دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نیشابور» ثبت شده است

اینجا مدینه است، سال، سال ‌200 هجری قمری.

هفتمین نواده رسول‌الله ناگزیر و ناگریز از هجرت به سوی مرو است.

از وقتی که رجاء‌ بن‌ ابی ضحاک به‌منزل امام رسید و نامه مامون را به او داد ، امام به ناچار آماده سفر شد.

امام برای اثبات اجباری‌بودن این سفر، در چند نوبت، کنار مرقد پاک پیامبر رحمت رفت و هر بار در حالی که با صدای بلند گریه می کرد، با  جد بزرگوارش وداع نمود.

سپس در روز  ترک مدینه،  دستور داد تا اهل‌بیتشان در اطراف ایشان جمع شوند. آنگاه فرمود: «بر من بگریید تا صدای شما را بشنوم.»

امام فرزند خردسالش، جواد الائمه را به عنوان جانشین خود معرفی کرد و از همه خواست تا  از مخالفت با او بپرهیزند.

امام در روز پنج شنبه، پانزدهم محرم مصادف با بیست و هفتم مرداد خورشیدی، برای همیشه از مدینه خارج شد.



 

 

مسیر حرکت امام به سوی مرو، پیش تر، به زیرکانه ترین شکل از سوی مأمون تعیین شده بود.  این مسیر اجباری، بر خلاف مسیر رایج آن زمان، نه از کوفه و قم که کانون تشیع بودند می گذشت، و نه از بغداد. بغداد در آن زمان مجمع عباسیانی بود که  خلافت مأمون را بر نمی تافتند و بر ضد او توطئه می کردند.

مامون، فرستادگان خود را مکلف کرده بود که حضرت را از بصره حرکت دهند. شهری که تا آن زمان، بیشتر از هر شهر دیگری محل تجمع عثمانیان و مخالفان شیعه بود.

امام پس از خروج از بصره به اهواز رسید و در آنجا به دلیل ناسازگاری آب و هوا، سخت بیمار شد . نواده ی رسول خدا با گذشتن از پل اَربَک، اهواز را ترک کرد و راهی بهبهان شد. امام در مسجدی در این شهر نماز گزاردند و آن مسجد به نام حضرت نامور گشت

ادامه مسیر، از شهرهایی چون اصطخر، ابرقوه و یزد می گذشت. امام با مردم هر شهر به زبان و لهجه ی همان شهر سخن می گفت. 

حضرت  روز  چهارشنبه 15 ربیع‏الاخر سال 200  هجری مصادف با 25 آبان سال  195 خورشیدی، وارد یزد شد و  چهار روز در این شهر اقامت داشت.



 

 

نیشابور، در آغاز سده ی سوم هجری که امام به آن قدم گذاشت، شهر بزرگی بود. امام به هر شهری که نزدیک می شد جمعی به استقبال ایشان می آمدند.  اما جمعیت مشتاقی که در ورودی نیشابور به استقبال حضرت آمدند با هیچ شهر دیگری قابل قیاس نبود.

جمیعت، کاغذ و مرکب در دست، از امام تقاضای حدیث کردند. امام حدیث شریف سلسلة الذهب را  در پاسخ به همین تقاضا انشا فرمود.

اهل نیشابور و همراهان امام دیدند که او، در چشمه ی ‌کهلان غسل کرد و در کنار حوض آن به نماز ایستاد.

منازل بعدی سفر حضرت، طوس، ده سرخ و کوه سنگی بود.



 

در ده سرخ امام به‌منظور فراهم ساختن آبی برای وضو زمین را به دست مبارکش حفر کرد و چشمه ای جاری ساخت.  و این تنها یکی از ده ها کرامتی بود که در این سفر از آن حضرت ظاهر شد.

