آیا کار گروهی در میان ایرانی ها ضعیف است؟
وقتی وارد یکی از راسته های بازار می شیم، کمتر کسی رو بیکار می بینیم. هر کسی مشغول کاریه. یکی برای مشتری خودش پارچه برش می ده. یکی شیرینی می پزه. یکی مشغول تعمیر ساعته. یکی هم شیشه های عطرُ برای مشتری آورده با بهش حق انتخاب بده.
خلاصه که همه دارن کار می کنن، ولی هر کسی سرش به کار خودش گرمه. به همچین حالتی، کار گروهی گفته نمی شه. کار آدما، وقتی کارگروهی می شه که قبلش خود آدما یه گروه شده باشن.
کار گروهی، محصول آدمائیه که با هم و در کنار هم، یه گروهُ تشکیل بدن. برای تشکیل یافتن یه گروه، با هم بودن و در کنار هم بودن آدما کافی نیست. کسبه ی بازار هم از صبح تا شب باهم و کنار هم هستن، ولی تشکیل گروه نمی دن. گروه، وقتی شکل می گیره که پای هدف یا اهداف مشترک در میون باشه.
وقتی آدما برای رسیدن اهداف یا اهدافی، مشغول همکاری می شن، کارشون می شه کار گروهی. هر برنامه ای که از رادیو تقدیم حضورتون می شه، حاصل یه کار گروهیه.
زیاد گفته شده، زیاد شنیدیم که فرهنگ کار گروهی در بین ما ایرانی ها ضعیفه. ولی آیا واقعاً همینطوره؟
برای هزاران سال، بخشی مهمی از جمعیت کشور ما رو قبایل کوچ نشین تشکیل می دادن. زندگی کوچ نشینی، بدون کار گروهی ممکن نیست. توی این سبک زندگی همه به هم کمک می کنن. مشکل هر کسی، مشکل همه ست. برپا کردن و جمع کردن چادرها، گروهی انجام می شه. کوچ کردن، گروهی و دسته جمعی انجام می شه. عبور دادن دام ها و وسایل زندگی از مسیرهای سخت، یه کار کاملاً گروهیه. کارهای سخت، وقتی گروهی می شن، ساده و ممکن می شن.
آیا واقعاً فرهنگ کارگروهی در بین ما ایرانی ها ضعیفه؟ پس چرا وقتی به صیادان ساحل نشین جنوب نگاه می کنیم، یه کار گروهی کاملاً هماهنگُ می بینیم. تمام مراحل صیادی از بافتن و آماده کردن تور، تا برگشتن از دریا و تقسیم ماهی ها، گروهی انجام می شه. هماهنگ و دسته جمعی. با یه نظم زیبا و خاص.
چرا وقتی به شالیکار های شمال نگاه می کنیم، تک روی و کار فردی نمی بینیم؟ شالیکاری، کار فرد نیست. کار یه جَمع هماهنگه. خیلی از کارهای دیگه هم همینطوره. ما حواسمون به این کارها نیست و می گیم: کار گروهی بین ما ضعیفه.