همه دانش ها، یه
ریشه مشترک دارن...
یعنی از یه جای
واحد شروع می شن.
درست ترش
اینه که باید از یه جای واحد شروع بشن...
حالا اگه کسی با
اون ریشه واحد کاری نداشته باشه و فقط و فقط سرش به تخصص خودش گرم باشه، کارش مث
چی می مونه؟
مث کار کسی که
یه کتاب رمان رو از وسطش باز کنه و بی اطلاع از فصل های اولیه اون، شروع کنه به
خوندن بقیه فصل ها...
همچین کسی، مشکل
بتونه از کلیت داستان، چیزی سر در بیاره.
نقطه آغاز همه
دانش ها، خدا شناسیه...
یعنی ما هر جای
این هستی رو که بخوایم بشناسیم، اول از همه باید بدونیم هستی از کجا اومده...
دونستن این
سؤال، نگاه ما رو به هستی و چگونگی شناخت اون هم تغییر می ده.
نتیجه دانش
فیزیک و ریاضیات، وقتی بدون خدا شناسی آغاز بشه، می شه بمب های چند ده تنی و هسته
ای و اینجور چیزا...
ولی نتیجه
همون دانش ها، وقتی از زیر چتر اعتقاد به خدا بیرون بیان، کمک به صلح و سعادت
بشره.
به سلامتی، در
مقام اشرف مخلوقات، دل هسته رو هم شکوندیم..
الکتریسیته رو
هم که قبلش کشف کرده بودیم...
فضا رو هم
که تسخیر کردیم...
ظاهراً پا روی
کره ماه هم گذاشتیم....
چند سال دیگه هم
قراره بریم مریخ...
نانو تکنولوژی
و آی تی و عصر دیجیتال و اینجور چیزا رو که دیگه نگو!
یه کارهایی
کردیم که وقتی بهش فکر می کنیم، سر خودمون هم سوت می کشه...
ولی با همه این
اوصاف، وقتی یه گوشه از کره خاکیمون قحطی میاد، آدم هاش باید از گرسنگی بمیرن....
خودمونیم
واقعاً...
دانشه ما ها
داریم؟!
«دعوتید به خواندن کتاب احادیث دانشجویی»