موسی،
داخل صندوقچه بود. سرگردان روی آب. مادرش، نگران و مستأصل. کسی باید گره داستانُ
در حساس ترین جای اون باز می کرد. خدا، یک دخترُ برای این کار انتخاب کرد. دختر
عمران، خواهر موسی و هارون، عهده دار این نقش شد. و چه زیبا و هنرمندانه، از عهده ی اون نقش بر اومد. گره باز شد. موسای شیرخوار به
آغوش مادر بازگشت. قطار تاریخ در همون ریلی قرار گرفت که خدا خواسته بود. در ادامه باز هم دو دختر هستن که گرهی از گره
داستان باز می کنن. دخترهای شعیب. با نقش آفرینی اون هاست که دو پیامبر خدا، در
مسیر زندگی به هم می رسن. موسی و شعیب.
خدا
می خواست داستان خاندان عمرانُ برای ما تعریف کنه. خاندان عمران نبی. همون خانواده
ای که یک بار دیگه مسیر تاریخُ عوض کردن. داستان با یک تولد شروع می شه. همه چشم
انتظار بودن که همسر عمران، پسری به دنیا بیاره. اما نوزاد دختر بود. هیچ کس چنین انتظاری نداشت. اما خدا اینطور خواسته بود. اسمشُ مریم گذاشتن.
مریم، دختر عمران. دختری که همه چیزش
معجزه بود. تولدش، رشدش، غذای محرابش و
مادر شدنش.
در
این داستان دو پیامبر نامشون با نام یک
دختر گره خورده. یکی عمران، پدر مریم. یکی هم مسیح، فرزند مریم.
همه
او رو ادامه دهنده ی نسل نبوت می دونستن. وارث خانه ی وحی، دردانه ی پیامبر، ابراهیم، فرزند آخرین فرستاده ی
خدا. ولی رسول خدا خیلی زود داغدار کودک خودش شد.
مومنان واقعی ناراحت. مشرکین و منافق ها خوشحال!
چه
کسی نسل آل محمد رو امتداد می داد؟! خدا باز هم
یک دختر رو برگزیده بود. دختری که هم مادر پدر بود، هم مادر یازده جانشین او.
خدا اینطور خواسته بود.
مژده،
از سال ها قبل داده شده بود. احادیث از فضیلت قم روایت می کردن. از اینکه قراره
این شهر به حرم اهل بیت تبدیل بشه. کسی نمی دونست چطور. کسی از آینده خبر نداشت. خدا
ولی باز هم اراده ی خودش رو به پیش برد.
باز هم خواست خودش رو به کرسی نشوند. این بار هم پای یک دختر در میون بود. دردانه
ای از خانه ی امام کاظم. معصومه ای که
نواده و دختر و خواهر و عمه ی عصمت
بود. اسمش مثل اسم جدش فاطمه بود.
بانی
و موسس حرم تازه ی آل محمد.
کم
نیستن پدرهایی که با نام دخترشون شناخته می شن.
یوسف
اعتصام الملک با نام پروین اعتصامی شناخته می شه.
اورنگ زیب، با نام دخترش زیب النساء، مشهوره.
غیاثالدین تَرخان
برای ما آدم شناخته شده ای نیست. الا اینکه بگن او پدر گوهرشاد بوده.
کم
نیستن دخترهایی که نام خاندان خودشونُ بلند آوازه کردن.