دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

قدیم، مردم فقط همسایه ی دست راستی و  سمت چپی داشتن.

ولی الآن بزنیم به تخته، خدا برکت بده به این عصر آپارتمان نشینی.

الانه، خیلیامون همسایه ی بالایی و همسایه ی پائینی هم داریم.

می خوام بگم به برکت تراکم فروشی شهرداری، تراکم همسایه های آدم هم بالا رفته.

قدیم، یه نفر،‌ توی محله شون سر جمع 40 تا همسایه نداشت، ولی الان طرف فقط توی ساختمونشون   50 تا همسایه داره.  حالا ساختمون دست راستی و مجتمع دست چپی،‌ هیچی!

 

 

قدیم، خونه ها بزرگ بود. همین بزرگ بودن و حیاط داشتن خونه ها باعث می شد تا چهار دیواری اختیاری باشه.

درسته که همسایه ها، بیشتر از امروز به هم سر می زدن و از حال هم سراغ می گرفتن،‌ ولی کمتر از امروز لازم بود مراعات همدیگه رو بکنن.

یعنی مسائل مشترک همسایه ها، به اندازه ی  امروز نبود.

این جوری نبود که همسایه ها، لازم باشه سر جای پارک خودرو مراعات همدیگه رو بکنن.

چیزی هم به اسم پول شارژ مجتمع وجود نداشت.

از حیاط و راهرو مُشاء هم خبری نبود.

هر کسی هم مالک سقف و پشت بوم خونه ی خودش بود و عایق کاری سقف هر خونه ای، ربطی به بقیه ی خونه ها نداشت.

می خوام بگم هر چی جلوتر می ریم، حق و حقوق همسایه ها نسبت به هم  ظریف تر و بیشتر می شه و بیشتر احتیاج به دقت و مراقبت داره.

موافقید که؟!

 

 

قدیم، با اینکه لازم نبود همسایه ها این همه حال همدیگه رو مراعات کنن، ولی باز بزرگان دین راجع به رعایت حقوق همسایه این همه سفارش می کردن.

حالا شما انصاف بدید، اگه بزرگان دین ما می خواستن راجع به حال و روز امروز ما صحبت کنن، راجع به حق و حقوق همسایه،  چقدر صحبت می کردن؟!

راجع به جشن تولد گرفتن توی آپارتمان،‌ اونم از  ساعت  یازده شبای زمستونی.

راجع به تبدیل پارکینگ  مجتمع به انباری

راجع به محل بیرون گذاشتن زباله ها

راجع به نگهداری حیوانات  و پرندگان اهلی و وحشی توی   حیاط و پشت بوم خونه.

راجع به بنایی و تعمیرات شبانه ی ساختمون.

راجع به بلند کردن صدای آهنگای مورد علاقه،‌ اونم توی روزگار دیوارهای نازک و تیغه ای...

راجع به استفاده ی بی اجازه از امواج اینترنت بی سیم همسایه ها!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۲:۴۱

یه وقتایی جای اصل و فرع ها عوض می شن.  عمدی هم در کار نیست ها.

ولی حواس پرتی کار دست مون می ده و جای اصل و فرع با هم عوض می شن.

مثلاً یادمون می ره که اصل، دور هم بودنه. اصل، کنار هم نشستن و  دور یه سفره بودنه.

یه وقتایی یادمون می ره که با چند تا نون و یه قالب پنیر و  یه بسته ی خرما هم می شه افطاری داد.

یه افطاری ساده و با برکت.

مولا علی، هر وقت پای سفره ی ساده ی افطار می نشست، دستاشُ به سمت آسمون بلند می کرد و می گفت:

«خدایا! به خاطر تو روزه گرفتیم. و با روزی خودت افطار می کنیم.  حالا که اینجوریه از ما قبول کن این روزه داریُ .   یقیناً تو شنوا و دانایی! »


سعدی که حرفاش حرف حساب بود، می گه:

مرغ بریان به چشم مردم سیر

کمتر از برگ تَرّه بر خوان است

وانکه را دستگاه و دولت نیست

شلغم پخته ، مرغ بریان است

ماه رمضون فرصتیه که یه کم بی دستگاه و دولت، غذا بخوریم. یه کم بی کبکه و دغدغه، یه کم بی تکلف و ساده افطار کنیم.  

فرصتیه که بعد از ساعت ها چشیدن طعم گرسنگی، دست مون بیاد که یه لقمه ی نون و سیب زمینی پخته ، چقدر خوشمزه بود و ما یه عمر خبر نداشتیم .

به احترام سادگی و بی پیرایگی رمضان، افطاری ها رو ساده و بی پیرایه بگیریم.



با یه لیوان آب ولرم هم می شه بانی افطار کردن یه نفر بود.

