدینه، از شهر پیامبر

مهمانی از بنی هاشم، از نسل پیامبر

جمعیت، با گام هایی از جنس انتظار، خود را برای استقبال، به ورودی شهر رسانده بودند.

جمعیت، کاغذ  و دَوات، در  دست،  همه ی وجودشان، شوق شنیدن بود.

شوق شنیدن حدیثی تازه، از مسافری که تازه رسیده.

مسافر روایت کرد از پدرش، که او هم روایت کرده بود از پدرش، پدری که او هم راوی پدران خود شده بود.

مسافر، حدیثی روایت کرد با سلسله ای از جنس طلای ناب. سلسله ای همه عصمت و نجابت.

اهل نیشابور، همه آن روز شنیدند که مهمانشان گفت:

جدم پیامبر از جبرئیل شنید و جبرئیل از خدا که فرمود:

کلمه ی لا اله الا الله، دژ استوار من است.  هر که در آن داخل شود، از عذاب من ایمن است.

سپس همه دیدند که مهمانشان، انگشت اشاره به سوی خود گرفت و فرمود:

به شروطش، و منم ، یکی از شروطش!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۴۰

خوشبختانه، یا متأسفانه، اهل بیت، اون قدر کارِ «روی زمین مونده» دارن که آدم حیرون می مونه.

همه ی مشکلات کوچیک و بزرگ خونه و کوچه و محله و شهر و کشور ما، همه ی مشکلات این دنیای بزرگ، کارهای روی زمین مونده ی اهل بیته. هر کسی که به خاطر گل روی ماه امام رضا (ع)، حتی یه  کلوخُ از مسیر عبور آدما برداره، خادم امام رضاست.

برای خادم حضرت شدن، باید انگیزه و نیت خدمت داشت؛ کار، خودش پیدا می شه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۲۸