دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کرامت» ثبت شده است

امام رضا ، هر وقت می خواست غذا بخوره ، اول  یه سینی بزرگ می آورد کنار سفره ...

بعد با دستای مهربونش سینی رو پر می کرد از بهترین غذاهایی که توی سفره بود...

سینی که پر میشد ، اون رو می فرستاد برای اون هایی که نیازمندن و گرسنه ...

بعد هم این آیه های قشنگ رو  از سوره بلد می خوند :

انسان نا سپاس از اون گردنه مهم نگذشت

تو چه می دونی که اون گردنه چیه ؟

 آزاد کردن برده ست و  سیر کردن کسی در روز گرسنگیش

گرسنه ای که از یتیمان خویشاونده

یا فقیریه خاک نشین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۴۵

یه کرامت ذاتی داریم ، یه کرامت اکتسابی …

کرامت ذاتی ، نتیجه عنایت ویژه خدا به من و توئه …

یه جورایی دست خودمون هم نیست . نتیجه این کرامت اینه که ما بالاخره از ابر و باد و مه خورشید و فلک یه سر و گردن بالاتریم .

بالاتر بودنمون هم به این خاطره که عقل داریم و زبان داریم و  روح خدایی داریم و  صد تا چیز دیگه که بقیه ندارن .

البته به خاطر  اینجور کرامت ها نمیشه فخر فروشی کرد ، دلیلش هم واضحه . چون که همش لطف خداست و خودمون برای رسیدن بهش زحمتی نکشیدیم . یعنی اصلا نبودیم و وجود نداشتیم که بخوایم زحمتش رو بکشیم و دود چراغش رو بخوریم .

زحمت  و دود چراغ رو رو باید گذاشت   برای کرامت اکتسابی.…

 

کرامت اکتسابی رو با ایثاره که  می شه خرید …

با ایمان و عبادته که میشه صندوق ذخیره کرامت اکتسابی رو پر کرد.

صد البته که عالم با جاهل برابر نیست ، آخه علم از اون چیزائیه که برای آدم ، کرامت اکتسابی میاره. البته اگه همراه عمل باشه وگر نه زنبور بی عسل کرامتش کجا بود؟

حالا بگذریم از اینکه خدا به بعضیا می گه از زنبور بی عسل هم پایین ترید ، یعنی که بَل هُم اَضَلید!

بعضیا رو که دیگه بدتر ، بهشون می گه : اصلا هیچی نیستید ، یعنی  امتیاز منفی کرامت اکتسابیتون اونقدر زیاده که با کرامت ذاتی هم نمی شه صاف و صوفش کرد.

خدا کنه اگه توی این بازار دنیا سودی نمی کنیم ، با ضرر و ورشکستگی راهی قیامت نشیم ، خدا کنه !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۳۲

اصلا هر چیزی که کرامت پیدا کرد، احترامش واجبه …

خدا چون کریمه باید روزی سی و چاهار بار براش به سجده افتاد.

قرآن چون کریمه ، بی وضو نمیشه بهش دست گذاشت ، احترام قاری و حافظش هم واجبه.

ماه رمضون چون ماه کرامته باید حرمتش رو حفظ کرد.

پیامبر چون کریمه و اکرم ، اسمش که میاد نمی شه ساکت بود، باید لب باز کرد و درود فرستاد به خودش و اهل بیت اهل کرامتش …

انسان هم چون  خدا بهش کرامت داده، خون و مال و ناموس و آبروش محترمن ..

مؤمن اگه باشه که دیگه نگو!

احترامش از کعبه هم بالاتره …

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۳۰

کرامت از اون چیزائیه که می ارزه آدم برای نگه داشتنش هر کاری بکنه…

یعنی هر جوری که حساب کنی ، می بینی کرامت رو نمی شه خرج چیز دیگه ای کرد، کرامته دیگه ، جون نیست که بشه راحت داد .

واسه همین هم بعضیا هستن  حاضر می شن به خاطر پایمال نشدن کرامتشون حتی جون بدن…

بعضی هایی که اسمشون می شه شهید .

یکیشون که از همه کریم تر و نجیب تر بود ، می گفت :  مرگ ، خیلی بهتر از اینه که آدم زیر بار عار بره …

اسمشُ  گذاشتن سید الشهداء.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۲۹

(1)

سیاه پوست بود. قرص نانى داشت که هم خودش مى‏خورد، هم سگش. امام که آمد، پرسید: چه چیز تو را وا مى‏ دارد که به او هم چیزى بدهى با اینکه ندارى؟ گفت: شرم. فرمود: بمان تا بیایم.

