دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۵۲۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

یه وقتایی خوبه بشینیم و ببینیم از این کارهایی که باهاشون روزمونُ شب می کنیم:

-         چند درصدش به درد خودمون می خوره

-         چند درصدش به درد خانواده مون می خوره.

-         چند درصدش برای کوچه و محله و شهرمون مفیده

-         چند درصدش هم خیرش به  الآن و آینده ی کشورمون می رسه.


روز بهاری و تابستونی، یعنی دست کم پونزده ساعت وقت مفید.

حتی توی فواصل و وقت های پرت این پونزده ساعت هم میشه کلی کار مفید انجام داد.

با روزی ده دقیقه وقت گذاشتن برای باغچه ی خونه می شه برای چند ماه، سبزیجات تر و تازه داشت.

باور نمی کنی؟

امتحان کن!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۴۲

بهش گفتم: آخه مرد حسابی، حواست کجا بود که دخل مغازه تُ زدن؟!

گفت: به نامردی زدن، به نامردی!

گفتم: چه جوری؟

گفت: دو تاشون  جلوی مغازه ی من، جنگ زرگری راه انداختن و با هم گلاویز شدن. من و چند تا از مغازه دارها رفتیم ببینم ماجرا چیه، سومی شون، دخل مغازه ها رو زد.

 

از شما چه پنهون، وقتی داشت قصه ی خالی شدن دخل مغازه شُ می گفت، یاد جنگ زرگری بعضی از  این شبکه های  ماهواره ای افتاده بودم که به اسم شیعه و سنی، از صبح تا شب با هم دعوا می کنن.  حالا شما حدس بزنید که  اون طرف سومی که داره دخل منابع طبیعی و ثروت های منطقه رو می زنه، کی می تونه باشه. بنده اسم نمیارم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۰

از بین همه ی ابزار و ادواتی که عقل ابزاری این بشر ابزارساز ساخته، بیل و کلنگ از همه شون ساده ترن.

ولی همین بیل و کلنگ ساده و ابتدایی هم، تا خودشون ساخته و پرداخته نشن، نمی تونن چیز دیگه ای بسازن.  با بیل معیوب که نمی شه خونه سازی کرد. با کلنگ معیوب  هم همینطور.

این قانون دنیاست که هر چیزی، تا خودش ساخته نشه، نمی تون چیز دیگه ای رو بسازه.

آدمیزاد هم اول باید خودشُ بسازه و اصلاح و تربیت کنه، بعد به ساختن و تربیت و اصلاح بقیه بپردازه.

آدمی که خودسازی نکرده، آدمی که هنوز حریف خودش نشده، آدمی که نمی تونه از خواب سحرگاهی خودش دل بکنه و پای سجاده بشینه، همچین آدمی نمی تونه منشأ خیر و برکتی برای بقیه هم باشه. نمی تونه مربی و اسوه و الگوی بقیه باشه.

برای همینم هست که بزرگ ترین مربی بشر، یعنی پیامبر اکرم، مامور بود به شب زنده داری و تهجد  و سحرخیری. آخه بهترین وقت خودسازی، همین وقته. هر بذری، توی یه وقتی از سال بهتر از وقتای دیگه به بار می شینه و ثمر می ده. بذر اصلاح و تربیت نفس، بذر خودسازی هم  سحرها بهتر از هر وقت دیگه ای به بار می شینه.

خاک وجودمونُ از این بذر عالی، خالی نذاریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۰

سلام یعنی صلح، یعنی دوستی، یعنی تحیّت و تهنیت، یعنی آرزوی سلامتی ...

حیف نیست ین همه  معنی و مفهوم خوب رو  با یه اخم نصف و نیمه، لکه دار کنی ...

خواهر من! داداش من!

اول، سلامتُ با یه لبخند صمیمی کادو بگیر و  بعد، تحویل بقیه بده!


البته بعضیا سلام می کنن و از سلامشون بوی بهشت میاد...

بعضی ها هم سلامت می کنن و از سلامشون بوی دود میاد...

بعضی ها هم هستن البته که اگه سلامت نکنن خوش تری!

همچین این سه گره ها رو میندازن توی هم و یه سلام خشک و خالی تحویلت می دن که هضمش برات از ده تا فحش آب کشیده و آب نکشیده سنگین تره...


خدابیامرز مادربزرگم سعادت داشت اگه کسی پیشش می رفت و بدون سلام حرفی می زد، جوابش رو نمی داد...

یعنی در این مورد حتی با ما که نوه هاش بودیم و دلش از دیدنمون غش میرفت هم شوخی نداشت...

می گفت: اول سلام، دوم کلام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۲

خدا وقتی می خواد روی بهشت خودش اسم بذاره می گه : «دار السلام»

دار که یعنی خونه، سلام هم که یعنی سلام...

خونه  رو که همه مون یا داریم ، یا رهن  و  اجاره کردیم...

سلام هم که کاری نداره...

یه زبون می خواد  و نیم کالری انرژی واسه چرخوندش...

خب بیاین از همین حالا افتتاح کنیم این خونه های سلام رو...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۸

به جای چالش می گه چَلِنج

به ارتباط هم می گه کُنتاکت

عوض نشونی هم از آدرس استفاده می کنه...

مرسی و سورپرایز و نوستالوژی و واژه های این دستی هم که مث نقل و نبات از دهنش بیرون میاد...

ولی موقع سلام کردن که می رسه، پاس داشتن فارسیش گل می کنه و می گه : «درود!»

به قول شما جوون تر ها : مملکته داریم؟!

