امید باد لاستیک نیست، بنزین ماشینه
امید، باد لاستیک نیست که اگه تنظیم نباشه، بازم بشه راه رفت.
امید، ضد یخ ماشین نیست که بگیم حالا کو تا زمستون.
امید فیلتر و روغن نیست که صد کیلومتر دیرتر عوض بشه، آسمون به زمین نیاد.
امید، بنزین ماشینه،
حالا شما هی الکی بدون بنزین، استارت بزن.
اگه روشن شد؟!
*
بعضی چیزا امید آفرینن.
یعی خود به خود، آدمُ به تلاش و تقلا و جنب و جوش و تکاپو وا می دارن.
مث چی؟
مث وعده ی پاداش و عیدی و اضافه حقوق و اینجور چیزا.
جالبه بدونید که تحقیقات نشون داده کارمندان و حقوق بگیران، هر چقدر که به زمان واریز حقوق شون نزدیک میشن، امید به زندگی شون هم اضافه می شه.
خدا کنه امید هیچ کارمند و حقوق بگیری، نا امید نشه.
*
توی این کارتون گالیله، یه نفر بود که همیشه حرفای ناامید کننده می زد.
یادتونه؟
همه ش میگفت: من می دونم، ما الآن نابود می شیم. من می دونم ما الآن اینجا حبس می شیم. من می دونم ما داریم به آخر خط می رسیم.
از این دست آدما، همیشه ، همه جا پیدا می شن.
شما گوش تونُ بدهکار حرفاشون نکنید.
*
بعضیا هم هستن که چون نمی خوان از این ور بوم بیفتن، از اون ور بوم می افتن.
طرف، نتیجه ی بازی فوتبال ایران و آرژانتینُ یازده هیچ به نفع ایران پیش بینی کرده.
آخه مگه هندباله؟!
امید داشتن، از یه حد معقولی که بگذره، دیگه اسمش امید نیست، اسمش خوش خیالی و سر زیر برف کردنه.
*
توی بیست دقیقه ی آخر فیلم، طرف با دوستش، می ریزن توی پاتوق آدم بدا.
دو تایی همه شونُ می زنن تا اینکه یکی از آدم بدا، از پشت خنجر می زنه.
در همین لحظه، پلیسا هم از راه می رسن و آمبولانس خبر می کنن.
سکانس بعدی توی بیمارستان فیلمبرداری می شه. جایی که پرستارها، دوست مجروح آدم خوبه رو می برن داخل اتاق عمل و خود آدم خوبه پشت در می مونه.
وقتی دکتر از اتاق عمل بیرون میاد، آدم خوبه می ره سراغش و با دستپاچگی می پرسه:
«آقای دکتر! امیدی هست؟!»
دکتر، با آرامش خاصی، عینکشُ در میاره و می گه: «امیدت به خدا باشه»
کل بار مفهومی فیلم، توی همین جمله ی آخره.
*
دقت کردین که ما ، در هر شرایطی، و در هر تورنمنتی، هر نتیجه ای که کسب کنیم، بازم تا بازی آخر، هنوز روی کاغذ امید و شانس صعود داریم؟
در همین رابطه، دوست خوبم، آقای مولانا، از قونیه شعری رو برامون گفته که اونُ با همه ی شما به اشتراک می ذارم:
سوی تاریکی مرو، خورشید هاست.
سوی نومیدی مرو، امّید هاست.
*