دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خانواده» ثبت شده است

خیلی ها فکر می کنن با  تشکیل خانواده همه مشکلاتشون حل می شه؛

به گمون بعضی ها هم  ازدواج آخر همه خوشی ها و  اول همه دردسر هاست؛

ولی به نظر من ، هر دو گروه در اشباهن ؛ ازدواج و تشکیل خانواده هم  یه مرحله از زندگیه که مثل سایر مراحل، سختی ها و آسونی هایی داره . این سختی ها و آسونی ها اونقدر به هم تنیده شدن که نمی شه اون ها رو از هم تفکیک کرد. در مسیر زندگی با هر سختی یه آسونی هم هست .  خدا توی قرآنش فرموده:

«ان مع العسر یسرا»

این یعنی: نه سختی ها،‌بعد از آسونی ها میان،‌ نه آسونی ها بعد از سختی ها!

سختی ها و آسونی ها،  با همن. عین دو تا شریک زندگی که هیچ وقت دست همُ رها نمی کنن و هر جا برن،‌ با هم می رن.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۸

توی خانواده، زن و شوهر، باید مث دو تا کفه ترازو باشن.

دو تا کفه ترازو لازم نیست، کاملا مث هم باشن. اصلاً همیشه یه کفه ترازو مثلاً از جنس پنیر و قند و شکر و  اینجور چیزاست، اون یکی کفه از جنس سنگ ترازو.

توی ازدواج هم، لازم نیست زن و شوهر جنس افکار و علایقشون کاملاً یه جور باشه، ولی لازمه زن و شوهر، از لحاظ شخصیت، هم وزن هم باشن.

اگه هم وزن نباشن، حکایتشون حکایت ترازوئیه که کفه هاش، بالا و پایین میرن و میزون نیستن.

 هدف از ازدواج، رسیدن  زن و شوهر به  تعادله...

شرط رسیدن به تعادل هم،  هم وزن بودن و «کُفو» هم بودنه....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۶

هیچ وقت نصیحتی رو که یه دوست بزرگتر موقع ازدواج بهم گفت، فراموش نمی کنم ...

گفت : یه سال که از ازدواجتون بگذره ، اونقدر که به زشتی و  زیبایی سیرت همدیگه توجه می کنید ، از زیبایی و نازیبایی صورت هم یاد نمی کنید ...

واقعیت اینه که ما آدما، خیلی زود به قیافه هم عادت می کنیم و برامون زشتی ها و زیبایی های ظاهری عادی می شن...

ولی عادت کردن به اخلاق  و  رفتار طرف مقابل ، به این سادگی نیست.

گاهی اوقات، بعضی از زن و شوهر ها، بعد یه عمر زندگی، هنوز نتونستن با خلق و خوی هم کنار بیان ...

اصلا آدم اگه یه سری به  یکی از این شعبه های دادگاه خانواده بزنه، خیلی چیزا دستش میاد.  مثلاً دستش میاد که بیشتر اختلافات زن و شوهری و خانوادگی،به این دلیله که زن و شوهر نتونستن با سیرت و خلق و خوی هم کنار بیان. و الا  کنار اومدن با سر کم پشت و دماغ پهن کار خیلی سختی نیست.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۴

نفرمود: همسرانی که واسه تون خرجی میارن.

همینطور نفرمود: همسرانی که واسه تون می شورن و می روبن و می پزن.

فرمود: از نشونه های وجود خدا، همسرانیه که از خودتونن. همسرانی که خدا بین شما و اون ها مودّت و رحمت قرار داده.


می دونی چی می خوام بگم؟

می خوام بگم کارویژه زندگیِ «زن و شوهری»، همین مودّت و رحمت و محبته. و اِلا خرجی رو که خود زن هم می تونه در بیاره، حالا فوقش اینه که یه خرده کمتر در میاره. شستن و رفتن و پختنُ هم ماشین لباسشویی و پلو پز و جارو برقی، بهتر از خانم خونه انجام می دن....

زندگی «زن و شوهری»، وقتی رنگ و بوی عاطفه ورزی و محبت نداشته باشه، مث تلفن همراهیه که دوربین و بلوتوث و تاچ اسکرین و باقی مخلفاتُ داره، ولی سیم کارتش سوخته!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۳

مولانا داستانی داره توی مثنوی به اسم « داستان میراث خوار».

این داستان رو آقای پائولو کوئیلو، برداشته و رونویسی کرده.

بعد هم بدون ذکر نام نویسنده اصلی، داده به اسم  «رمان کیمیاگر» چاپش کنن...

حالا اصل داستان چیه؟ 

اصلش اینه که یکی توی حیاط خونه خودش یه گنج مخفی داشته، ولی بی خبر از اون گنج،  از شهر حلب ، پا شده رفته مصر دنبال پیدا کردن گنج.

حالا حکایت اون یارو حکایت کیاس؟

حکایت اونایی که از گنج «خانواده» غافلن و میرن جاهای دیگه دنبال گنج.

دست آخرم به جای گنج آرامش خاطر، هیچی به جز خروس قندی گیرشون نمیاد.

خوشبخت، اون زن و شوهر هایی نیستن که هر کدوم با رفقای خودشون خوشن. خوشبخت، زن و شوهری ان که در خوشی هاو ناخوشی هاشون، با هم و کنار همدیگه ان.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۱

طلاق، عین قطع عضو  می مونه؛

احتمالاً آخرش جون سالم به در می‌بری، اما نگاه می کنی و می بینی یه چیزی از وجودت کم شده.

