دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «منزلت» ثبت شده است

الآن توی دنیا، بعضی از زندان های قدیمی تبدیل به موزه شده.

یعنی مردم کلی راه می کوبن و می رن یه منطقه بد آب و هوا، تازه کلی هم پول بلیط میدن که بتونن نصف روز توی اون زندان باشن.

البته این زندان ها، با زندان های معمولی فرق می کنن.

چون اونجا که بری بهت می گن اینجا زندانیه که  فلان شخصیت مبارز و آزادی خواه، مثلاً نلسون ماندلا، چند سال در اون زندانی بوده.

یا مثلاً همین حمام و باغ فین که شهرتشون رو مدیون شخصیت بزرگ امیر کبیر هستن.

می خوام بگم آدمیزاد می تونه با بزرگوار زیستن، حتی به زندان و  تبعیدگاه و محل قتل خودش هم شخصیت بده.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۱۸

اگه پیش قدیمی های باسواد نشسته باشی و صحبت جا و مقام بشه، می گن : شرف مَکان، به مَکینه. نه بر عکس.

منظورشون اینه که انسان بزرگوار، همیشه بزرگوار و والامقامه. چه پایین باشه، چه بالا...

گاهی وقت ها، یه موقعیت پست و پایین، به خاطر انسان بزرگواری که در اون موقعیت قرار می گیره، ارزش پیدا می کنه...

بر عکس این حالت هم ممکنه...

یعنی بودن موقعیت های بلندی که به خاطر حقارت کسی که اون ها رو اشغال کرده، بی ارج شدن....

 

همه حرف، سر اینه که هر کی «بالاتر» بود، لزوماً «والاتر» نیست.

مثلاً دود!

دود با اینکه همیشه از شعله بالاتره، اما دود کجا و شعله کجا!

اولی چشمُ کور می کنه ولی دومی  نور چشم می شه و تاریکی رو از بین می بره.

یا  اصلاً همین ابرو! ابرو  با اینکه بالاتر از چشمه ، اما شأنش بالاتر از چشم نیست.

به قول شاعر:

دود اگر بالا نشیند، کسر شأن شعله نیست

جای چشم،‌ ابرو نگیرد گر چه او بالا تر است.

یه شاعر دیگه ای هم گفته:

من از روئیدن خارِ سر دیوار فهمیدم

که ناکس، کس نمی گردد، به این بالا نشستن ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۰

می گن یه روز خاقانی، شاعر معروف، به مجلسی دعوت شد.

مجلس، به قول معروف، مجلس اعیان و بزرگان بود. شاعری و کار فرهنگی هم چون هیچ وقت تاریخ برای کسی نون و آب نداشته، خاقانی با یه دست لباس کهنه و بدون مارک راه افتاد سمت مجلسی که دعوت شده بود. بعدم ، خواست بره بالای مجلس بشینه که مسئول تشریفات و هماهنگی جلسه جلوشُ گرفت و گفت: با این سر و وضعی که داره، بهتره همون دم در بشینه.

خاقانی بیچاره، وقتی می بینه کل کل کردن با مسئول تشریفات مجلس فایده ای نداره، سرش رو میندازه پایین و میره همون پایین مجلس می شینه.  در همین حین، چند نفر از اون هایی که چشم دیدن خاقانی رو نداشتن اون رو پایین مجلس می بینن و شروع می کنن به مسخره کردن خاقانی.

این ماجرا سبب رنجش خاقانی می شه و شاعر، در مقام اعتراض، این شعر تند و تیز رو تقدیم  اون ها  می کنه!

گرچه بالا نشستن از نسب است          

لیک پائین نشستن از ادب است

گر    فروتر      نشست    خاقانی         

 نه مـرا  عیب و نه ترا ادب است

قل  هوالله   بین   که   در    قرآن           

زیـر تبّت یــدا ابـــی  لهب است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۰