دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تجربه» ثبت شده است

گیریم که از صب علی الطلوع، تا همین نیمه های شب، به این و اون پیله کردیم.

گیریم که برای بقیه مو رو از ماست کشیدیم  و  برگه ی بقیه رو بی تسامح و با سخت گیری تصحیح کردیم.

خب این وسط چی گیر ما میاد؟

چه حُسنی به ما می رسه از پرداختن به عیب و نقص بقیه؟

می خوایم از نفی بقیه، چی رو برای خودمون ثابت کنیم.

اصلاً به قول اونایی که یه ذره سرشون توی کتاب های منطق بوده:

مگه نفی شیء، اثبات ما عَدا و ماسَوا  می کنه.

به جای اینکه فکر و ذهن خودمونُ درگیر کم و کاست بقیه کنیم،  حسابدار و حسابرس خبره ی دارایی و عملکرد خودمون باشیم.

اینجوری بهتر و بیشتر سود می کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۵۵

بعضی از اون چیزایی که ما اسمشونُ می ذاریم خسارت، اسمشون خسارت نیست. 

اسمشون خریدن عبرته. خریدن پند. خریدن تجربه.

گاهی وقتا، لطمه های کوچیک، تجربه ای میشن برای اینکه جلوی لطمه های بزرگُ بگیریم.

گاهی وقتا، خراش های پر از سوزش، ولی کوچیک،  بهونه ای می شن  تا حواسمونُ جمع کنیم و  گرفتار جراحت های بزرگ نشیم.

توی دنیایی زندگی می کنیم که  خیلی ها حاضرن برای به دست آوردن تجربه های نو،  بزرگ ترین هزینه ها رو انجام بدن. هیچ کدومشون  هم هزینه ای که برای این کار انجام می دنُ‌ از دست رفته نمی دونن.

حالا یه وقتایی، چون خدا ما رو خیلی دوست داره، چون خاطره مونُ‌ خیلی می خواد، بدون اینکه خودمون بخوایم باهامون همچین داد و ستد هایی می کنه.

بدون اینکه بخوایم یه ضرر مالی برامون پیش میاره تا ما رو پند بده.  پنده هایی که ارزش هر کدومشون ده ها برابر  ارزش مالیه که برای به دست آوردن اون پند از دست می دیم.

چشم ظاهر بین ما، از دست رفتن اون مال ُ  خسارت می بینه.

ولی چشم حقیقت بین به این جور اتفاق های غیر اتفاقی، به چشم  شهریه ی کلاس پند آموزی نگاه می کنه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۵

ادیسون ُ مسخره می کردن. می گفتن هزار تا راهُ  رفتی  برای  ساختن لامپ. عین هر هزار تا راهت به بن بست رسید.  هزار با به در بسته خوردی. نمی خوای دست بر داری؟

ادیسون خندید و گفت: کی گفته که من هزار بار شکست خوردم؟

من تونستم هزار تا راه تازه رو کشف و تجربه کنم که به ساخته شدن لامپ منتهی نمی شه. برای من شکست بی معنیه. هر راهی که برم یه تجربه ی تازه به من می ده. این خودش یه جور پیروزیه.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۷
تجربه همینجوری و شانسی و به قید قرعه به دست نمیاد.

قیمت به دست آوردن تجربه، سفید شدن کلی از موهای سیاه آدمه. برای به دست آوردن تجربه باید  شاگردی کرد. باید زانوی ادب به  زمین زد. باید ناز با تجربه ها رو خرید. باید بهشون احترام گذاشت و هواشونُ داشت. اینجوری شاید نرم نرم راضی شدن و فوت های کوزه گری شونُ به ما هم یاد دادن.


تجربه، یعنی اون چیزایی که توی کتابا نیست. سر کلاس های درس مدرسه و دانشگاه هم نمی شه یاد گرفت. تجربه اون  فوت و فن هائیه که با لباس اتوکشیده به دست نمیاد. باید به دل کار زد. باید طعم  چند بار به در بسته خورد. باید بارها و بارها شکست خورد  تا صاحب تجربه شد. باختن و شکست خوردن اشکالی نداره. به شرط این که هر باخت و شکستی ما رو صاحب یه تجربه ی تازه کنه


تجربه رو نمی شه با ژن از کسی به ارث برد. تجربه رو نمی شه با قرص و آمپول به کسی تزریق کرد. تجربه رو نمی شه با جراحی و پورتز و اینجور کارا به دست آورد. ولی تجربه رو می شه با مشورت کردن به دست آورد. می شه با نصیحت شنیدن  صاحب تجربه شد.   با پند شنیدن و  موعظه شنیدن . اینجوری شاید دیگه لازم نباشه خودمون چند تا پیراهن دیگه   پاره کنیم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۱۴

خیلی زحمت می کشن ها. خیلی می دون. از جون و دل مایه می ذارن. ولی دست آخر بازی رو می بازن.  چرا؟

چون تیم حریف با تجربه تره. سعی اینا حریف تجربه ی اونا نمی شه و به تجربه  ی حریفشون می بازن.

تجربه یه همچین چیز با ارزشیه.


