دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

آدما، غذا می خورن، ماهی ها هم غذا می خورن.

آدما، راه می رن، پنگوئن ها هم راه می رن.

آدما می خوابن، شیرها هم می خوابن.

ولی به احتمال خیلی زیاد، آدما تنها موجودتی هستن که فکر می کنن و  برای خودشون و بقیه، دلیل میارن.

ممکنه  که بعضی از  آدما، عادت های غذایی غلطی داشته باشن، یا عادت راه رفتن  و الگوی خوابیدن شون غلط باشه.

به همین ترتیب، همه ی ما ممکنه توی فکر کردن و استدلال آوردن هم دچار اشتباهاتی بشیم و غلط هایی داشته باشیم.

علم منطق، ابزاریه برای جلوگیری از همین اشتباهات.

 

آدمی که همیشه مطابق نص قانون عمل کنه، هیچ وقت مرتکب هیچ جُرمی نمی شه.

قانون، حد و مرزهایی داره که رعایت اون ها، مانع از ارتکاب جرایم می شن.

حکمای مسلمون هر وقت می خواستن منطقُ تعریف کنن، می گفتن:

منطق، یه ابزار قانونیه. ابزاری که ذهنُ از افتادن در خطای در تفکر حفظ می کنه.

ذهنی که منطقی فکر کنه، هیچ وقت دچار اشتباه و خطا و مغالطه نمی شه.

زبانی هم که منطقی حرف می زنه، هیچ وقت دیگرانُ به اشتباه و خطا نمی اندازه.

منطق، قانونیه که ذهن و زبان،‌ باید بند بند اونُ  به رسمیت بشناسن و مراعات کنن.

 

توی منطق از هیچ چیزی به اندازه ی «تصور» و «تصدیق» بحث نمی شه.

تصور، یعنی فکر کردن به شکل و معنی یه چیز، توی ذهن.

تصدیق هم یعنی باور کردن و قبول کردن یه موضوع.

مثلاً من وقتی می گم «اسب بالدار»، همه ی شما توی ذهن تون، یه اسبُ با یه جفت بال بزرگ تصور می کنید. اما چون  تا حالا هیچ اسبی با بال متولد نشده، هیچ کدوم تون وجود اسب بالدارُ تایید و تصدیق نمی کنید و می گید: اسب بالدار وجود نداره.

دانش منطق میگه: تصور، باید قبل از تصدیق انجام بشه. یعنی هر خبری که می شنویم یا می خونیم، اول باید اونُ پیش ذهن مون تجزیه و تحلیل کنیم. اگه تجزیه و تحلیل ها درست بودن، اون وقت می تونیم اون خبر تصدیق و باور کنیم.

ولی ماها خیلی وقتا این کارُ نمی کنیم. مثلاً وقتی توی اینترنت چیزی می خونیم، یا دوستامون به گوشی ما چیزی می فرستن، قبل از اونکه به درست بودن و  شایعه نبودن اون موضوع فکر کنیم،  همونُ برای ده نفر دیگه ارسال می کنیم.

این یعنی تصدیق کردن، قبل از تصور کردن!

این یعنی یه کار غیر منطقی!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۰۵

بعضیام هستن که همه ی سال دعا می کنن امام رضا قسمت شون کنه بیان زیارتش.

ولی همینکه پاشون به مشهد باز می شه،  پرورژه ی بازارگردی رو کلید می زنن.

یعنی هیچ بازار و پاساژ و  مرکز خریدی نمی مونه که اینا ازش غفلت کنن.

 اینا، در کنار این بازار گردی ها،‌ اگه فرصتی بشه، یه زیارتی هم می رن!

نکنید این کار ها رو!

بازار و پاساژ و مرکز خرید،  توی شهر خودتون هم  پیدا میشه!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۴۲

استاد زروئی نصرآباد، می گه:

شمام اگه خسته اید از تجارت

جمعه غروب، بیاین بریم زیارت.

ولی چه می شه کرد که بعضیا، زیارت هم که می رن، فکر تجارت و اینجور چیزان.

آدم چهار روز می ره زیارت که از این فکرا بیرون بیاد، ولی بعضیا، وسط صحن جامع رضوی هم با موبایلشون دارن معامله ی ملک و زمین می کنن.

خوبیت نداره.  آدم  وسط صحن جامع رضوی باید بهشتُ بخره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۴۰

خیلی خوبه که آدم وقتی می ره زیارت،‌ در کنار زیارت رفتن، اهل گشت و گذار و تفریح هم باشه.