واقعاً ها !

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۶

کی فکرش رو می کرد، ولی اتفاق خوش افتاده بود.

یه سلام، اونم از نوع اجباری و زوریش ، کبریت گرفته بود زیر خرمن یه دلخوری ده ساله.

ماجرا از این قرار بود که برادر بزرگ تر توی تاریکی شب، سر کوچه شون سوار تاکسی شده بود.

بی خبر از اونکه قراره درست بشینه دم دست برادر کوچیک تر.

برادر کوچیک تر هم که تازه متوجه شده بود مسافر بغل دستیش کیه، نتونسته بود سلام نکنه...

سلامی که برای بیرون کشیدن جواب سلام و یه «چه طوری» اضافه از زبون اون یکی برادر کفایت می کرد...

تا دو تا برادر برسن به جایی که می خواستن پیاده بشن، یخ رابطه اونقدر آب شده بود که دلتنگی این چند سال، جولون پیدا کنه واسه خودنمایی ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۴

بعضی از اون چیزایی که ما اسمشونُ می ذاریم خسارت، اسمشون خسارت نیست. 

اسمشون خریدن عبرته. خریدن پند. خریدن تجربه.

گاهی وقتا، لطمه های کوچیک، تجربه ای میشن برای اینکه جلوی لطمه های بزرگُ بگیریم.

گاهی وقتا، خراش های پر از سوزش، ولی کوچیک،  بهونه ای می شن  تا حواسمونُ جمع کنیم و  گرفتار جراحت های بزرگ نشیم.

توی دنیایی زندگی می کنیم که  خیلی ها حاضرن برای به دست آوردن تجربه های نو،  بزرگ ترین هزینه ها رو انجام بدن. هیچ کدومشون  هم هزینه ای که برای این کار انجام می دنُ‌ از دست رفته نمی دونن.

حالا یه وقتایی، چون خدا ما رو خیلی دوست داره، چون خاطره مونُ‌ خیلی می خواد، بدون اینکه خودمون بخوایم باهامون همچین داد و ستد هایی می کنه.

بدون اینکه بخوایم یه ضرر مالی برامون پیش میاره تا ما رو پند بده.  پنده هایی که ارزش هر کدومشون ده ها برابر  ارزش مالیه که برای به دست آوردن اون پند از دست می دیم.

چشم ظاهر بین ما، از دست رفتن اون مال ُ  خسارت می بینه.

ولی چشم حقیقت بین به این جور اتفاق های غیر اتفاقی، به چشم  شهریه ی کلاس پند آموزی نگاه می کنه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۵

آدم اگه مقابل وسوسه ی گندم، شکیبایی به خرج می داد. اگه دندون به جگر می ذاشت، نه حال و روز خودش اونجوری می شد، نه سرنوشت ما اینجوری.

شکیبایی، فقط مال تحمل کردن سختی ها نیست، یه وقتایی  باید جلوی وسوسه ها شکیبایی به خرج داد و صبر کرد.

توی این دنیا چیزی که زیاده، وسوسه ست.

وسوسه ی سرعت بیشتر، وسوسه ی ارتفاع بالاتر، وسوسه ی قیافه ی زیباتر، وسوسه ی پول بیشتر.

خیلی ها رو همین وسوسه ها به زمین زده.

همین وسوسه ها، با همدستی ناشکیبی و  بی تابی خودشون.

دله دیگه، وقتی یه چیزی رو بخواد، برای رسیدن بهش بی تابی می کنه.

نباید اجازه بدیم این بی تابی ها، توی وجودمون دور بردارن. باید با شکیبایی، با خویشتن داری، به بی تابی های دل، به بالا و پایین پریدن هاش، لجام بزنیم.

و الا با سرعتی که دل سر به هوا داره، زمین می خوریم. بدجوری هم زمین می خوریم.  اونقدر  که بعدش به این سادگی ها نتونیم بلند بشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۴

با اخلاق زیبا می شه کدورت ها  رو به دوستی بدل کرد.

می شه  روی کینه  های قدیمی، مهر باطل شدن زد.

می شه دشمنی های خونی رو با رفاقت جونی عوض کرد.

با اخلاق زیبا، می شه مثل یک سردار فاتح ،  قلعه ی محکم قلب آدما رو به دست آورد.

 

اخلاق زیبا، یه جور سلاحه.

سلاحی که می شه با اون، آدم ها رو خلع سلاح کرد.

باهاش می شه آدم های سنگرنشین و گارد گرفته رو تسلیم کرد.

خدا هیچ پیامبری رو دست خالی و بی سلاح سراغ آدم ها نفرستاد.

 

اخلاق زیبا، یه جور آهنرباست.

مغناطیسیه که به جای براده، قلب آدم ها رو جذب می کنه.

اخلاق زیبا، ابزاریه برای دلربایی. 

ابزاریه برای کانون شدن، برای دور هم جمع کردن آدم های پراکنده.

برای تدبیل افتراق ها به اتّفاق.


اخلاق زیبا، یه جور اکسیره. باهاش می شه جدایی ها رو به طلای ناب همدلی مبدل کرد.

 

برای زیبا شدن اخلاق، باید گزینه ی انتقامُ از روی میز برداشت. باید اهل چشم پوشی و گذشت شد.

برای زیبا شدن اخلاق، باید ظرف ها تحملُ بزرگ تر ساخت. باید اهل مدارا شد. باید سر مشک خشمُ با ریسمان محکم کظم غیظ بست. ساده ش کنم:

باید محمّدی شد. زیبای زیبای زیبا!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۰