دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عهد» ثبت شده است

این روزا، روزای بازگشت پیامبر از حجه الوداع، به مدینه ست.

این روزا، روزای نازل شدن آیه های سوره ی مائده هم هست.

بنا به قولی، تمام آیه های  سوره ی مائده، در جریان حجة الوداع، و در راه بازگشت پیامبر از مکه به مدینه نازل شده.

در حقیقت، خدا داره توی این سوره، ‌آخرین حرف ها و توصیه ها و اتمام حجت های خودش رو نازل می کنه...

یکی از مهم ترین توصیه های این سوره، توصیه به وفاداری نسبت به عهد و میثاق و پیمانه.

*

«اى کسانى که ایمان آورده اید به پیمانها و قراردادها وفا کنید!»

سوره مائده، به عنوان یکی از آخرین سوره هایی که بر پیامبر نازل شد، بعد از «بسم الله» ،‌با همین عبارت مهمه که آغاز میشه...

با توصیه به وفاداری نسبت به پیمان ها!

دارم به این فکر می کنم که چرا  همچین سوره ای باید با همچین عبارتی شروع بشه؟

یه دفعه یاد حادثه مهم غدیر  که در آخرین  ماه های حیات  پیامبر اتفاق افتاد می افتم.

حادثه ای که آیه های اون، در دل سوره مائده قرار دارن و همزمان با نزول آیه های سوره مائده،‌ رخ داد.

*

اون هایی که یه مقدار از زبان  عربی و صرف و نحو مشکلش سر در میارن، خوب می دونن که عقد یعنی پیمان محکم.  جمعش هم میشه عُقود.

حالا اگه همین کلمه عقود، یه الف و لام بیاد سرش، معنیش اینه که همه پیمان ها...

توی آیه اول سوره مائده هم خدا، سر کلمه عقود الف و لام آورده. پس معنیش اینه که آدم مؤمن و مسلمون باید به همه پیمان هایی که بسته وفادار باشه....

چه پیمان هایی توی اون ها طرف حسابش خود خداست. چه پیمان هایی که با یه مومن مسلمون بسته؛  چه پیمان ها و میثاق های اجتماعیش..

آدم مومن مسلمون، حتی سر قول و قرارش با دشمن خودش و خدا هم می مونه و پیمان شکنی نمی کنه....

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۱

بچه که بودم، وقتی دسته گل به آب می دادم،‌ بابام بهم می گفت:

صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را / خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی.

حالا حکایت ماست.

روزی صد بار، روی  قول صد تا کس و ناکس حساب می کنیم. روی صد بار به حرف این و اون دل خوش می شیم.

ولی زورمون میاد یه بار،  به بار برای همیشه، به قول و حرف و وعده های خدا ایمان بیاریم.

زورمون میاد روی قول و قرار خدا حساب ویژه باز کنیم.

کسی می دونه چرا؟!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۲

جناب آقای سعدی که هم شیرین بیان بوده، هم استاد سخن،  یه جا گفته:

«عهد نابستن از آن بِه که ببندی و نپایی»

یعنی چی؟

یعنی شمایی که قرار نیست به قول و عهد و پیمانت عمل کنی،‌ الکی قول نده و قرار نذار.

یعنی جنگ اول به از صلح آخر.

الکی به مشتری و زن و بچه و صاحبکار و همکار و همسایه و مردم و ارباب رجوع قول می دی که تا فلان روز فلان کار رو براشون انجام بدی.

ولی خودت خوب می دونی که فلان کار تا فلان روز انجام نشدنیه.

خب قول نده عزیز من!

الکی توقع بی جا درست نکن!  بیکاری مگه؟!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۰

من و شما که اون زمانا نبودیم.

ولی ظاهراً در عصر جاهلیت، یه پیر زنی بوده که   سرگرمی خاصی نداشته.

ایشون محض بیکار نبودن، از صبح تا شب  مشغول نخ ریسی می شده.

ولی سر شب، برای اینکه فردا هم بیکار نباشه، دوباره همه ی رشته ها رو  پنبه می کرده.

خدا توی سوره ی نحل به من و شما میگه:

عین اون پیرزنه نباشید! 

یعنی وقتی با من قول و قرار اکید و محکم می ذارید و پاش قسم می خورید،  محکم هم  پاش بمونید و بعد یه مدت زیر همه چی نزنید!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۰

بین «زبان داشتن» و «زمان داشتن» یه رابطه ی خیلی جدی وجود داره.

هر موجودی که «زبان» نداشته باشه، درکی هم از «زمان» نداره.