انگار که دیابتی باشی و از شدتِ بیماری، پات سیاه شده باشه و  دکترا، راهی جز این نداشته باشن که پاتُ  قطع کنند.

البته همونطور که می‌تونیم با رعایتِ چند توصیه‌ بهداشتی، دیابتی نشیم و پامونُ  داشته باشیم، می‌تونیم با رعایتِ چند  تا توصیه‌ بهداشتی هم، طلاق رسمی یا عاطفی نگیریم و شریکِ زندگیمون  داشته باشیم!

یعنی می تونیم کاری کنیم که هم اسم مون توی صفحه ی دوم شناسنامه  همسرمون باقی بمونه،‌ هم توی صفحه ی دلش...

صد البته که این دومی،‌ از اون اولی مهم تره...

  

 برای نرسیدن به تراژدی  تلخ طلاق عاطفی و چه بسا رسمی، بهتره که از همان اول درست انتخاب کنیم؛ 

قصه‌، همون  قصه ی خشتِ اول چون نهد معمار کجه،

شایدم قصه ی کبوتر با کبوتر، باز با باز.

منظورم اینه که  آخر و عاقبت خیلی چیزا، از همون اول معلومه.

 مثلاً اینکه دخترخانمی که روبروتون نشسته یا آقا پسری که خواستگاری‌تون اومده، خلق و  خو و روحیه اش با شما می‌خونه یا نه،

البته  فهمیدن جواب همچین سوالی، یه کم دقت و حوصله و تعقل می‌خواد، ولی فهمیدن آره یا نه ش، هوش اینشتین و محاسبات پیچیده ی کوانتومی لازم نداره.

پس از همون شب خواستگاری، احساساتی نشید و خیال‌پردازی هم نکنید.

به جاش خوب تعقل کنید تا پس فردا، پله های دادگاه خانواده و کلینیک مشاوره و روانشناسی رو بالا و پایین نرید!

بی رو دربایستی، آخر و عاقبت خیلی از احساساتی شدن ها و خیال پردازی ها، طلاق عاطفیه، شاید هم طلاق رسمی و محضری و شش دانگ!

 

 

از ما می شنوید،  اگه قصد زن گرفتن دارید سعی  کنید تا می تونید کم مهریه کنید؛  اگرم قصد شوهر گرفتن دارید باز سعی کنید مهریه تون خیلی بالا و لالیگایی نباشه.

اصلاً  دستاتونُ بیارید جلو  رادیو تا  آبِ پاکی را بریزیم روش:

 از ما گفتن!

مهریه‌های کلان، نه حاشیه‌ امنیت درست می‌کنه،

نه جلو چشم بقیه مدرسه‌سازی می‌کنه و «کلاس می‌سازه براتون! »

زن اگه مهر ُ بذاره اجرا، مرد «بالاخره» مهریه‌ زنُ با هر جون کندن و قرض و قوله ای که باشه جور می کنه و  می‌ده،‌ اما...

اما   بعد از دادن مهریه ی کلان، دلش نسبت به زنش یه ‌جوری می‌شه.

خود همین  «یه ‌جوری» شدنِ دل، باعث و بانی طلاق عاطفیه.

خدا نیاره  همچین «یه جوری» شدن هایی رو!

 

 

بی رودربایستی و خدا وکیلی!

تا همین الآن،  چند بار پیش اومده که صاف و پوست کنده و بی مقدمه و بی طمع،  به شریک زندگی‌تون بگید «دوستت دارم»؟

شنیدن این «دوستت دارم» ،  دل شریک زندگی رو همه جوره قرص میکنه.

 اصلاً  اونُ با سند قطعی شش دانگ منگوله دار، مالِ شما می‌کنه.

انصافاً چرا  یه وقتایی خسیس‌ می شید و  و به همسرتون نمی‌گید که دوستش دارید.

مگه احادیث نمی گن که  هر قدر ایمان کسی بالاتر بره، بیشتر به  همسرش محبت می‌کنه.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۱۲

روابط خانوادگی موضوع بی اهمیتی نیست.

 خدا، توی خیلی از سوره های قرآن، به  همین موضوع پرداخته.

از سوره های بلندی مثل بقره و نساء و احزاب و نور بگیر، تا سوره های کوتاهی مثل مجادله و مُمُتحنه و طلاق.

می خوام بگم خدا، به موضوعی  پرداخته که شاید خیلی از آدما به اون اهمیت چندانی ندن. خدا به رابطه ی اهل خونه با هم اهمیت زیادی داده. جوری که انگار دور اسم خانواده رو  هاله ای از تقدس و حرمت، فرا گرفته باشه.

 

می گن حرمت صحن و سرای امامزاده رو، قبل از هر کسی، خادم اون امامزاده باید نگه داره.

حرمت خانواده رو هم ، قبل از بقیه و غریبه ها،  اهل همون خونه و خانواده باید حفظ کنن.

صد البته که حفظ همچین حرمتی،  به خیلی از چیزا بستگی داره.

مثلاً راز اهل خونه، نباید از چهار دیواری خونه بیرون بره. خونه  و خانواده ای که اهلش رازدار نیستن، خود به خود، بی حرمت می شه...

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۰۷