می خوام براتون یه نامه رو بخونم. نامه ای از یه پدر اهل جود و سخا، خطاب به پسری که در جود و سخا کم از پدرش نداره. نامه از پدری که دوستش داریم، خطاب به پسری که عاشقشیم.
نامه ای که می خوام براتون بخونم، از این قراره:
از : علی بن موسی الرضا
به : فرزندش، محمد بن علی
پسرم!
به من گفته اند خادم های تنگ نظری داری که تو را از در کوچک خانه بیرون می برند تا خیرت به کسی نرسد .
تو را به حقی که بر گردنت دارم قسم می دهم که از در بزرگ خانه بیرون بروی؛
و همیشه مبلغی همراه داشته باشی تا اگر کسی از تو چیزی خواست به او بدهی.
اگر عموهایت از تو چیزی خواستند مبادا به آن ها کمتر از پنجاه اشرفی بدهی واگر عمه هایت از تو چیزی خواستند به آنها کمتر از بیست و پنج اشرفی نده.
بخشنده باش تا خداوند به تو جایگاهی بلند بدهد.
انفاق کن واز فقر نترس."
تاریخ نویس ها می گن: بعد از این نامه بود که دردانه ی حضرت رضا، بین مردم به حضرت جواد معروف شد.