امام پس از وارد شدن به طوس در ناحیه نوقان منزل کرد. نوقان ملک حمید بن قحطبه طائی از حکام هارون الرشید در خراسان بود. امام در منزل حمید که در باغ بزرگی قرار داشت منزل کرد. گور هارون نیز در همان باغ بود. امام در آن باغ به نزد قبر هارون الرشید رفت. با دست مبارک به یک طرف قبر خط کشید و فرمود:

«این جا تربت من است. و من این جا به خاک سپرده می شوم. و به زودی خداوند این جا را جایگاه آمد و شد شیعیان و دوستداران من قرار می دهد. به خدا قسم! کسی که مرا زیارت کند و بر من سلام کند شفاعت ما اهل بیت و رحمت و آمرزش خداوند او را در بر می گیرد.»

سپس امام رو به قبله نمود و چند رکعت نماز گذارد و دعا کرد.

امام در کوهسنگی هم برای برکت یافتن سنگ های کوه که از آن ظرف غذا می تراشیدند دعا  فرمود. به دستور امام، غذای آن روز  ایشان را در همان دیگ های سنگی پختند.

مقصد بعدی،  شهر سرخس بود.



 

عباسیان به خاطر استقبال پرشور مردم نیشابور ، اجازه ندادند امام با مردم سرخس دیدار کند.   امام مدت حضور خود در سرخس را محترمانه در بازداشت به سر برد. سپس امام  را  از سرخس به سمت مقصد نهایی سفر  یعنی مرو حرکت دادند.

مرو مهم‌ترین شهر خراسان قدیم و تختگاه مامون عباسی بود.

حضرت در روز جمعه 29 جمادی‏الاخر  مطابق با  هفتم بهمن ماه وارد آن شهر شد.

امام در ورود به مرو با استقبال با شکوه مردم و کارگزاران مأمون رو به رو شد. مأمون در احترام آن حضرت بسیار کوشید و آن حضرت را در مکان مناسبی جای داد. سپس از رجاء بن ابی ضحاک از احوال و کارهای امام در مسیر سفر پرسید و رجاء به تفصیل عبادت ها و کارهای امام را شرح داد. مأمون گفت:

«بله، ای پسر ابی الضحاک! علی بن موسی بهترین اهل زمین و اعلم و عابد ترین ایشان است، ولی خبر نده مردم را به آنچه از او دیده ای؛ »



در پایان سفر،  ساربان که مردی از روستاهای اصفهان بود دست خطی به نشانه تبرک خواست.

امام برای او نوشت:

«دوست آل محمد باش، حتی اگر گناهکار باشی.

دوستان آل محمد را هم دوست بدار، حتی اگر آن ها نیز گناهکار باشند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۶:۲۶

روز ها، روزهای آغازین سده ی سوم هجری بودند.

نیشابور، کلانشهر آن روزهای خراسان بزرگ، مهمانی عزیز داشت.

مهمانی از مدینه، از شهر پیامبر

مهمانی از بنی هاشم، از نسل پیامبر

جمعیت، با گام هایی از جنس انتظار، خود را برای استقبال، به ورودی شهر رسانده بودند.

جمعیت، کاغذ  و دَوات، در  دست،  همه ی وجودشان، شوق شنیدن بود.

شوق شنیدن حدیثی تازه، از مسافری که تازه رسیده.

مسافر روایت کرد از پدرش، که او هم روایت کرده بود از پدرش، پدری که او هم راوی پدران خود شده بود.

مسافر، حدیثی روایت کرد با سلسله ای از جنس طلای ناب. سلسله ای همه عصمت و نجابت.

اهل نیشابور، همه آن روز شنیدند که مهمانشان گفت:

جدم پیامبر از جبرئیل شنید و جبرئیل از خدا که فرمود:

کلمه ی لا اله الا الله، دژ استوار من است.  هر که در آن داخل شود، از عذاب من ایمن است.

سپس همه دیدند که مهمانشان، انگشت اشاره به سوی خود گرفت و فرمود:

به شروطش، و منم ، یکی از شروطش!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۴۰