خود من و شما هم از  پارک کوهسنگی و پارک ملت و شهربازی وکیل آباد مشهد کلی خاطره داریم.

ولی  بعضیا وقتی میان مشهد،‌ اونقدر غرق پارک و شهربازی و پارک آبی و باغ وحش و اینجور جاها می شن  که هدف اصلی سفرشون به حاشیه می ره.

بالاخره بین سفر مشهد با سفر کیش باید یه تفاوتی باشه یا نه؟!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۶:۳۷

از قدیم مشهور بوده که زیارت امام رضا، حج فقراست.

ولی هستن آدمایی که حج فقرا رو هم خیلی اعیانی و باپرستیژ انجام می دن.

یعنی می رن  یه هتلی که هزینه ی  یه شب اقامت در اونجا، با هزینه ی دو هفته اقامت من و شما توی مشهد، برابری می کنه.

خدا رو شکر که امام رضا کاری به ستاره های هتل و سوئیت و  مسافرخونه ی هیشکی نداره.

امام رضا،  با دارا و ندار، یه اندازه مهربونه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۵:۱۰

بین آدمایی که میان زیارت، همه جور آدمی پیدا می شه.

بعضیاشون عروس و دامادن،  اومدن ماه عسل.

بعضیاشون گره به کار زندگی شون افتاده،‌ اومدن که امام، گره ها رو براشون باز کنه.

بعضیا از امام شون شفا می خوان.

بعضیای دیگه یه همسر خوب و نجیب و بساز!

بعضیای دیگه بچه می خوان.

بعضیا نذر کرده بودن بیان زیارت، حالا هم اومدن که نذرشونُ  ادا کنن.



بین آدمایی که میان زیارت، همه جور آدمی پیدا می شه.

بعضیا رو مدرسه و دانشگاه و کانون مسجدشون،  اردو آورده.

بعضیا با ماشین شخصی اومدن. بعضیای دیگه با اتوبوس.

یکی با قطار شش تخته اومده،‌ اون یکی با قطار لوکس چهار تخته. یکی هم با قطار اتوبوسی.

یکی، دو ساعت پیش از نیشابور راه افتاده. اون یکی سه روزه که توی راهه.

یکی عربی حرف می زنه، یکی آذری، یکی کردی، یکی هم با زبون بی زبونی، سلام  می ده.

*************

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۴:۰۰

من یه دوستی دارم که از کارشناس-مجری یکی از این شبکه های تفرقه انداز، با لفظ استاد یاد می کنه.

یه روز از دستش ناراحت شدم و گفتم: این یارو اصلاً سواد درست و حسابی نداره. تو واسه چی به این می گی استاد؟

گفت: اختیار داری! تبحری که ایشون در دروغ بافی و مغلطه کردن دارن،  هیشکی نداره. ایشون استاد تمام  رشته ی ربط دادن آسمون به ریسمون هستن.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۲۲

یکی از چیزهایی جالبی که همیشه ذهن منُ به خودش مشغول کرده، جواب های هماهنگ و یه دستیه که مخالفین انبیا، به انبیا می دادن.

همیشه با خودم می گفتم چطور ممکنه این آدما اینقدر شبیه هم حرف بزنن. اونم آدمایی که بین بعضیاشون قرن ها، و بین بعضی های دیگه شون فرسنگ ها فاصله بوده.

اونم توی زمانه ای که از رسانه های مکتوب و غیر مکتوب خبری نبوده.

دست آخر به این نتیجه رسیدم که همه ی اون جواب های شبیه به هم از یه مرکز واحد سازماندهی شده. مرکزی به اسم تعصب و  کهنه پرستی.

مرکزی که طبق اساس نامه ی اون، سنت  و آداب و رسوم و عقاید آبا و اجدادی، حقانیت داره.  

مرکزی که طبق اساس نامه ی اون، این سنت پیشینیان نیست که باید با رأی عقل سنجیده بشه، بلکه بر عکس. این رأی عقله که باید با ملاک و سنجه ی سنت آبا و اجدادی سنجیده بشه.

هر پیامبری که مردمُ به درایت و تعقل و فکر و اندیشه دعوت کرد،  این جواب کلیشه ای رو شنید که:

« نه!، ما به همان راهى مى‌رویم که پدرانمان مى‌رفتند.»