وقتى آمد، غلام و باغ را خریده بود. غلام را آزاد کرد و باغ را هم به او بخشید!

 

یکبار هم خودش داشت غذا مى‏خورد. لقمه‏اى براى خودش بر می داشت ، لقمه‏اى هم  براى حیوانی که ایستاده بود . نَجیح جلو آمد و گفت: با اجازه، او را از شما دور مى‏کنم. مبادا مزاحمتان باشد. کریم خانه رسالت فرمود: «بگذار باشد؛ من از خدا حیا مى‏کنم که زنده ای در من نظر کند و من چیزى بخورم و به او ندهم.»

 

(2)

تهیدست بودند. تا نواده پیامبر  را دیدند گفتند: با ما هم‌غذا مى‏شوى؟ بى‏درنگ از مرکب فرود آمد و بر سر سفره‏شان نشست؛ همان پاره‏هاى نانِ روى زمین.

فرمود: «خدا متکبران را دوست ندارد».

جبران هم کرد؛ آنهم به‌خوبى؛ همه را مهمان کرد به خانه کرامتش؛  هم غذا دادشان، هم لباس.

 

بارها اموالش را بخشیده بود. سه بار هم تمام دارایى‏اش را.

یک‌بار مردى از او پولى خواست؛ پنجاه هزار درهم به‌همراه پانصد دینار عطایش فرمود وسپس گفت: «کسى را براى حمل این بار حاضر کن». وقتى آمد، عباى خود را هم به او داد؛ «این هم اجرت باربر!»

 

(3)

همیشه می فرمود : « بخشش پیش از درخواست بزرگ‌ترین بزرگواری‌هاست.»

آن بار هم نگذاشت طرف حتى یک کلمه حرف بزند. وقتى نامه را خواند، دوبرابر خواسته‏اش عطا فرمود.

گفت :چه نامه پربرکتى!

فرمود:  «برکتش براى ما بیشتر بود؛ چون ما را اهل نیکى ساخت».

بعد هم یادمان داد: «نیکى آن است که بى‌خواهش به کسى چیزى دهند، اما بخششِ پس از خواهش، بهاى ناچیزى است در برابر آبروى او که اظهار حاجت کرده است.»

 

(4)

گناه‌کار بود و فراری. جرأت نداشت از خانه بیرون بیاید. دنبال راهی می‌گشت یا وسیله‌ای.

یک روز در راه خلوتی، حسن و حسین را دید. دوید و آنها را برداشت. روی دوشش سوار کرد و آمد نزد رسول خدا(ص)

بی مقدمه گفت : ای پیامبر! ‌من به خدا و این دو فرزندت پناه آورده‌ام.

پیامبر از زیرکی او خندید. آن‌قدر که دست مبارکش را بر دهان گذاشت. رو کرد به آن مرد و فرمود: برو! تو آزادی،

بعد هم  نگاه کرد به حسن و حسین، باخنده گفت :

« من شفاعت شما را پذیرفتم.»

همان وقت بود که آیه 64 سوره نساء نازل شد.

 

(5)

همه اشراف قریش بودند، بزرگ‌زادگان نیز، معاویه پرسید: به من بگویید چه کسی از نظر پدر،‌مادر، عمه، عمو، دایی، خاله، پدربزرگ و مادربزرگ، کرامتش بیشتر است؟ حسن بن علی مالک بن عَجلان  اشاره کرد به امام مجتبی ؛

گفت : « او کریم‌ترین و اصیل‌ترین مردم است. پدرش علی‌بن‌ابی‌طالب، مادرش فاطمه دختر رسول خدا، عمویش جعفر طیّار، عمه‌اش ام‌هانی، دایی‌اش قاسم و خاله‌اش زینب فرزند پیامبر است. جدش رسول خدا و جده‌اش خدیجه دختر خویلد است.»

 مردم همه ساکت شدند.

امام برخاست و رفت.

 

(6)

میهمان‌ها که شیر را نوشیدند، زن گفت: حتماً‌گرسنه‌اید، مهمان حبیب خداست. گوسفند را بکشید. یکی از آن سه نفر گوسفند را ذبح کرد. وقتِ خداحافظی گفتند: مادر! ‌ما از بزرگان قریشیم، ‌حالا به حج می‌رویم. اگر گذرت به مدینه افتاد، نزد ما بیا؛ برای جبران محبّتت.

