دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تسلیم» ثبت شده است

دیدی بعضی ها رو؟

مریض هم که می شن  و دکتر هم که می رن، به جای اینکه دکتر به اونا راهکار بده، اونا به دکتر دستور می دن...

مدام می گن : اینُ برام بنویس و اونُ ننویس و این ُ تجویز کن و از این جور سفارش ها...

بعضی های دیگه، در خونه خدا هم که می رن فقط بلدن دستور بدن...

به جای اینکه بگن : «خدایا! مشکل منُ هر جور صلاح می دونی حل کن»، تعیین تکلیف می کنن که : «خدایا! مشکل منُ اینجوری حل کن...»

انگار که خدا نمی دونه مشکلشون رو چه جوری باید حل کنه، دنبال راه حل و مشاوره می گرده!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۰

ماشینت خراب شده، اونم وسط بزرگراه...

در کاپوت رو می زنی بالا و  مشغول وارسی می شی...

تا وقتی که خودت مشغول وارسی هستی، کسی برات نگه نمی داره.

چون همه با خودشون می گن: حتماً می دونه چشه دیگه...

ولی وقتی رسماً اعتراف کردی که هیچی سر در نمیاری و به نشونه تسلیم برای ماشینای عبوری دست تکون دادی، برات نگه می دارن و کارتُ راه میندازن...

گره گشایی خدا هم همینجوریه...

تا وقتی فکر می کنی کار، کار خودته و خودت از عهده اش بر میای، نباید روی کمکش حساب باز کنی ...

ولی وقتی سرت به سنگ خورد و از ته دل گفتی : «آخ»، میاد و کارتُ راه میندازه....
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۸

تسلیم داریم تا تسلیم

یه وقتایی  عین این فیلمای سینمایی، طرفُ از  هر چهار طرف محاصره می کنن و میگن:

« دیگه راه فراری نداری ، تسلیم شو!»

طرف هم با  این که دلش نمی خواد تسلیم شه، ولی چون راه دیگه ای نداره، دستاشُ بالای سرش می گیره و تسلیم می شه.

همچین آدمی، دستاش تسلیمه، ولی دلش تسلیم نیست...

اتفاقاً بعضیا اینجوری تسلیم خواست خدا می شن.

یعنی دلشون به اون چیزی که خدا براشون خواسته راضی نیست، ولی چون چاره ی دیگه ای ندارن ، چیزی نمی گن...

ولی بعضیای دیگه از صمیم قلب تسلیم خواست و اراده ی خدا هستن...

مثل ابراهیم و اسماعیل که حتی ته دلشون هم اعتراضی به دستور خدا نداشتن.

خوش به حالشون....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۳۰

 «مقام تسلیم» کم مقامی نیست.  همینجوری ساده و دستی دستی هم به دست نمیاد.

کلی تمرین می خواد.  باید از چیزای کوچیک شروع کرد تا سر بزنگاه های بزرگ،  درست عمل کرد.

اسم مقام تسلیم که میاد، ذهن و  دل خیلی ها بی اختیار می ره پیش امام حسین.

امام مون، اون شب و روز  آخر،  مدام این ذکرُ زمزمه می کرد که:

«خدایا! راضی ام به رضای تو

تسلیمم به فرمان تو

نیست معبودی  جز تو »

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۲۹

احادیث میگن «اسلام» که اسم دین ماست، معنیش همون تسلیمه.

یعنی مسلمون کسیه که اهل تسلیم در برابر خدا باشه.

مسلمون کسیه که هر چی خدا گفت، مث بنی اسرائیل، «ان قُلت» و «آره و نه» نیاره و  با رضایت خاطر بگه : «چشم!»

مسلمونی یعنی این.

حالا اینکه ما چقدر مسلمون هستیم، خودمون می دونیم و خدامون.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۸

 

 آدم با ایمان،‌ چون تسلیم خداست، سعی می کنه همه حرکات و سکناتش رو  طبق میل خدا تنظیم کنه و جهت بده.

