دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تفاخر» ثبت شده است

سالی یه بار زنگ می زنه فامیل رو دعوت می کنه خونه شون مهمونی، همون یه بار هم، همه فامیل عزا می گیرن...

مهمونی که نیست ... کارگاه شکنجه  و تحقیره...

حالا یه خورده بیشتر از بقیه فامیل دستشون به دهنشون می رسه، همین رو میکنه چماق و میزنه توی سر همه...

اونم نه یه بار و دوبار ها. هینجور پیوسته و بی وقفه.

بهش می گم جات خالی با قطار رفته بودیم زیارت، می گه : «منُ که  اگه بکشن هم پامُ توی قطار نمی ذارم. آدم می خواد بره مسافرت، یه خورده بیشتر خرج میکنه، با یه چی میره که بهش خوش بگذره»

با خودم می گم: قبلا مردم واسه چیزایی که سوار می شدن، فخر می فروختن، الآن واسه چیزایی که سوار نمی شن هم فخر فروشی می کنن!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۵

می گفت:

من می دیدم هر وقت  روی آنتن بهش می گم جناب آقای فلانی، یه جوری می شه ها...

ولی دو ریالیم نمی افتاد که چرا...

آخر سر هم وقتی صبرش تموم شد، با واسطه پیغام فرستاد که من «آقای فلانی» نیستم، «آقای دکتر فلانی» هستم!
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۹

این «گیرم پدر تو بود فاضل» رو فقط برای بچه های نا خلف نساختن....

برای پیروان نا خلف هم ساختن...

مثلاً برای بعضی از ما ها که مدام به مسلمونی و شیعه بودنمون افتخار می کنیم، ولی هیچ کدوم از اخلاقیاتمون به پیامبر و امام هامون نرفته....

خیلی زشته ها!

آدم به کسایی افتخار کنه که یه سر سوزن هم مث اونا نیست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۱

داشت همینجوری وسط مسجد،  پشت سر هم نماز می خوند.

دو نفر هم پشت سرش نشسته بودن و نگاهش می کردن...

اولی به دومی گفت: خوش به حال این جلویی... ببین چقدر خالصانه داره نماز می خونه.

دومی هم جواب داد: آره واقعاً خوش به حالش...

سرش رو برگردوند سمت اون دو نفر و گفت: کجای کارید؟ تازه روزه هم هستم!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۵

راست می ره می گه ایران باستان، چپ میره می گه : افتخارات باستانی...

حالا ازش امتحان تاریخ بگیری، صفر هم نمی شه از بیست ها...

خدا یه پسر کاکل زری هم بهش داده، اسمش رو گذاشته «آریو برزن»...

بهش می گم: خب حالا می دونی «آریو برزن» کی بوده؟

می گه : نمی دونم کی بوده. ولی دنبال یه اسم باستانی قشنگ می گشتم اینُ پیدا کردم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۳

این خاله قِزی رو یادتونه توی سریال خونه به دوش؟

یه مادربزرگ داشتم کپی برابر اصلش...

همچین پاک و ساده و بی آلایش و رک.

همیشه می گفت:

به مالت نناز که به یک شب بنده...

به حسنت نناز که به یک تب بنده...

واقعاً ها! به چیمون می نازیم و فخر می فروشیم...

اصلاً آدمیزاد رو چه به فخر فروختن؟!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۲

خدا می گه لباس خوب بپوش. تا هم زیبا بشی. هم از سرما و گرما حفظ بشی. هم احساس راحتی کنی. این یعنی استفاده از نعمت. استفاده از نعمت حروم نیست.

ولی خودنمایی با همون لباس، فخر فروشی با مارک و طرح همون لباس، دیگه اسمش استفاده نیست. اسمش سوء استفاده ست. سوء استفاده از نعمت ها ممنوعه.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۷

 بعضیا، لباسیُ پوشیدن، فقط برای اینکه مارک اورژینال لباس گرونشونُ فرو کنن توی چشم و چار بقیه...

مخلص کلام اینکه بعضیا قصدشون از لباس پوشیدن چیزی نیست جز فخر فروشی و مباهات و مانور تجمل و مد.

چقدر خوبه که این دسته از دوستان حواسشون باشه که پیامبرمون راجع به کارشون، اینطور فرموده:

«کسى که لباسى را بپوشد تا مباهات کند و مردم به او نگاه کنند، خداوند به او نظر رحمت نمی کند تا اینکه لباس را بیرون آورد.»

 آدم چرا باید  توی این مهمونی ها و شب نشینی ها، کاری کنه که خدا ازش رو برگردونه...

خدا که رو برگردونه، ورق بخت هم برمی گرده ها!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۲:۱۱