آدم مُرده نمی تونه چیزی رو بذل و بخشش کنه.
تا حالا هم هیچ مرده ای به خواب هیچ زنده ای نیومده که بگه: فلان چیزُ بهت بخشیدم.
کسی هم اگه همچین ادعایی داشته باشه، کسی ازش قبول نمی کنه.
آخه بخشیدن و سخاوت داشتن، کار آدمای زنده ست. آدمایی که هنوز دست شون از این دنیا کوتاه نشده. بیاین زنده باشیم!
بیایین هیچ وقت از بخشیدن خسته نشیم. بیایین ببخشیم بدون اینکه توقعی داشته باشیم.
ما باید بتونیم آزادانه ببخشیم، آزادانه و بیقید و شرط. بخشیدن با قید و شرط ما رو کاسبکار و تاجر و مغازهدار میکنه. ما باید بتونیم بدون انتظار حتی یک تشکر ساده ببخشیم.
یادمه یه بنده خدایی می گفت: «من تا حالا خیلی بخشیدهام، ولی همیشه در عوض، نگاه تحقیرآمیز نصیبم شده!»
بهش گفتم: مشکلت اینجاست که بخشش هاتُ به خدا تقدیم نمی کنی.
آدما فقط مثل صندوق پست ان. وقتی نامهای پست می کنیم آیا به کیفیت صندوق پست هم فکر میکنیم؟ آیا برامون مهمه که صندوق نو و جدیده یا کهنه؟
ما فقط نامه مونُ به امید این که به مقصد برسه، داخل صندوق میاندازیم. مقصد ما خداست.
بخشیدن آدما عین انداختن نامه توی صندوق پسته.