کمه؟

خب دو تا حبه ی خرما هم عوض قند بذار کنارش که هم سنت باشه و مستحب، هم سالم باشه و مقوی.

بازم کمه؟

یه تکه نون و چند تا برگ ریحون و یه مقدار پنیر تبریزی هم اضافه کن .

بازم کمه ؟

باقی منوی افطار ، به انتخاب خودت باشه ، ولی کاری نکن که نشه روی افطاری، برچسب افطاری ساده زد .

روزه تمرین ساده زیستیه، با افطاری های تشریفاتی ، این تمرین طولانی رو بی ثمر نکنیم!



از امام صادق روایت شده که:

پیامبر روزه هاشُ با حلوا افطار می کرد. اگه حلوا نبود، با یه چیز شیرین دیگه. اگه چیز شیرینی دم دست نبود، با چند تا دونه خرما. ولی اگه خرما هم پیدا نمی شد، با آب ولرم.

بعد یه روز طولانی و گرم، افطار کردن با یه لیوان آب ولرم هم شیرین و دلچسبه. تازه کلی فایده ی بهداشتی و پزشکی هم داره. سنت پیامبر هم هست و ثواب هم داره.

یه لیوان آب و این همه خاصیت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۱

مرد جوان چهارزانو زده و به ستون تکیه داده،

سمت چپش پسرکی  هفت هشت ساله در حال ور رفتن با گوشی همراه باباست،

شاید دارد برای عکس گرفتن آماده اش می کند.

طرف راست اما، دختری هشت نه ساله است که مدام حرف می زند و توجه پدر را می خواهد، پدر هم با دقت و خنده نگاهش می کند و چند ثانیه ای به حرف هایش گوش می دهد،

یک دفعه، دستِ دخترِ  یک  ساله ای که روی پای مرد جوان نشسته بالا می آید، فرصت دختر بزرگتر تمام شده است،

پدر سرش را پایین می آورد و با مهربانی می گوید: «تو دیگه چی می گی؟»،

دختر کوچک کلاه مرد را بر می دارد و روی سرش می گذارد، کله ی در حال کچل شدنِ مرد نمایان می شود،،

پسر همچنان با گوشی درگیر است،

دختر بزرگ پیش مادر رفته و لابد، دارد ادامه ی ماجرا را برای او تعریف می کند!،

پدر بیشتر خم می شود و لبهای دخترکش را می بوسد،

کام همه شان شیرین می شود ، به همین سادگی، به همین  با مزگی!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۴

اینُ دیگه همه مون می دونیم که اسم گشتن دور یه چیزی، می شه طواف.

ولی اینُ شاید خیلیامون ندونیم :

« اسم کسی که زیاد دور چیزی می گرده، می شه طَوّاف.»

حالا خدا، این کلمه ی طَوّافُ برای چی به کار برده؟

برای اونایی که زیاد مکه می رن؟

نه!

برای اونایی که  گیجن و مدام دور خودشون می چرخن؟!

بازم نه!

خدا،  این کلمه رو برای رابطه ی اعضای خانواده با همدیگه به کار برده. برای رابطه ی بین پدر و مادر و بچه ها!

اونجوری که آیه های سوره ی نور می گن: خونه جائیه که باید اعضای خانواده،  عین پروانه دور هم بگردن، زیاد هم دور هم بگردن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۳

بعضی ها فکر می کنن که دارن زندگی می کنن . ولی در واقع کاری که اون ها انجام میدن "زنده مانیه" نه "زندگانی" . زندگانی یعنی حیات طیبه ، یعنی رشد ، یعنی هر روز بهتر از دیروز بودن ، یعنی بزرگ شدن مدام ، یعنی قدم زدن در مسیر کمال ، یعنی دل بستن و دل خوش بودن به خدا  ...

ولی در عوض زنده مانی یعنی : دست و پا زدن بیهوده ، فردا رو ندیدن ، یعنی در جا زدن  و بعضی وقت ها هم ترقی معکوس داشتن ، یعنی هر لحظه به چیزی دل بستن  ، دل خوشی های دم به دم .... 

خانواده،‌ باید جایی باشه برای رها شدن از قید و بند «زنده مانی» و رسیدن به شیرینی «زندگانی».


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۰

هر کسی با ازدواج ، دنبال نیمه گم شده خودشه .

آخه انسانیت چیزی فراتر از مرد بودن یا زن بودنه . 

به همین دلیل هم مرد با زن کامل می شه و هم زن با مرد .

کاملترین انسان هستی یعنی پیامبرمون  فرمود : ازدواج سنت منه ، هر کی از ازدواج رو گردون باشه از من نیست .

تا وقتی ازدواج نکردی از یه نیمه وجودت بی خبری ....  شاید ناراحت بشی ولی بذار بی پرده بگم : تا ازدواج نکردی ناقصی! 

