دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۵۲۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

قرآن می گه من هدایت کننده ی اهل تقوی هستم.

خود تقوی هم یه جور هدایته دیگه.

یعنی قرآن فقط اونایی رو هدایت می کنه که خودشون هم برای هدایت خودشون، زحمت کشیده باشن و قدمایی برداشته باشن.

قضیه درست مث دعوت شدن به تیم ملی یا راه پیدا کردن به فلان باشگاه معروفه.

فقط اونایی رو به تیم ملی و باشگاه های معروف راه میدن که خوب تمرین کرده باشن و بازیشون خوب باشه.

ولی توی تیم ملی و توی باشگاه،  همون آدما رو دوباره تمرین می دن تا بازیشون بهتر بشه...

هدایتگری قرآن هم یه همچین حکایتی رو داره.

قرآن، خوب ها رو خوب تر می کنه....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۰

میگن پول، پول میاره.

یعنی هر چقدر که بیشتر پول داشته باشی، می تونی پول بیشتری هم  به جیب بزنی.

اگه این حرف راست باشه، هدایت هم یه همچین حکایتی داره. یعنی  هدایت، هدایت میاره.

یعنی  هر چقدر راهُ درست تر بریم، بقیه ی مسیر بهتر نشونمون می دن و بیشتر، دستمونُ می گیرن.

خدا خودش فرموده:

«اونایی که هدایت بشن، هدایتشونُ بیشتر می کنم»

این یعنی هدایت، هدایت میاره.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۵

یه نگاه اگه به اطرافمون بندازیم، دستمون میاد که همه ی اجزای این عالَم، دارن راه خودشونُ می رن و اتفاقا هیچ کدومشون هم راهُ اشتباهی نمی رن.

یعنی هیچ وقت نشده روز و شب، سر اینکه چه موقع از سال باید کوتاه بشن و چه موقع باید بلند بشن، اشتباه کنن.

یا خورشید سر طلوع و غروبش، دچار خطای سهوی بشه...

بقیه ی پرنده ها و چرنده ها  هم به همین صورت...

انگار یه دستی هست که داره همه ی این اجزا رو راهنمایی می کنه...

ما، چون اهل نماز و قبله ایم، اون دست هدایت گرُ دست خدا می دونیم.

اسم این هدایتُ هم می ذاریم هدایت عامه...

 

حضرت موسی وقتی رفت پیش فرعون که  بلکه بتونه سر به راهش کنه، فرعون ازش پرسید، خب حالا این خدایی که میگی از طرفش مأموریت داری چه جور خدائیه؟

حضرت موسی جواب داد: «خدای من؟ خدای من ،‌خدائیه که به هر موجودی ، اون آفرینشی رو که لایقش بوده  داده، بعدم اون موجودُ هدایت کرده»

اون هدایتی که حضرت موسی راجع بهش با فرعون حرف زد، همون هدایت عامه ست.

هدایتی که شامل حال همه شده.

خود ما هم وقتی بچه بودیم، اگه سر وقت دندون در آوردیم و  سر وقت دندونای شیری مون افتاد به خاطر همین هدایت عامه بود.

 

 

هدایت عامه شامل حال همه ی ذره های هستی شده و بعد از اینم می شه...

فقط این وسط  یه تفاوتی بین ما و درختای توی باغچه  وجود داره.

اون تفاوت اینه که درخت توی باغچه، همون هدایت عامه براش کافیه و احتیاجی به چیز دیگه ای نداره.

ولی ما آدما، چون یه چیزی به اسم اراده و اختیار داریم، در کنار هدایت عامه، یه یه هدایت دیگه هم احتیاج داریم.

یه هدایت ویژه و اختصاصی و  پیشرفته تر.

برای همینم هست که سر نماز، رو می کنیم به خدا می گیم:

«اهدنا الصراط المستقیم»

هدایت شده به سمت صراط مستقیم،  با هدایتی که کار ابر و باد و درختُ راه می ندازه ، فرق داره!

***********

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۰

مرد، راه درازی را آمده بود. از شام تا مدینه. وارد مجلس امام صادق شد و گفت:

« به من خبر رسیده که از تو  هرچه بپرسند، پاسخگو هستی. گفته اند جواب هر سوالی را می دانی. آمده‌ ام با  تو مناظره کنم.»

امام از مرد شامی پرسید در چه موضوعی قصد مناظره داد. مرد شامی گفت:

«در مورد قرآن و تفسیرش»

امام از حمران که یکی از شاگردانش بود خواست تا با او مناظره کند. مرد شامی معترضانه گفت:

«قبول نیست! من آمده ام تا با خودت مناظره کنم. چرا شاگردت را جلو می اندازی؟ نکند از مغلوب شدن می ترسی؟»

امام به مرد شامی اطمینان داد. فرمود که اگر حمران مغلوب شود، گویی خودش مغلوب شده است. مرد شامی سوال می پرسید و حمران جواب می داد. در نهایت این مرد شامی بود که خسته شد و گفت:

«شاگرد دانایی داری! آفرین!  آفرین! هر چی می پرسم جواب می دهد. دیگر کافی است!»

