دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جهل» ثبت شده است

بعضی از حدیث ها اونقدر ساده و روان و همه فهم هستن که احتیاجی به ترجمه و توضیح ندارن.

از امام اولمون روایت شده که فرمود:

العاقِل، یَطلُبُ الکَمال؛

وَ الجاهِل،  یَطلُبُ المال!

**

گاهی وقتا، چیزی رو نداریم،  ولی نمی دونیم که اونُ نداریم.

اما گاهی وقتا چیزی رو نداریم،  و می دونیم که  اون چیزُ نداریم.

یکی از مراحل کمال، همین رسیدن  از اون حالت اول به این حالت دومه.

از امام اولمون و امیر اهل ایمان روایت شده که فرمود:

یکی  از نشانه های  کمال و فراوانى فضل آدمى ، آگاهى او از نقصان و نداشته های خویش است .

**

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۰۶

چند لحظه به این متن دقت کنید:

«آدم های زمان باستان، دوازده رو «دوجین» میگفتند و چون پس از آن را نمی شناختند، روی آن نام «دوجین شیطانی» گذاشتند. از اینجا، عدد سیزده نحس شد، چرا که پس از دوازده برای آنها ناشناخته بود و خبر از ابهام و تاریکی می داد.»  

این متنی که خوندیم داره میگه ترس قدیمی ها از 13 به خاطر ناشناخته بودن اون بود.

ولی ما چی؟

برای ما هم 13 ناشناخته ست؟

شما رو نمی دونیم ولی ریاض دان ها اینطور فکر نمی کنن. چون اینقدر خواص جالب از عدد 13 سراغ دارن که دیگه جایی برای نحس بودن اون باقی نمونه.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۰۰

یکی از دلایلی که ما رو نسبت به آینده هراسان می کنه اینه که از اون و اتفاقاتش بی خبریم.

همیشه هم بی خبری یکی از دلایل ترس و واهمه بوده.

مثلاً ما از تاریکی می ترسیم چون بر خلاف نور  و روشنایی،  در تاریکی چیزی رو نمی بینیم.

اما وقتی در یه اتاق روشن قرار داریم و برق می ره، دیگه زیاد نمی ترسیم. چون می دونیم که توی اتاق چه خبره.

آینده هم ادامه گذشته و حاله. یعنی همون اتاق روشنیه که تا چند لحظه پیش روشن بوده. پس نباید ازش بترسیم.

ضمنا ً خدای آینده و فردا  هم همون خدای  دیروز و امروزه.

خدا، همونجوری که تا امروز دستمون رو گرفته و  ما رو تا اینجا آورده،  فردا هم دستمون رو می گیره و به پس فردا می بره.

پس ترس و واهمه و اضطراب بی دلیله...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۲

ماها شاید یه وقتایی حسرت گذشته ها رو داشته باشیم، ولی هیچ وقت، هیچ کدوم مون، از گذشته «نمی ترسیم».

می دونید چرا؟

چون  گذشته اسمش روشه دیگه. گذشته، گذشته و دیگه هم برنمی گرده.  نه خودش بر می گرده، نه ترس ها و دلهره هاش.

ترس های ما از حال هم نیست. چون حال، لحظه به لحظه تموم می شه و اصلاً نمی مونه که بخواد آسیبی به ما برسونه.

ترس و اضطرابی اگه هست مال آینده ست. 

اگه گفتید چرا؟!



ترسای ما همه شون به خاطر آینده ست.

آینده ای که هنوز نیومده و معلوم نیست که قراره چی بشه!

آینده ای که گنگه و مبهم و نامعلوم.

آدمیزاد هم یه خاصیتش اینه که از چیزای ناشناخته می ترسه.

حتی اگه  چیز ناشناخته، اصلاً وجود نداشته باشه.

ما ها با اینکه می دونیم هیچ غولی وجود نداره، ولی باز چون غول برامون یه موجود ناشناخته ست، ازش می ترسیم.

یا مثلاً روح.

روح وجود داره، ولی خب مسلماً  هیچ کاری از دستش بر نمیاد، ولی ما ازش می ترسیم.

فقط به خاطر اینکه ناشناخته ست.

