اطرافیان و نزدیکان هر انسانی، برای اون آدم، نسبت به بقیه یه سری اولویت ها دارن.
مثلاً تا وقتی بستگان نزدیک تر وجود داشته باشن، بستگان دور تر کسی از اون ارث نمی برن.
یا خدا وقتی پیامبر ما رو به پیامبری مبعوث کرد، اول از همه بهش فرمود: سراغ انذار دادن بستگان نزدیکت برو.
توی انفاق و کمک و خدمترسانی هم همین قضیه صادقه.
تا وقتی بین بستگان و نزدیکان خودمون کسی رو سراغ داریم که محتاج کمک ماست، فراموش کردن اون ها و پرداختن به دیگران، پذیرفته نیست.
**
اون آدمایی رو که ما بهشون میگیم بستگان و نزدیکان، خدا توی کتابش بهشون گفته: «اَرحام»
«اَرحام» با رحم و رحمت و مرحمت و مراحمت، همریشه ست.
انگار که خدا خواسته باشه به ما بفهمونه رابطه ی انسان با بستگان و نزدیکانش، باید از همچین جنسی باشه.
از جنس لطف و خدمت و رحمت .
پیامبر ما، همون پیامبر که برای خدمت به همه ی بشریت مبعوث شده بود، همیشه بستگانشُ دعا می کرد. همون بستگانی که بهش سنگ می زدن!
ولی پیامبر، از سر همون لطف همیشگیش، دستاشُ به سمت آسمون بلند می کرد و میگفت:
خدایا! بستگان منُ ببخش. اینا نمی دونن که دارن چه کار می کنن.
می خوام بگم یه مصداق خدمت به اطرافیان، چشم پوشی کردن و بخشیدن اشتباهات اون هاست.