تجربه، قیمت آدمُ می بره بالا.  برای آدم با تجربه، همه جا سر و دست می شکنن. همه طالبش هستن.  همه دوست دارن کارشونُ دست همچین آدمی بسپارن.  آدم با تجربه کلی خریدار داره. درست بر خلاف  آدم بی تجربه. کسی به این زودیا به آدم بی تجربه اعتماد نمی کنه.  هر کسی که اموراتش دست یه آدم بی تجربه و ناشی باشه، دست و دلش می لرزه. نگرانه. به حق هم نگرانه.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۲

یه مربی کارکشته، وقتی میخواد خط دفاع تیم خودش رو بچینه، کنار دو تا جوون  سر حال و  آماده، یه مدافع سن بالا و با تجربه هم می فرسته توی زمین.

اون مدافع سن بالا، شاید قدرت دوندگی و جنگندگی جوونای هم تیمی خودش رو نداشته باشه،  ولی به خاطر تجربه ای که داره،  هم جوون ها رو هدایت می کنه، هم خودش بلده چه جوری جاگیری کنه که خیلی احتیاج به دویدن و از نفس افتادن، نداشته باشه....

می خوام بگم تجربه، یه فایده اش اینه که آدم رو از دست و پا زدن های الکی و  این طرف و اون طرف دویدن های بی فایده،  نجات می ده...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۰

بعضی ها، حتی وقتی یه چیزی رو خودشون تجربه می کنن، براشون درس نمی شه. اینا همونایی هستن که اگه از یه سوراخ ده بار هم گزیده بشن، تعجبی نداره.

بعضی های دیگه، هر چیزی رو باید خودشون  شخصاً یه بار تجربه کنن.  اینا حواسشون نیست که  توی بعضی از تجربه ها، اولین بار، آخرین بار هم هست.  اینا بیش از اونکه  تجربه هاشون به درد خودشون بخوره،  درس عبرتی می شن برای سایرین و ناظرین و آیندگان...

ولی عوضش بعضی ها....

بعضی ها،‌ اونقدر تیز و باهوش و زرنگ هستن که تجربه های بقیه رو تجربه خودشون بدونن و ازش استفاده کنن.  همچین آدمایی توی  اوج جوونی جوری پخته و حساب شده رفتار می کنن که انگار هزار ساله توی این دنیان...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۰

درسته که  تجربه های شخصی،   کیلویی و مجانی و یه شبه به دست نمیان.

ولی همیشه، یه عده هستن که حاضرن تجربه های خودشون  رو  مفتی مفتی به ما ببخشن.

درست مث دانشجویی که برای نوشتن جزوه ی یه درس، یه ترم کامل توی سرما  و گرما سر کلاس حاضر شده، ولی  شب امتحان همون جزوه رو به بقیه بچه ها هم می ده تا بخونن.

اتفاقاً میگن هر چیزی زکاتی داره.  زکات تجربه هم  اینه که آدم تجربه هاش رو در اختیار بقیه قرار بده و اهل تنها خوری نباشه....

«دعوتید به خواندن کتاب احادیث دانشجویی»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۰

تجربه، مفت به دست نمیاد.

برای به دست آوردن تجربه،‌ اولین چیزی که باید هزینه بشه، عمر  آدمه.

پس تجربه،  علاوه بر اینکه مفت و مجانی به دست نمیاد، یه شبه و یه هفته ای و یه ماهه  هم به دست نمیاد.  هیچ آموزشگاه دولتی و آزاد و روزانه و شبانه ای هم وجود نداره که دوره های  فشرده و ترمیک تجربه اندوزی داشته باشه.

برای همینم هست که  سعدی  گفته آدم توی این دنیا باید دو تا عمر داشته باشه.  توی عمر اولش  تجربه اندوزی کنه، توی عمر دومش، تجربه های عمر اول رو به کار بگیره.

این سعدی هم عجب خیالپردازی هایی می کنه ها!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۵

می گن فلانی «گَرد تجربه روی  چهره اش نشسته»

خود همین جمله،  کلی معنی و  مفهوم داره.

یه معنیش اینه که تجربه، «کیلویی» به دست نمیاد.  واسه به دست آوردن یه سر سوزنش باید کلی بالا و پایین دنیا رو چشید.  ولی خیلی وقتا، داشتن همون یه سر سوزن تجربه،  اونقدر مهم  حیاتیه که می ارزه آدم بابت به دست آوردن و داشتنش، همه هزینه ها و سختی ها رو به جون بخره...

مقابل سرمایه هایی که بی تجربگی از چنگ آدم بیرون میاره، تجربه، هر چقدر هم که گرون باشه، ارزونه....

داریم  راجع به «تجربه» صحبت کنیم .

راجع به تفاوت هایی که آدم با تجربه و دنیا دیده با آدم  بی تجربه و سرد و گرم نچشیده داره.

می خوایم ببینیم مگه پاره کردن یکی دو تا پیراهن زیادتر، چه تأثیری داره که بعضی ها این همه برای تجربه ارزش قائل هستن.

 بین  سفید شدن موها توی آسیاب با سفید شدنشون توی بازی روزگار  خیلی فرق ها هست. خیلی توفیر ها و تفاوت ها.  

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۰