به اعتقاد بعضی ها، خیلی وقته کمرنگ شده
و نایاب شده.
بعضی ها هم معتقدن یا کلاً منقرض شده یا
از اون گونه های در حال انقراضه.
البته اشتباه نکنید. راجع به ببر بنگال
و شیر مازندران و پرسپولیس قهرمان حرف نمی زنیم.
صحبت سر ترحمه.
اسم ترحم که میاد، کلی سؤال باخودش میاره.
مثلاً اینکه ترحم به کی؟ترحم به چه دلیلی؟
ترحم چه جوری و ترحم به چه اندازه و تا کجا؟
چیزی که مسلمه اینه که نه هر کسی لایق ترحمه،
نه هر جایی جای ترحم،
ضمن اینکه اسم هر
بخشیدن و چشم پوشیدنی رو هم نمی شه ترحم گذاشت.
مثلاً سعدی که خودش در بوستان ، عاجزانه به درگاه خدا نیایش می کنه
و می گه :
فقیرم بجرم گناهم مگیر / غنی را ترحم بود
بر فقیر.
ولی همین حضرت استاد سخن، در گلستان گفته
:
ترحم بر پلنگ تیزدندان / ستمکاری بود بر
گوسفندان .
و اگه از سعدی بپرسیم که چرا چنین ترحمی
جایز نیست ، بدون رو دربایستی می گه، زیرا که :
این گُرْسنه گرگ بی ترحم / خود سیر نمی
شود ز مردم .
البته ممکن هم هست که بخشی از باب هشتم
گلستان رو برامون بخونه که در اون فرموده:
رحم آوردن بر بدان ستمست بر نیکان، و عفو
کردن از ظالمان جورست بر درویشان
خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی / به
دولت تو گنه میکند به انبازی