خدا، لا به لای آیه های سوره ی بقره، بعد از نقل این جواب کلیشه ای و سراسر تعصب، اینطور فرموده که:

«  آیا حتى اگر پدرانشان بی خرد و گمراه بوده‌اند، باز هم باید دنباله رو آن ها باشند؟

دعوت‌کننده‌ کافران چون مَثَل کسى است که حیوانى را  بانگ می زند. حیوانی که جز صدا و ندایی مبهم، چیزی نمى‌شنود. آرى!  آن ها کرند و  لالند و  کورند و  درنمى‌یابند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۰۸

آدما، سه دسته  هستن:

دسته ی اول، اونایی هستن  که عاقلن. خدا این آدما رو توی کتابش به اسم «اولو الالباب» صدا زده. البته یه جاهایی هم بهشون گفته قومی که تفکر می کنن، قومی که تعقل می کنن. از اسم های دیگه ی این گروه توی قرآن، «اولو الابصار» و صاحبان چشم و دله.

این از دسته ی اول.

دسته ی دوم آدما، آدمای نیمه عاقل هستن.   با اینکه نیمی از وجود این آدما رو جهل گرفته، ولی همیشه نیمه ی عاقل این آدما بهشون کمک می کنه از نظرات آدمای دسته ی اول استفاده کنن و خودشونُ نجات بدن.

خدا، توی قرآن،  از بین همه ی خصوصیات این دسته، گوش شنوا و پند پذیر این آدم ها رو  تحسین کرده.  گوشی که به حرف آدم های عاقل، همه جوره بدهکاره.

اینم از دسته ی دوم.

اما دسته ی سوم آدما،‌ اونایی هستن که قرآن اسمشون ُ گذاشته دار و دسته ی سفهاء.  ویژگی این گروه اونه که نه خودشون اهل تفکر و تعقل و درایت و اندیشه هستن، نه گوشی دارن که به حرف حق و اهل درایت، بدهکار باشه.

اینا هممون هایی هستن که به قول آیه های قرآن،  دل هاشون مهر و موم  شده و بر گوش و چشم شون پرده های ضخیم غفلت  قرار گرفته...   

البته خدا هیچ  کسی رو بدون عقل خلق نکرده، ولی بعضی ها نه به عقل خودشون کاری دارن، نه به عقل عاقل ها  و نه به عقل نیمه عاقل ها!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۶

آدما، سلیقه هاشون با همدیگه فرق می کنه.

ممکنه یکی از یه غذایی خوشش بیاد، ولی یکی دیگه اون غذا رو خوش نداشته باشه.

یا یکی طبعش سرد باشه، یکی دیگه گرم.

یکی رنگای روشن دوست باشه، یکی رنگ های تیره تر.

ولی اینجوری نیست که همه ی علاقه ها و سلیقه های آدما با همدیگه متفاوت باشه.

ما آدما، با وجود سلیقه ها و علایق متفاوت مون، یه سری علایق و سلایق مشترک هم داریم.

همه ی آدما،  یه ساختمون، یا یه اثر هنری  کاملُ به یه ساختمون یا اثر هنری  نیمه کاره و ناقص ترجیح می دن.

همه ی آدما  نسبت به شنیدن یه خبر با جزئیات کامل، علاقه ی بیشتری دارن تا یه خبر نصفه نیمه  و ناقص.

آدما،  از هر چیزی،  شکل بهتر و کامل تر  اونُ می خوان و این ویژگی مشترک، ریشه در فطرت خدایی اون ها داره.

شاید قد و وزن و نژاد و رنگ و لهجه ی آدما متفاوت باشه،  ولی فطرت همه ی اون ها یکسان و خدائیه.

علاقه ی آدمیزاد به چیزهای بهتر و کامل تر، یکی از راه های قرآن برای دعوت انسان ها به ایمان و معنویته.

خدا توی قرآن، خطاب به همه ی انسان ها،  توی هر قرن و قبیله ای که باشن می گه:

اگه زندگی بهتر و  با دوام تر می خواید،‌ راهش ایمانه.

اگه دانش بهتر و کامل تر می خواید، پیش خدا و انباست.

اگه  طالب نعمت  و سلامت بهتر و بیشتر و کامل ترید، راهش بندگیه.

اگه طالب نورید، خدا نور آسمون ها و زمینه.

دنبال هر خیری که هستید، کامل ترین شکل اون خیر پیش خداست.

اشتباهی، جای دیگه نرید! ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۰