حالا نوبت حمران بود که از مرد شامی سوال کند. پاسخ هیچ کدام از سوال ها را نمی دانست. گفت:

«مناظره در خصوص قرآن و تفسیر کافی است. بیا راجع به فقه مناظره کنیم. آری! مناظره در خصوص فقه باید بهتر باشد»

امام این بار از شاگرد دیگرش خواست که با او سخن بگوید. زراه، در فقه با مرد شامی مناظره کرد و او را شکست داد. مرد شامی، مسأصل شده بود. رو کرد و به امام و گفت:

«در تفسیر و فقه، یاران تو برنده شدند. باشد! قبول! ولی حالا وقت مناظره در کلام است. »

به اشاره ی امام، شاگرد دیگرش با او مناظره کرد. این بار مومن الطاق بود که مرد شامی را شکست می داد. مرد شامی باز هم میدان مناظره را تغییر داد.

«مساله ی قضا و قدر مساله ی بسیار مهمی است.  مایلم مناظره ای در خصوص جبر و اختیار داشته باشیم.»

این بار طیار مامور مناظره شد. او هم پیروزمندانه بحث را به پایان رساند. مرد شامی گفت:

«بحث توحید از همه ی بحث ها مهم تر است. مایلی راجع به توحید مناظره کنیم؟»

به جای امام، هشام بن حکم با او مناظره کرد و شکستش داد. مرد شامی کاملاً تسلیم شده بود. شنیدند که خطاب به امام صادق، عرض کرد:

«می خواستی به من بفهمانی که همه ی شاگردانت مثل هم هستند. همه دانشمند و خبره. آرزو دارم من هم یکی از شاگردانت باشم. مرا هم به شاگردی خود قبول کن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۸

امام صادق، شهر جدش پیامبرُ به بزرگ ترین مرکز علمی دنیای اون روز تبدیل کرد. مشتاقان حکمت و علم، از دورترین نقاط جهان اسلام، خودشونُ به مدینه می رسوندن تا پای درس اون حضرت بنشینن. شهرت و نام نیک امام صادق باعث شده بود که حتی برخی از منکران وجود خدا هم برای مناظره و پرسش و پاسخ به مدینه بیان.

 

در کتاب های شخصیت شناسی، نام چهار هزار نفر به عنوان شاگردان امام صادق ثبت شده. این شاگردها در آرا و عقاید و جهت گیری ها با هم متفاوت بودن، اما همه شون به یک چیز واحد افتخار می کردن: شاگردی کردن نزد فرزند رسول خدا، امام جعفر صادق.

 

زمانی در مسجد کوفه، نهصد جلسه ی درس برگزار می شد. اساتید این نهصد جلسه، همه از شاگردان امام صادق بودن. همه شون  می گفتن:  «استادمان، امام جعفر صادق اینطور روایت کرد که ....»

 

امام صادق، در موقعیتی به امامت رسید که احادیث پیامبر داشت فراموش می شد. تعداد احادیث صحیح باقی مونده بسیار کم بود و تعداد احادیث ناصحیح و جعلی، زیاد. امام صادق کمر همت به احیا و نشر دوباره ی احادیث جدش بست. بسیاری از احادیثی که امروز ما از پیامبر خدا در دست داریم، از امام صادق روایت شده. امام تنها به یکی از شاگردان خودش با نام «اَبان»، سی هزار حدیث آموخت.

 

شاگردهای امام صادق، استعداد های متفاوتی داشتند. امام صادق هم اون ها رو برای دانش های متفاوتی تربیت کرده بود. مثلاً هُشام بنِ حَکَم، استاد اصول دین و دفاع از اعتقادات بود. هُشام از طرف امام صادق مامور بود تا به شُبهات اعتقادی جواب بده. این شاگرد امام صادق، با منکران خدا، با منکران نبوت و امامت، با منکران عدل و قیامت مناظره می کرد و اون ها رو شکست می داد. امام صادق، در تمجید از این شاگرد فداکارش فرموده بود:

 

«او، مراقب و نگهبان حق ماست. او مؤید صدق ما و نابودکننده ی نظرهای باطل دشمنان ماست. کسی که از او پیروی کند، از ما پیروی کرده است، و کسی که با او مخالفت کند با ما مخالفت ورزیده است»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۰

مذهب شیعه ی اثنی عشری، به حق مذهب جعفری نامیده شده. بیشترین احادیثی که به دست ما رسیده، از امام صادق روایت شده. «اَبانِ بن تَغلِب»  به تنهایی سی هزار حدیث از استاد خودش امام صادق روایت کرده.

یادمون باشه که به دلیل فضای اختناق، بسیاری از ائمه فرصت تدریس و نقل حدیثُ پیدا نکردن. شمار احادیثی که  از امام حسین یا امام هادی روایت شده بسیار ناچیزه. اون بزرگواران امکان ارتباط با مردمُ پیدا نکردن. اما امام صادق از فرصت طلایی درگیری میان بنی امیه و بنی عباس، به خوبی بهره برد.

