دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توحید» ثبت شده است

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند. آن گاه  حضرت حدیثی از قول پدر گرامیشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق املاء فرمودند که:

"کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود."

سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۴:۲۱

روز ها، روزهای آغازین سده ی سوم هجری بودند.

نیشابور، کلانشهر آن روزهای خراسان بزرگ، مهمانی عزیز داشت.

مهمانی از مدینه، از شهر پیامبر

مهمانی از بنی هاشم، از نسل پیامبر

جمعیت، با گام هایی از جنس انتظار، خود را برای استقبال، به ورودی شهر رسانده بودند.

جمعیت، کاغذ  و دَوات، در  دست،  همه ی وجودشان، شوق شنیدن بود.

شوق شنیدن حدیثی تازه، از مسافری که تازه رسیده.

مسافر روایت کرد از پدرش، که او هم روایت کرده بود از پدرش، پدری که او هم راوی پدران خود شده بود.

مسافر، حدیثی روایت کرد با سلسله ای از جنس طلای ناب. سلسله ای همه عصمت و نجابت.

اهل نیشابور، همه آن روز شنیدند که مهمانشان گفت:

جدم پیامبر از جبرئیل شنید و جبرئیل از خدا که فرمود:

کلمه ی لا اله الا الله، دژ استوار من است.  هر که در آن داخل شود، از عذاب من ایمن است.

سپس همه دیدند که مهمانشان، انگشت اشاره به سوی خود گرفت و فرمود:

به شروطش، و منم ، یکی از شروطش!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۴۰

مذهب شیعه ی اثنی عشری، به حق مذهب جعفری نامیده شده. بیشترین احادیثی که به دست ما رسیده، از امام صادق روایت شده. «اَبانِ بن تَغلِب»  به تنهایی سی هزار حدیث از استاد خودش امام صادق روایت کرده.

یادمون باشه که به دلیل فضای اختناق، بسیاری از ائمه فرصت تدریس و نقل حدیثُ پیدا نکردن. شمار احادیثی که  از امام حسین یا امام هادی روایت شده بسیار ناچیزه. اون بزرگواران امکان ارتباط با مردمُ پیدا نکردن. اما امام صادق از فرصت طلایی درگیری میان بنی امیه و بنی عباس، به خوبی بهره برد.

 

مُفَضَّل یکی از اصحاب امام صادقه،

خودش تعریف می کنه و می گه:

نشسته بودم کنار قبر پیامبر. دیدم که اِبنِ اَبو العُوجا  و دوستانش وارد شدن. شنیدم که می گفتن: دنیا نه آغازی داره، نه پایانی، نه آفریدگاری. محمد فیلسوف زیرکی بود که  فقط اسمی از خودش باقی گذاشت.

سرشون داد کشیدم و نفرین شون کردم. 

گفتن: تو مگه از اصحاب جعفر بن محمد نیستی؟! امامِت با ما اینطور حرف نمی زنه.  امامِت فریاد نمی کشه. بحث می کنه و برای حرفاش دلیل میاره.

با ناراحتی سراغ امام رفتم و قصه رو گفتم. امام آرومم کرد و فرمود: فردا صبح با خودت کاغذ و قلم بیار. می خوام کتابی رو برات املا کنم.  فردا، مفضل همین کارُ کرد.  چهار روز، از صبح تا ظهر، امام می گفت و مفضل می نوشت. حاصل کار، کتابی در اثبات وجود و یگانگی خدا.

دیگه لازم نبود که  مفضل در برابر منکران وجود خدا داد و فریاد کنه. آرام و مطمئن، با مطالب همون کتاب، جواب شونُ می داد.

کتاب توحید مفضل، یکی از یادگارهای ارزشمند امام صادق برای ماست. کتابی در توصیف شگفتی های آفرینش و قدرت و یگانگی خدا.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۲

درسته که بعضی ها ممکنه به جای دو تا کلیه، سه تا کلیه یا حتی چهارتا کلیه داشته باشن.

درسته که آدم سالم دو تا جفت چشم داره. دو تا شش داره. دو تا سوراخ بینی داره. دو تا گوش داره.

ولی دل رو خدا به هیشکی بیشتر از یکی نداده.

خود دل هم یه جوریه که توش، بیش تر از یه عشق جا نمی شه.

کسی که خونه دلش رو فقط به  اسم یه محبوب سند بزنه، هیچ وقت گرفتار تردید و دو دلی نیمی شه.

دو دلی های ما، به خاطر اینه که می خوایم توی یه دل کوچیک، که فقط ظرفیت یه محبوب رو داره، خیلی ها رو جا بدیم.

نمی شه ! یعنی این رسمش نیست!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۵۸