بال یا وبال؟ مسأله این است!
اینکه موقع گفتن تکبیر نماز، دست ها رو تا آستانه ی گوش بالا میاریم، یه جور نماده.
بعضی از بزرگان گفتن: بالا آوردن دست ها، نماد اینه که همه ی چیزهای غیر خدایی رو از ذهن و دل، و از مقابل چشم و گوش مون کنار می زنیم.
وقتی در شروع نماز، الله اکبر می گیم، یعنی خدا رو از همه چیز و همه کس، حتی از همه ی تصورات بالاتر و بزرگ تر می دونیم.
خب وقتی همچین بزرگ بالامرتبه ای، وجود داره، چرا به جای دیگه ای دخیل ببندیم.
چرا به کس دیگه ای، به چیز دیگه ای توکل کنیم؟!
وقتی هیچ نیتی به اندازه نیت خالص خدایی، سود آور و به صرفه نیست، چرا با شریک کردن غیر خدا در نیت مون، خلوص اونُ پایین بیاریم؟!
یادمون باشه خدا ما رو برای ترس نیافریده. ما رو برای تشویش و اضطراب و دلهره و دلمشغولی نیافریده.
خدا ما رو آفریده با با خیال جمع، با دل آرام و قلب مطمئن، با خاطر آسوده، عبادت خودشُ بکنیم. این خود ماییم که گاهی وقتا، الکی برای خودمون دلمشغولی و تشویش می تراشیم.
این خود مائیم که از چیزهای نترسیدنی می ترسیم.
ما گاهی وقتا، سر نمازمون به چیزهایی فکر می کنیم که حتی بیرون از نماز هم ارزش فکر کردن ندارن. صد البته که همچین نمازهایی به درد بیرون کشیدن تیر، از پا نمی خورن. اتاقُ خلوت و ساکت می کنیم و قامت می بندیم، ولی بازم ذهن مون توی آشفتگی های خودش سیر می کنه.
ولی تاریخ آدم هایی رو به خودش دیده که وسط معرکه و مقابل لشگر سی هزار نفری، حواس شون از نمازشون پرت نشده. نماز اون ها براشون باله و نماز ما، یه وقتایی برامون وبال!