ترس از آینده هم دقیقاً به همین دلیل ناشناخته بودن و مبهم بودنشه...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۰

 

 

اگه شما هم یکی از اون آدم هایی هستید که خودشون رو همه چی می دونن و هیچ جوره اهل سول پرسیدن از بقیه نیستن ، خدا حافظ!

اگه یکی از اون موجوداتی محسوب میشید که نه دوست دارن سوالی بپرسن نه خوششون میاد کسی از اون ها سوالی بپرسه ، بازم خدا حافظ ...

ولی ....

ولی اگه هم حوصله سوال پرسیدن دارید هم حوصله جواب دادن به سوال های بقیه ، سلام!

 

موضوع   این نوشته، سواله ...

اینکه چی بپرسیم و از کی بپرسیم و چه وقت بپرسیم و چطور بپرسیم ؟

همچنین می خوایم درباره این مطالب هم صحبت کنیم که :

چی نپرسیم و از کی نپرسیم و چه وقتایی نپرسیم و چطور نپرسیم!

 

 

مولانا می گفت :

هم سوال از علم خیزد هم جواب .

اینکه جواب ، یعنی جواب درست و درمون ، از دانش بر می خیزه و  نتیجه دانائیه، واضح به نظر می رسه ...

ولی اینکه سوال هم یه جورایی نتیجه دانائیه ، احتیاج به توضیح داره ..

توضیحش هم اینه که آدم پرسشگر ، اگه درباره جواب سوالی که پرسیده هیچ  چیزی ندونه ، حد اقل یه چیز رو می دونه ...

یعنی می دونه که نمی دونه .

این علم به ندونستن رو نباید دست کم گرفت .

کسی که ندونه و ندونه که نمی دونه ، هیچ وقت دست به سوال نمی زنه!

ولی کسی که می دونه که نمی دونه، شروع می کنه به سوال کردن و پرسش..

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۰۵

کسی که از سوسک حموم می ترسه و  با دیدنش، اول یه جیغ بنفش می کشه و بعد ترسون و لرزون پا به فرار می ذاره،  هیچ دلیل موجهی برای ترس خودش نداره.

یعنی اگه بشینه با خودش فکر کنه، نمی تونه هیچ توجیه عاقلانه ای برای ترس خودش پیدا کنه.

سوسک، نه هفت تیر داره، نه تا حالا آدمخواری کرده، نه زورش به آدمیزاد می رسه. تازه با یه ضربه دمپایی حموم هم کشته می شه...

ترس از سوسک، یه نمونه از ترسای موهومیه که  علم و پیشرفت و تکنولوژی و  اینترنت و دانش هوا و فضا، نه تنها نتونسته نابودش کنه، بلکه توی عصر ما بیشتر هم شده.

یعنی من بعید می دونم که  خانم  های غار نشین  و اولیه به عنوان اجداد خانم های عصر ما، چیزی به اسم ترس از سوسک توی وجودشون بوده باشه.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۵۰

دو جور ترس داریم.

یه دسته از ترس ها هستن که دلیلشون  جهل و بی سوادیه.

مثلاً  آدمای اولیه، از صدای رعد و برق می ترسیدن، چون نمی دونستن چیه.

فکر می کردن رعد و برق،  نشونه خشم خدایان و اینجور چیزاست.

یا فرضاً خورشید گرفتگی که پیش می اومد، تمام تن و بدنشون می لرزید که یعنی چه اتفاقی داره می افته.

شاید توی نگاه اول، به نظر برسه که تاریخ مصرف اینجور ترسا با پیشرفت علم و تکنولوژی بیشتر شده، ولی واقعیت اینه که خیر. بیشتر شده که کمتر نشده...

 

یه دسته از ترسا، ترسای از سر آگاهیه.

مثلاً یه بچه دو ساله، مث شیر ژیان می ره سراغ پریز برق و میخ رو فرو می کنه داخلش.

هیچ ترسی هم از این کارش به دل راه نمی ده.

ولی من و شمایی که عقلمون به رابطه میخ و پریز برق قد می ده، عمراً جرأت همچین کاری رو داشته باشیم.

مثبت ترین   و بهترین نوع ترس، همین ترسای از روی علم و تجربه و سواد و عقله.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۴۰