دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خوش خلقی» ثبت شده است

چیه؟ چته؟

خب تو بد آوردی به بقیه چه ربطی داره؟

حالا مثلاً اخم کنی و سه گرمه ها رو  بدی توی هم، همه چی حل می شه؟

من می گم‌ توی هیچ فرهنگی ضرب المثلی نداریم که بگه: «اخم بر هر درد و هر مشکل «روا» ست.»

عوضش همین فارسی مث شکر خودمون می گه: «خنده بر هر درد بی درمان «دوا» ست»

 

دیدین بعضی ها رو؟

سرشون رو ببُری به کسی سلام نمی کنن ...

به خیال خودشون کوچیک می شن به کسی سلام کنن...

حالا اینش هیچی ...

سلامشون هم که می کنی، یه جوری جواب سلامت رو میدن، انگار  به جای سلام ، بد و بیراه تحویلشون دادی!

 

یه بار به یکی از آدمای همین ژانر، سلام کردم،‌جواب سلامم رو نداد.

 

با خودم گفتم شاید نشنیده،  این دفعه بلند تر سلام کردم.  جوری با غضب نگاهم کرد که یاد شمر تعزیه افتادم و ناخود آگاه گفتم: ببخشید سلامتون کردم!

 

من نمی دونم با اینکه خوش رویی هیچ نوع هزینه و عوارض و مالیاتی نداره، چرا بعضی ها اصلاٌ سراغش نمی رن.

حالا دست و دلبازی رو بگی، یه چیزی. بالاخره خرج داره.

ولی خوش رویی که دیگه پول و وقت و هزینه نمی خواد.

فقط کافیه یه کم لب هات رو به صورت افقی بکشی...

همین خودش تا حدودی خوش روئیه. به همین سادگی!

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۰۷:۵۱

جاتون خالی، خیلی سال پیش که ما بچه مدرسه ای بودیم، مدرسه مون دو تا ناظم داشت.

یکیشون همچین خوش رو و بشاش...

خربزه مشهدی  شیرین  چقدر می چسبه؟ اون ناظم اولی مدرسه مون همینجوری بود.

بچه ها با اینکه زنگ تفریح ها از کت و کولش بالا می رفتن، ولی هم جلوش، هم پشت سرش به حرفاش گوش می دادن....

ولی عوضش چشمتون روز بد نبینه  ناظم دوم رو ...

فقط بلد بود  نعره و  داد بزنه و روترش کنه...

یه لیوان سرکه ترش ، اونم الآن، چقدر نخواستنیه؟ ناظم دومیه همینجوری بود!

جاتون خالی، کاریکاتورش هم پشت همه درهای کلاس و دستشویی و روی میزها  پیدا می شد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۰:۳۹

خیلی حیف شد!

قدیما دلمون به یه بلیط اتوبوس شهرداری خوش بود که اونم زدن و کارتیش کردن.

البته به خود بلیطش که نه، به بلیط فروش پیر سر خیابونمون.

صبح به صبح می رفتم یه اسکناس می ذاشتم جلوش و به جاش چارتا بلیط و یه صبح تا شب انرژی پس می گرفتم.

بسکه  پیر مرد خوشرو و بشاش بود...

یه جوری اسکناس رو ازت می گرفت و چارتا بلیط رو بهت پس می داد که انگار باهات یه برجِ اِن طبقه معامله کرده.

کسی  اگه نمی دونست فکر می کرد همیشه دارن قند تو دلش آب می کنن، ولی دورادور شنیده بودم که خودش و خانواده ش هزار و یه جور گرفتاری دارن...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۰:۳۶