ببخش، بی چشمداشت ببخش
کسی می گفت:
بخشش واقعی یعنی اینکه ببخشیم بدون این که انتظاری داشته باشیم ...
بخشیدن کاسه، با توقع پس گرفتن قدح، بخشش نیست؛ معامله ست ...
خاک در ازای محبت هاش، درخت رو پابسته و اسیر خودش نگه می داره،
ولی بر عکس خاک، آسمون، می بخشه اما در عوض چیزی نمی خواد و درخت رو آزاد می ذاره ....
شما، دوست داری آسمونی باشی یا زمینی؟!
بخشندگی یعنی ببخشی در حالی که ایمان داری مشتری بخشش تو خداست.
باور داشته باش انسان هایی که نیازمند بخشش تو هستن، نمایندگی های خدا برای جلب محبت تو به سمت خودشن ...
آدما، وسیله و بهونه هستن.
بخشش ما، قبل از اون که به دست آدمای دیگه برسه، به دست خدا می رسه.
بالاترین بخشش اینه که در کنار پول و وقت و زور بازو، خودمون رو به آدم های دور و برمون ببخشیم، جوری که اون ها احساس کنن ما هدیه ای از طرف خدا برای اون ها هسنیم ...
گل های یاس، بوی خوشی که دارن رو به باد می بخشن ولی قاصدک خودش رو به باد می بخشه تا باد هر جا که رفت، اونم همراه حودش ببره ...
کسی که 12 امام اهل جود و بخشش و بخشندگی داره باید خودشم اهل جود و بخشش باشه ...
به اندازه امامون که نه، ولی به اندازه یه ماموم و یه پیرو می تونیم جواد باشیم.
کار سختی نیست؛ تمرین می خواد و تمرین و تمرین....
آدم داشته های خودش رو وقتی کشف می کنه که خدا میاد و ازش هدیه های انسانی طلب می کنه ...
خدا دوست داره در وجود ما، خودش رو ببینه که داره به همه نیکی می کنه...
چقدر خوب بود اگه هر کی به اندازه توانش، دست خدا بود ...
هر کی اهل بخشش باشه وسعت پیدا می کنه ...
سخاوت آدم رو بزرگ می کنه ...
با بخشش به اندازه همه اون هایی که مهربوی تو رو چشیدن بزرگ می شی...
چشمه به وسعت همه آدم های سیرابه و بیابون در میون دیوار های خشک خودش زندانی ...