فقط با زبانه که یه موجود می تونه بین گذشته و حال و آینده تفاوت قائل بشه.

از بین موجوداتی هم که روی این کره  ی خاکی و آبی نفس می کشن،  فقط ما آدما هستیم که زبان داریم.

پس فقط مائیم که می تونیم با زمان و با گذشته و آینده ارتباط برقرار کنیم.

رابطه ی ما با گذشته، می شه خاطرات و تاریخ.

ولی رابطه ی ما با آینده می شه پیش بینی و تصمیم گیری و  صد البته  قول و قرار .

قول یعنی حرف و سخن.

حرف و سخن هم مال موجودیه که زبان داشته باشه.

پس از بین همه ی موجودات این کره ی خاکی و آبی، فقط مائیم که می تونیم به خودمون و بقیه قول بدیم.

چرا؟

چون فقط مائیم که زمان داریم،

و فقط مائیم که زبان داریم!

 

 

اگه خدا این قوه ی نطقُ به ما نداده بود،‌ چی می شد؟!

شاید بگید اون وقت دیگه نمی تونستیم با بقیه ارتباط برقرار کنیم.

ولی  واقعیت اینه که بدون قوه ی نطق، ما حتی نمی تونستیم با خودمون هم ارتباط برقرار کنیم.

ما،‌همونجوری که با بقیه حرف می زنیم، با خودمون هم حرف می زنیم.

همونجوری هم که با بقیه قول و قرار می ذاریم، با شخص شخیص خودمون یه قول و قرارهایی منعقد می کنیم.

اما!

اما بعضیا همونجوری که پای حرف و قول و قرارشون با مردم نمی مونن، پای حرف و قول و قراری که با خودشون گذاشتن هم نمی مونن.

آدم بدقول، هم با بقیه بدقوله، هم با خودش!

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۰

یعنی تعبیرایی که توی احادیث راجع به آدم بد عهد و بد قول به کار رفته، مو به تن آدم سیخ می کنه.

ما ها، شاید بدقولیامونُ خیلی جدی نگیریم، اما ظاهراً خدا، قضیه رو خیلی جدی می گیره.  چند لحظه به  مضمون این احادیثی که می خونم دقت کنید:

آنکس که وفای به عهد و پیمان نکند، دین ندارد.

به خدا و روز قیامت  ایمان نیاورده کسی که به عهد خود وفا نمی کند.

آنکس که عهد و پیمان را رعایت نکند،‌ به خداوند یقین نیاورده است.

 حدیث اول از پیامبرمون بود، دو تا حدیث بعدی از امام اولمون



خدا، مث ما نیست که حرفش یه چیز باشه و عملش یه چیز.

حرف خدا عین عملشه و عملش، عین حرفش.

لعنت خدا هم لعنت زبونی نیست، وقتی خدا کسی رو لعنت کنه،‌ یعنی اونُ از رحمت خودش دور کرده.

همه ی اینا رو گفتم که بگم خدا توی قرآن، فرموده اونایی که پای قولشون نمی مونن، لعنت شده ی منن.



اونجوری که آیه های قران می گن یکی از نتایج و عواقب بدعهدی و بدقولی، سنگ شدن دله.

خدا راجع به بنی اسرائیل فرموده: اینا چون پای قول و قرارشون نمی موندن، دلاشون ُ عین سنگ کردم. از سنگ هم سخت تر و سنگ تر!

دل سنگ شده،‌نه به رحم میاد، نه می لرزه،  نه اهل فکر  و تدبر می شه، نه سواد و دانش و حکمت  واردش می شه.

دل سنگ شده، نور گیر نداره!

تاریک تاریک تاریک!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۶:۰۱

خدا، هیچ وقت به خاطر بدقولی کردن و عهد شکنی ما باهاش، متضرر نمی شه.

هیچ وقتم کارش گیر خوش قولی و پایبندی ما به عهد و قرارمون نیست.

ولی مردم چی؟

گاهی وقتا بدقولی  های کوچیک ما، باعث  وارد اومدن ضررهای بزرگ  به بقیه می شه.

ضررهایی که شاید نه ما،‌ نه هیچ کس دیگه نتونه جبرانش کنه...

مراقب باشیم!


بد قولی کردن با خدا رو شاید بشه یه جوری، یه کاریش کرد.

بالاخره خدا بزرگه، غفوره،‌رحیمه، کریمه.

وقتی بهش بگیم ببخشید، می بخشه.

ولی مردم چی؟

بد قولی کردن با مردم، اسمش می شه حق الناس.