 

مُفَضَّل یکی از اصحاب امام صادقه،

خودش تعریف می کنه و می گه:

نشسته بودم کنار قبر پیامبر. دیدم که اِبنِ اَبو العُوجا  و دوستانش وارد شدن. شنیدم که می گفتن: دنیا نه آغازی داره، نه پایانی، نه آفریدگاری. محمد فیلسوف زیرکی بود که  فقط اسمی از خودش باقی گذاشت.

سرشون داد کشیدم و نفرین شون کردم. 

گفتن: تو مگه از اصحاب جعفر بن محمد نیستی؟! امامِت با ما اینطور حرف نمی زنه.  امامِت فریاد نمی کشه. بحث می کنه و برای حرفاش دلیل میاره.

با ناراحتی سراغ امام رفتم و قصه رو گفتم. امام آرومم کرد و فرمود: فردا صبح با خودت کاغذ و قلم بیار. می خوام کتابی رو برات املا کنم.  فردا، مفضل همین کارُ کرد.  چهار روز، از صبح تا ظهر، امام می گفت و مفضل می نوشت. حاصل کار، کتابی در اثبات وجود و یگانگی خدا.

دیگه لازم نبود که  مفضل در برابر منکران وجود خدا داد و فریاد کنه. آرام و مطمئن، با مطالب همون کتاب، جواب شونُ می داد.

کتاب توحید مفضل، یکی از یادگارهای ارزشمند امام صادق برای ماست. کتابی در توصیف شگفتی های آفرینش و قدرت و یگانگی خدا.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۲

خوب یادمه بچه که بودیم و سنّمون به مدرسه ابتدایی بیشتر قد نمی داد ، از اردیبهشت به بعد نوبت دوره بود .

 کتاب ها تموم شده بودن و ما هنوز یه ماه دیگه باید می اومدیم مدرسه . به همین خاطر هم معلم  شروع می کرد به دوره .

 زنگ فارسی ،  دوره فارسی . زنگ ریاضی ، دوره ریاضی ، زنگ بعد ، دوره علوم .

دوباره از اول کتاب شروع می کردیم و خونده ها رو یه بار دیگه می خوندیم . فایده دوره فقط و فقط یاد آوری بود . ولی همون یه فایده، کلی فایده دشت .

خیلی چیز ها رو که میدونستیم ولی یادمون رفته بود ، با دوره یادمون می اومد و  وقت امتحان ، بیستمون با یه سؤال بی جواب خراب نمی شد. 

 گاهی به این فکر میکنم چقدر خوبه هر چند وقت یه بار بشینیم و  زندگیمون رو دوره کنیم .

 بدی های خودمون و خوبی های بقیه رو .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۰

بین همه مخلوقات خدا ، فقط انسانه که لباس داره . تا حالا به این فکر کردی که چرا ؟

 شاید به این دلیل که پوست ما نازک تره و زودتر سرما می خوریم  و گرما زده می شیم ؟

 ولی  آیا لباس پوشیدن ما فقط به این دلیله ؟ اگه اینجوریه که توی هوای معتدل بهاری دیگه نباید احتیاجی به لباس باشه.

 بهار ، وقتی نه سرمایی هست ، نه گرمایی ، باز هم لباس می پوشیم . پس لباس پوشیدن ما فایده های دیگه ای هم داره .   به نظرت چه فایده هایی ؟

 

 

فایده ی اول لباس، محافظت از گرما و سرماست.

 فایده دوم هر لباسی ، زیبائیه . پوشیدن زشت ترین لباس ها هم از نپوشیدن اون ها بهتر و زیباتره.

اتفاقاً خدا هم توی قرآن، روی همین خاصیت دوم لباس دست گذاشته  و گفته لباس، عیب پوش شما آدماست و باعث زیبائیتون می شه...

 ولی فاید  دیگه ای هم برای لباس  هست  ، فایده ای به اسم شرم . آدم بدون لباس، احساس خجالت می کنه . مرد و زنش فرقی نمیکنه ، فطرت هر آدمی ، محتاج پوشش و حجابه.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۴۰

طیف نور رو دیدی که چه طور توسط منشور ساخته می شه؟!

تا نبینی باورت نمی شه که این همه نور رنگارنگ از دل نور سفید روشن بیرون بیاد.

حکایت امام صادق و شاگردهای مختلفی که داشت، حکایت نور پاک و سفیدیه که ازش طیف بگیرن...

امام ما ، هم شاگرد فقیه داشت، هم شاگرد حکیم، هم شیمی دان و پزشک و محدث و دانشمند علم کلام و تفسیر.

ولی همه اون دانشمند ها، علمشون رو از یه معدن و یه سرچشمه می گرفتن...

درست مث نور های مختلفی که منشأ همه شون نور سفید و درخشانه..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۵

فرمود : «به حساب خودتون برسید قبل از اینکه به حسابتون برسن »

 راستی راستی هم  برای حسابرسی از ما کی از خودمون بهتر ؟ آخه خودمون بهتر از هر کس دیگه ی می دونیم کی هستیم و چه کاره ایم .

 خدا هم همین رو فرموده.  فرموده  آدما خودشون بهتر میدونن چند مرده حلّاجن
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۱۸