همچین آدمی،‌  احتمالاً هیچ وقت قهقهه نمی زنه و «هرّ و کرّ»  راه نمینداره. چون می دونه که خدا از قهقه  و  خنده ای که با صدای بلند باشه خوشش نمیاد.

همچین خنده هایی، اولین عیب و ضررشون اینه که «غفلت» میارن و  آدم رو یه مقدار «سنگدل» می کنن....

اگر هم ضرب المثل ها میگن « در پس هر خنده، آخر گریه ایست» منظورشون همین نوع خنده هاست.

آدم با ایمان، قهقهه نمی زنه، ولی یه تبسم  زیبا به نشونه رضایت از خدا و تقدیرش روی لب هاشه که هیچ وقت پاک نمی شه...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۵۵

یه برداشت و تلقی و قرائت غلطی که در طول تاریخ و چه بسا امروز از مدارا کردن وجود داره، اینه که مدارا یعنی تو سری خوردن.

یعنی اینکه اجازه بدی، هر کسی، هر جوری دلش می خواد ، هر بلایی سرت بیاره و تو هیچی نگی.

بعدم خیال کنی کارت خیلی درسته و خدا رو خوش میاد و اهل مدارایی.

مدارا، یعنی درک کردن شرایط کسی که فعلاً ضعیف تر از ماست و  روزگار بهش سخت گرفته، نه کسی که میخواد دست بالا رو بگیره و حق ما و بقیه رو بخوره، یه لیوان آب خنک هم روش.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۵:۳۶

از قدیم و ندیم گفتن در مثل مناقشه نیست.

حالا در یک مثال فرضی، فکر کن که شما بهترین  و شناخته شده ترین  پزشک ایران باشی و  همه هم بدونن که شما، دست و نسخه ت شفاست.

حالا فکر کن یکی بغل دستت باشه که  از یه مریضی ساده، آه و ناله راه انداخته باشه و ناامیدانه، مشغول تنظیم وصیت نامه اش بشه.

در همچین حالتی، عصبانی شدن و ناراحتی، حق صد در صد قانونی و طبیعی شماست.

یعنی شما حق داری سر طرف داد بزنی که:  بیماریت که فقط یه مریضی ساده ست. منم که دست و نسخه ام شفاست. پس چرا  به جای اینکه بیای من برات نسخه بنویسم، خودت داری برای خودت وصیت نامه می نویسی.

این مثال رو زدیم که بگیم:

اون هایی هم که با وجود یه خدای گره گشا و کار درست که کلید همه قفل های بسته به دستشه، باز احساس می کنن به آخر خط رسیدن و  تسلیم نا امیدی می شن، به خدا حق بدن که از دست کوتاه فکریشون ناراحت بشه و قهرش بگیره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۹:۴۱

انعطاف پذیری، به معنی وادادگی و  انفعال و تسلیم و عقب نشینی نیست.

اگه بخوایم بین انعطاف پذیری و استقامت داشتن رابطه برقرار کنیم، باید بگیم انعطاف پذیری یعنی استقامت نرم.

حکایت آدم انعطاف پذیر،  حکایت  یه ماشینه. ماشینی که موانع و چاله چوله ها و ناهمواری های مسیر، اونُ از رفتن و رسیدن به مقصد منصرف نمی کنه. اما همون ماشین برای رد شدن از بین موانع و ناهمواری ها،‌ در مسیر مستقیم خودش به سمت مقصد، گاهی به راست می رونه و گاهی به چپ.

 

از پیامبرمون روایت شده که فرمود:

حکایت مومن مانند ساقه ای کاشته شده است.

باد از هر سو که بوزد آن را خم می کند،  اما چون باد ساکت شود، ساقه باز هم  راست شود.

وقتی این حدیثُ خوندم با خودم گفتم: توی جنگ میون باد و ساقه ی نورس، اونی که دست آخر کوتاه میاد و تسلیم می شه باده. مگه نه؟!

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۰۳