حق الناس هم از اون چیزائیه که خدا به این سادگی ها از کنارش نمیگذره.

توی حق الناس، غیر از ما و خدا، پای شخص ثالث وسطه.

منظورم همون کسیه که  باهاش بدقولی کردیم و باید هر جوری شده از دلش در بیاریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۵:۵۹

همه ش سه تا کلمه ست.

فرموده:

«المُومِنون،  عِندَ ، شُروطِهِم»

راجع به این حدیث  سه کلمه ای پیامبر، تا الآن هزاران صفحه شرح و توضیح و تفسیر و حاشیه نوشته شده.

حالا ما کاری به اون هزاران صفحه شرح و تفسیر نداریم.

اون چیزی که ما باید از این حدیث یادمون باشه  این  سوال و جواب ساده ست.

«مومن کجاست؟

پای قول و قرارش!»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۵:۵۷

فارغ از قول و قرار هایی که با خودمون و با بقیه می بندیم، یه سری قول و قرار هم داریم که توی اونا طرف حساب آدم، خداست.

توی قرآن، از هر ده تا جایی که کلمه ی «عَهد» اومده، تقریباً نه بارش منظور قول و قراریه که یه طرفش خداست، یه طرفش ما یا باقی بنده هاش.

خیلی جالبه!

خدا بعضی جاها، راجع به بعضی از کارای بنی بشر،   با لحن  گلایه مند  و عتاب آمیزی میگه: «ما با هم همچین قراری نداشتیما!،

ما، قرارمون چیز دیگه ای بود! » 

خدا، توی سی و شش آیه از آیه های کتابش راجع به عهد و قول و قرار صحبت کرده.  مثلاً فرموده:

 زیانکار، اونایی هستن  که قول و قرارشونُ با خدا، ‌بعد از محکم شدنش، زیر پا می ذارن و عهدشونُ می شکنن.

یا به بنی اسرائیل گفته:  به عهدی که با من دارید وفا کنید،‌ تا منم به عهدی که باهاتون دارم وفا کنم.

جای دیگه ای هم فرموده: کیه که بیشتر  و بهتر از من پای قول و قرارش بمونه؟!

خودمونیم ها!  کیه؟!

توی سوره ی توبه، خدا از آدمایی حرف می زنه که وقتِ نداری، یه قولایی به خدا می دن.

قول می دن اگه خدا جیبشونُ پر پول کنه، اهل خیرات و صدقات بشن. ولی ...

ولی  وقتی خدا کاری می کنه که دستشون به دهانشون برسه، بخل میاد سراغشون و یادشون می ره چه قولی به خدا داده بودن!‌

کلاً یکی  از گلایه ها و انتقاد های قرآن نسبت به ما آدما،‌ اینه که قول و قرارمون یادمون می ره.

خوش به حال اونایی که توی روز  آسونی، نذرها و قسم ها و قول و قرارهای روزای سختی، یادشون نمی ره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۵:۵۳

 وقتی می گن انسان، موجود اجتماعیه، یعنی هیچ جوری نمی شه اجتماعی بودن انسانُ‌ ازش گرفت.

انسان اگه تک و تنها، وسط یه جزیره ی دور  افتاده هم زندگی کنه، باز موجود اجتماعیه.  یعنی همونجا با خودش، یه  جامعه ی یه نفره تشکیل می ده و راجع به فردا صبح، یه قول و قرارهایی با خودش می ذاره.

ولی عوضش بقیه ی موجودات، حتی اگه دسته جمعی هم زندگی کنن، چیزی به اسم جامعه  ندارن.

چرا؟!

چون فرضاً توی کندوی  زنبورها،  هیچ قول و قراری بین ملکه و باقی زنبورها،  یا بین ملکه و  خودش وجود نداره.  اون چیزی که زنبورها رو  دور هم جمع می کنه، قول و قرار نیست، غریزه ست.

ولی شأن ما آدما بالاتر از اینه که غریزی زندگی کنیم.

شأن ما بالاتر از اینه که غریزی، همسر و پدر و مادر بشیم.

حتی شأن ما بالاتر از اینه که  خدا رو غریزی بپرستیم. برای همینم هست که خدا ما رو بنده ی غریزی خودش نخواسته. بندگی ما بر خلاف بندگی  ابر و باد و ماه و خورشید، بر اساس دینه.

دین هم چیزی نیست جز قول و قرار ما با خدا برای بندگی کردن.

می خوام بگم انسان به خاطر قول و قرارش، انسانه. نه به خاطر راه رفتن روی دو تا پا و داشتن ناخن گرد و انگشتای بلند!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۰:۳۸