شوهر که برگشت، جای خالی گوسفند را که دید، از سر فقری که دامن‌گیرشان بود فریاد زد: وای بر تو، ‌تنها گوسفند مرا برای چند نفر ناشناس کشتی؟

 

زن و مرد که به مدینه رسیدند، یکی از آن سه ناشناس را دیدند؛حسن‌بن‌علی را، او به تنهایی هزار گوسفند و هزار دینار به آنها داد و بعد تازه راه خانه حسین‌بن‌علی را نشانشان داد.

در مدینه کرامت این خاندان زبان‌زد بود.

 

 

(7)

درختان خرما از بی‌آبی خشک شده بود. زیر یکی از همان درخت‌ها فرشی انداختند. یکی از همراهان نگاهی به درخت خشک‌شده کرد و با افسوس گفت: اگر این درخت خشک نشده بود از آن می‌خوردیم.

فرمود : رطب میل دارید؟

گفتند: آری

دستان کریمترین امام که آبشار نیایش و خواهش شد، درخت به اعجاز امامت، ‌سبز گشت، ‌برگ درآورد و رطب داد، آن‌قدر که همه اهل قافله با شادی این خاطره کامشان را شیرین کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۱۵


همه ی ذره های هستی، کرامت و احترام دارن. برای این که همه شون با خدا نسبت دارن. برای این که همه شون با نظر لطف خدا آفریده شدن.

ولی کرامت  و احترام انسان، یه جور کرامت و احترام خاصه. این کرامت  و احترام خاص، متعلق به اولین انسان یعنی حضرت آدم نیست. متعلق به نژاد و تیره و قبیله ی خاصی هم نیست. به مردمان یک دوره ی زمانی خاص هم تعلق نداره.

خدا در قرآن فرموده: ما همه ی بنی آدم را گرامی داشتیم.

«بنی آدم»، یعنی همه ی انسان ها، در هر زمان و مکان و نژاد و لباس و سن و سالی که باشن.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۰۶:۴۰

کرامت، نقطه ی مقابل پستی و فرومایگیه. انسان ذاتاً کرامت داره، چون به فرموده ی خدا در «اَحسن تَقویم» آفریده شده. در بهترین قوام و نظام. خدا در آفرینش انسان به هر چیزی که برای بقا و سعادت انسان لازم بوده توجه کرده. هیچ چیزی از قلم نیفتاده. هیچ نیازی بی پاسخ گذاشته نشده.

انسان احترام و کرامت ویژه ای داره. چون خدا در وقت آفرینش، نگاهی ویژه به او داشته. لطفی خاص، نظری متفاوت، توجهی انحصاری.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۰

خدا از بین مخلوقات خودش، به انسان کرامتی ویژه بخشیده. این کرامت ویژه استعدادهای ویژه و ماموریت های ویژه ی انسان در بین همه ی آفریده های خداست.

فرشته ها، از ماموریت ویژه ی انسان با خبر بودن. می دونستن که انسان قراره خلیفه ی خدا روی زمین باشه. اما از استعدادها و قابلیت های ویژه ی انسان خبر نداشتن. برای همین هم بود که صدای اعتراض شون بلند شد. 

خدا در جواب اعتراض فرشته ها فرمود:

«من چیزی می دانم، که شما نمی دانید.»


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۰

یکی از اسم های خدا اسم نیکوی خَلّاقه. خلاق، یعنی بسیار آفریننده. هستی، با همه ی وسعت و گوناگونی که داره، مخلوق خداست. 

اما کامل ترین، نیکوترین، و بهترین آفریده ی خداوند خلاق، انسانه. همه ی مخلوقات، از سفره ی کرامت خدای کریم لقمه ی وجود بر می دارن. ولی هیچ موجودی در روی نردبان کرامت، به پایه ی انسان نمی رسه.



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۹

همه مون از یه آب و گلیم .  همه مون بچه های حضرت آدمیم . آدمی که پیامبر خدا بود .

 پس یه جورایی همه مون پیغمبر زاده ایم . پیغمبر زاده ها حرمت دارن . نباید خوارشون کرد .

 اگه کمک خواستن نباید دریغ کرد . اگه احتیاجی داشتن باید بر طرف کرد و یارشون بود .

 پیغمبر زاده ها احترام دارن ولی ما پیامبرزاده هم که نباشیم آفریده خداییم .

 خدا از روح خودش در همه ما دمیده ، پس حق نداریم خودمون و بقیه رو دست کم بگیریم . حق نداریم کسی رو بی احترام کنیم .

 بی حرمتی به آفریده های خدا ، بی حرمتی به خداست . ما حتی حق نداریم به یه درخت بی حرمتی کنیم ، چه برسه به یه انسان ، انسانی که جانشین خدا روی زمینه .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۴۰