اما وقتی کسی رو به عنوان شریک زندگی انتخاب می کنی ، باید بدونی از اون به بعد نیمی از یه وجود بزرگ تری ، پس باید "من" گفتن هات جای خودشُ به "ما" بده ...

 البته خانواده،‌حاصل کنار هم قرار گرفتن دو تا "من" نیست ؛

خانواده،‌ حاصل از بین رفتن دو تا "من" و شکل گرفتن یه "ما" ست. زن و شوهری که زیر یه سقف  زندگی می کنن،  باید ایمان داشته باشن که :

«ما یکی روحیم اندر دو بدن »


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۹

خیلی ها فکر می کنن با  تشکیل خانواده همه مشکلاتشون حل می شه؛

به گمون بعضی ها هم  ازدواج آخر همه خوشی ها و  اول همه دردسر هاست؛

ولی به نظر من ، هر دو گروه در اشباهن ؛ ازدواج و تشکیل خانواده هم  یه مرحله از زندگیه که مثل سایر مراحل، سختی ها و آسونی هایی داره . این سختی ها و آسونی ها اونقدر به هم تنیده شدن که نمی شه اون ها رو از هم تفکیک کرد. در مسیر زندگی با هر سختی یه آسونی هم هست .  خدا توی قرآنش فرموده:

«ان مع العسر یسرا»

این یعنی: نه سختی ها،‌بعد از آسونی ها میان،‌ نه آسونی ها بعد از سختی ها!

سختی ها و آسونی ها،  با همن. عین دو تا شریک زندگی که هیچ وقت دست همُ رها نمی کنن و هر جا برن،‌ با هم می رن.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۸

توی خانواده، زن و شوهر، باید مث دو تا کفه ترازو باشن.

دو تا کفه ترازو لازم نیست، کاملا مث هم باشن. اصلاً همیشه یه کفه ترازو مثلاً از جنس پنیر و قند و شکر و  اینجور چیزاست، اون یکی کفه از جنس سنگ ترازو.

توی ازدواج هم، لازم نیست زن و شوهر جنس افکار و علایقشون کاملاً یه جور باشه، ولی لازمه زن و شوهر، از لحاظ شخصیت، هم وزن هم باشن.

اگه هم وزن نباشن، حکایتشون حکایت ترازوئیه که کفه هاش، بالا و پایین میرن و میزون نیستن.

 هدف از ازدواج، رسیدن  زن و شوهر به  تعادله...

شرط رسیدن به تعادل هم،  هم وزن بودن و «کُفو» هم بودنه....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۶

هیچ وقت نصیحتی رو که یه دوست بزرگتر موقع ازدواج بهم گفت، فراموش نمی کنم ...

گفت : یه سال که از ازدواجتون بگذره ، اونقدر که به زشتی و  زیبایی سیرت همدیگه توجه می کنید ، از زیبایی و نازیبایی صورت هم یاد نمی کنید ...

واقعیت اینه که ما آدما، خیلی زود به قیافه هم عادت می کنیم و برامون زشتی ها و زیبایی های ظاهری عادی می شن...

ولی عادت کردن به اخلاق  و  رفتار طرف مقابل ، به این سادگی نیست.

گاهی اوقات، بعضی از زن و شوهر ها، بعد یه عمر زندگی، هنوز نتونستن با خلق و خوی هم کنار بیان ...

اصلا آدم اگه یه سری به  یکی از این شعبه های دادگاه خانواده بزنه، خیلی چیزا دستش میاد.  مثلاً دستش میاد که بیشتر اختلافات زن و شوهری و خانوادگی،به این دلیله که زن و شوهر نتونستن با سیرت و خلق و خوی هم کنار بیان. و الا  کنار اومدن با سر کم پشت و دماغ پهن کار خیلی سختی نیست.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۴

نفرمود: همسرانی که واسه تون خرجی میارن.

همینطور نفرمود: همسرانی که واسه تون می شورن و می روبن و می پزن.

فرمود: از نشونه های وجود خدا، همسرانیه که از خودتونن. همسرانی که خدا بین شما و اون ها مودّت و رحمت قرار داده.


می دونی چی می خوام بگم؟

می خوام بگم کارویژه زندگیِ «زن و شوهری»، همین مودّت و رحمت و محبته. و اِلا خرجی رو که خود زن هم می تونه در بیاره، حالا فوقش اینه که یه خرده کمتر در میاره. شستن و رفتن و پختنُ هم ماشین لباسشویی و پلو پز و جارو برقی، بهتر از خانم خونه انجام می دن....

زندگی «زن و شوهری»، وقتی رنگ و بوی عاطفه ورزی و محبت نداشته باشه، مث تلفن همراهیه که دوربین و بلوتوث و تاچ اسکرین و باقی مخلفاتُ داره، ولی سیم کارتش سوخته!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۳